?وقتی هفتم خرداد سال گذشته، محمدعلی نجفی، میترا استاد را کشت، در فضای اجتماعی ایران، موجی از همدردی با قاتل به راه افتاد و قوه تخیل جماعت به کار افتاد تا بلکه دستهای آلوده به خون وزیر و نخبه سیاسی سابق شسته و پاک شود. در این مسیر در سناریوهای مختلف از میترا استاد دیوی ساخته شد که خود انگیزه قتل به دست قاتل داده و هر چه که بر سرش آمده مستحق آن بوده و امروز که سالگرد قتل میترا استاد است، هنوز دادگاه نجفی در جریان است و تکلیف آن خون ریخته شده نامشخص.
?داستان هایی که درباره استاد ساخته شد، بدون آنکه راست یا دروغ اش مهم باشد، حداقل پیامدش توجیه قتل آن زن بود و جاانداختن و پذیرش اینکه قربانی خود می تواند مقصر باشد، و قابل سرزنش. شاید از اثرات همین داستانها بود که در فضای اجتماعی فشاری برای مجازات قاتل و اینکه تکلیف خون ریخته شده چه می شود، شکل نگرفت. از طرفی چون در نظام حقوقی ایران انسان ها تحت مالکیت خانواده و اولیاء دم هستند، نهایتاً سرنوشت قاتل به دست خانواده مقتول سپرده می شود که بکشند یا ببخشند و خانواده مقتول نجفی را بخشیدند. جامعه مدنی (به طور دقیق تر، آن بخشی که نجفی را به عنوان قاتل، مستحق مجازات می دانست) هم که نمی توانست با قتل نجفی به عنوان مجازات همدستی کند، به ناچار سکوت اختیار کرد و اکنون صرفاً ناظر خاموش سریال دادگاههای نجفی است که آیا قاتل به آن سه تا ده سال زندان که قانون برای جنبه عمومی جرم پیش بینی کرده محکوم می شود یا خیر.
?حال بعد از یکسال از ریخته شدن خون میترا استاد، زن کشی دیگری اتفاق افتاده که این بار مقتول رومینا اشرفی 13 ساله است که به دست پدرش در یکی از بخش های تالش به قتل رسیده است. اما فضای اجتماعی در این قتل دیگر نمی تواند قربانی را سرزنش کند، چون قربانی کودک 13 ساله ای است که در قالب آن کلیشه زن دیو صفت و شیطانی که برای میترا استاد ساخته شد، جا نمی نمی گیرد. در عوض حتی برخی “عشق” او به یک مرد حدوداً سی ساله را (که در نگاهی دقیق تر چنین رابطه ای مصداق کودک آزاری است) ستایش می کنند. حال همگی در این قتل همداستانند که بر خلاف «دکتر» نجفی که شخصیت سیاسی موجهی است، «کربلایی» اشرفی، هیولایی است که داس مرگ به دست بر بالین دخترش حاضر شده و خون او را ریخته است. اما این را هم می دانند که کربلایی هم مثل دکتر از مجازات متناسب با جرم قتل یک انسان، قسر در می رود چون جان دخترش تحت مالکیت خودش است و قانوناً این حق را داشته که اگر فرزند خطایی کرد جانش را بگیرد.
?افکار عمومی که در ماجرای قتل میترا استاد، او را مستحق مرگ جلوه می داد، اکنون با این تناقض روبه روست که چگونه می تواند پدر رومینا را سرزنش کند، که چرا مرتکب قتل شده است، چون پدر رومینا هم بر اساس ارزش ها و هنجارهایی که به آن ها وفادار است، رومینا را مستحق مرگ می دانسته. واقعیت آن است که جامعه ای که زن کشی نجفی را به هر علتی توجیه کرد و از پیگیری قتل میترا استاد بازایستاد، همدست کربلایی اشرفی در قتل دخترش است.
?آشکار است که پدر رومینا در متن یک جامعه مردسالار آن هم در یک اجتماع محلی بسته که روابط خارج از ازدواج زنان در آن غیر قابل تحمل است، فرار یا ربوده شدن رومینا را ننگی می دانسته که تنها با ریختن خون دختر پاک می شده، و اکنون هم احتمالا می داند بعد از چند سال که در پناه قانون از زندان خلاص شد، می تواند با افتخار سرش را بالا بگیرد که در پایبندی به ارزش های جامعه اش خون ریخته است. اما نکته اینجاست که همان قدر که علت قتل رومینا آشکار است و تأثیر نکبت مردسالاری در وقوع این قتل روشن است اما توجیه کنندگان قتل میترا استاد منکر این هستند که موضع شان درقبال قتل او، مصداقی از زن ستیزی و متأثر از بالا آمدن رسوبات تفکر مردسالاری در ذهن شان است.
?واقعیت این است که زن کشی کار آسانی است، چه برای دکتر نجفی، چه برای کربلایی اشرفی. زن کشی آسان است چون زن موجودی بی ارزش تر از مرد به حساب می آید. زن کشی آسان است چون در قانون، زن یک نیمه انسان است. زن کشی آسان است چون همه هستی زن به اندام جنسی اش و رفتارهای مرتبط با آن پیوند خورده است. زن کشی آسان است چون مردسالاری علاوه بر شکل عریان و خشن اش، در شکل و شمایل شیک و شهری هم خودش را به روز می کند، بدون آنکه دیده شود.
@drsiminkazemi