جنبه بسیار مثبت همه گیر شدن کرونا، افشای جهانی ساختار واپس گرا در فرمِ و شکلِ نظام سرمایه داری است که برغم پیشرفت و تکامل بی وقفه دانش بشری وتکنولوژی و فنآوری، با توقف درشکل ( مناسبات تولید) و عقب ماندن از درون مایه و سرشت نیروهای مولد، باعث شده برغم تولید انبوه در همه زمینهها و به خصوص مواد غذایی، گرسنگی بیشترازهر بیماری همه گیری در جهان، روزانه قربانی بگیرد، به گونه ای که روزانه ۲۳ هزار کودک رابه دام مرگ میکشاند. درصدی بسیار بیشتر از درصد مرگ و میر “کرونا” در جهان. بازتاب همه گیری کرونا باعث شد سرشت ضد انسانی سرمایه داری پسا سوسیالیسم دراروپا افشا شود، زیرا سیاستهای سود محور سرمایه داری جهانی خود را با بیشترین نرخ مرگ و میر از کرونا در اروپا و آمریکا به رخ جهانیان کشانده است. با این تفاوت که ویروس سرمایه داری در حاشیه نشینها در زاغهها ومناطقی دور افتاده که آمارگیران سرمایه با آن چندان کاری ندارند داس مرگ را بیشتر کاربردی میکند. در واقع می توان ادعا کرد که آمار اعلام شده توسط سازمان غذا و کشاورزی و یونیسف یک آمار حداقلی است. مرگ ناشی از گرسنگی که برآیند سالها نسل کشی وغارت منابع کشورهای جهان توسط نظام سرمایه داری جهانی است که هنوزهم، در همه گوشه و کنار جهان در فرم نولیبرالی کاربردی می شود، هم چنان دامان بشریت را رها نمیکند. مرگی خاموش و پنهان بدون های و هوی رسانهای، هدیه ی بدون توقف سرمایه داری به جهان امروز. برآیندی فاجعه بار که رسانههای سرمایه داری آن را عادی و طبیعی تلقی میکنند و با علت آن کاری ندارند، زیرا این ساختار با علت و معلول و چند و چون روند این پدیده نمی تواند کاری داشته باشد. چون، پژوهش در این زمینه سرشت ضد انسانی سرمایه داری را بر ملا میکند. بررسی این چنین روندی برایشان ارزش مطرح کردن را ندارد، چون نمیتوانند با این گونه اخبار نظر خونندگان شان را جلب کنند، از این رو سود فراوانی را از دست خواهند داد. اگر کرونا بیشترافراد مسن را از میان می برد، قربانیان ساختار سرمایه داری، بیشترکودکان هستند. علاوه بر این مرگ و میرها، در بیشتر کشورهای عقب رانده شده به وسیله نظام امپریالیستی، به دلیل سوء تغذیه در خانوادههای فرو دست، کودکان زنده مانده از ویروس گرسنگی، از نظر ذهنی هم عقب میمانند و رشد ذهنی و جسمی کاملی نخواهند داشت. ساختار سرمایه داری ازاین کودکان تنها یک موجود زنده با مغزی معلول و شکلی ناهنجار به جا می گذارد، تا نیروی کار کثیف نظام ش را، تولید کرده باشد. گرسنگی برآیند این ساختار، جنایات در سایه ی سرمایه داری جهانی است. با بررسی تاریخ زندگی این مناسبات اقتصادی به آمار حیرت انگیزی از نسل کشیهای این نظام بیمار می رسیم. کشتار ناشی از جنگهای بزرگ جهانی اول و دوم بر سر سهم بیشتر از بازارجهانی برای صدور کالا و غارت منابع مواد خام، باعث مرگ و معلول و زخمی شدن چند صد میلیون از انسانها شده است. جدا از نسل کشیهای دوران استعمارش.این ماهیت نظام سرمایه داری جهانی است که امروز با همه گیری کرونا می بینیم سرشت سود محور سرمایه داری باعث شده آمار تلفات این ساختار در کشورهای پیشرفته سرمایه داری از بقیه جهان بیشتر باشد. در واقع این مناسبات به مردم سرزمین خود هم رحمی نمیکند.این ساختارسود محور و همزادش گرسنگی در طی روند زندگی ش چندین جهش داشته که ساختار ژنتیکی ش را پیچیده تر کرده است، بدین جهت مقابله با آن بسیاردشوارتر شده است. ویروس سرمایه برای پوشاندن درون مایه زهر آلودش، همیشه در لعابی شیرین از آزادی و دموکراسی و حقوق بشر خود را می پوشاند و بیش از همه، روشنفکران، هنرمندان به جا مانده درمرحله شناخت حسی، مانند غیر جانبدارها و سیاست گریزها را در باتلاق خود مدفون میکند تا امکان آگاهی رساندن به انسانهای مسخ شده را محدودتر کرده باشد. از این رو با جان سختی بیشتری قربانی می گیرد زیرا جامعه مسخ شده به وسیله خرافات و سیاستهای ماکیاولیستی بورژوازی بدون داشتن روشنفکر آگاه مانند کوران کتابِ کوری در کثافات خود می چرخند. بهداشت جهانی باید برای آگاهی رساندن به مردم جهان، به جای پیشنهاد شستشوی دستها، سفارش شستشوی اندیشههای گرفتار بیماری از خود بیگانگی و مسخ را پیشنهاد کند. یک نمونه از این از خود بیگانگی، آرای مردم اروپا وآمریکا و دیگر کشور های صنعتی بزرگ در انتخابات آنها به نظام به اصطلاح پایان تاریخ و گرفتاری همیشگی آنها در دام پوپولیستهای فاشیست است. اتحدیه اروپا، آمریکا، کانادا و ژاپن در دستان راست ها میچرخد، دور باطلی که گویی امکان رهایی از آن، برای این سرزمینها وجود ندارد. از سوی دیگر با توسعه خرافات قشری در بقیه جهان عقب رانده شده، به اهداف و تداوم زندگی نا هنجار خود ادامه میدهد.
آرای مردم اروپا، آمریکا و ژاپن درانتخابات شان بیان گر مردمی نا آگاه و بی خبر از بیماری از خود بیگانگی شان است. مردمانی که ساده ترین علل نا به سامانی های اقتصادی – اجتماعی را به معلول ها وبه افراد نسبت میدهند، نه به سیستم. لذا به راحتی به دشمن بشریت، راست فاشیسم رای میدهند تا آنها را از بحران ها نجات بدهند، یا پوپولیست بی دانشی مانند ترامپ را منتخب خود اعلام مینمایند و تصور میکنند سرمایه داری پایان تاریخ است وکاستیهای آن برخاسته از افراد است نه از سرشت این ساختار. این مردم در ظاهر پیشرفته در واقع از خود چهره ابلهی را نشان می دهند که اره نادانی را بر شاخه زیر پای خود می کشند.علت تداوم نظام سرمایه برخلاف نظریه برخی رهبران جپ وطنی که تبلیغ می کنند: ” سرمایه داری دارای سرشتی است که خود را اصلاح و باز تولید می کند” ( نقل به مضمون).مناسبات امپریالیستی با ساختن بستری از گسترش ناآگاهی و خرافات و نفی قانونمندی سیر تحولات اجتماعی، در کشورهای پیشرفته و پیرامون خود، از خود بیگانگی را همه گیر و اپیدمی کرده است، در این سردرگمی ایجاد شده، علت اصلی بحران را به معلول ها نسبت می دهند تا در این گمراهیها، اندیشه پویا را فلج کند. مردمان این سرزمینها مانند شهر کوران “صادق هدایت” با زنجیرِ از خود بیگانگی، طلا استخراج میکنند و با کوری و بی خبری، در آلودگی ذهنی خود می پلکند. ویروسی که بدین گونه توانسته است، بیش از هر کرونایی آن هم دردوران پیشرفتهای بزرگ علمی، به نسل کشی در همه گیتی بپردازد، تنها کشتار این ساختار استثمارگر از همه کشتار های تاریخی دیگر مناسبات اجتماعی بشری فراتر رفته است وبه بیش از چند صد میلیون رسیده است. به خصوص در مرحله کنونی، جهانی سازی که دولت های راست گرای نولیبرالی با گرایش به حذف دستآوردهای جنبش کارگری و سرکوب اعتراضات مسالمت آمیززحمت کشان در اروپا و دیگر کشورهای پیشرفته سرمایه داری آن سوی چهره ی (برادری و برابری انقلاب کبیر فرانسه) سرمایه داری را نشان می دهند. با وجود این واقعیتها، به دلیل از خود بیگانگی عمومی، سرمایه داری توانسته است قدرت سیاسی را با آرای همین مردم مسخ شده، هم چنان نگهدارد.
اولین جهش این ویروس ویرانگر، با استثمارِ نا محدود، در کشورهای بزرگ سرمایه داری مانند انگلیس آغاز شد ولی با یک جهش در ساختارش،( پیشرفت تکنولوژی و تولید انبوه) و نیاز به بازار نامحدود فروش کالاهای ساخته شده و غارت موادخام، این ساختار را به سوی شیوه ی استعماری وغارت جهان عقب مانده البته از نظر تسلیحاتی – صنعتی، نه فرهنگی، کشاند. بدین جهت با کمک کشتی های توپ دار و با مناسبات استعماری به بزرگترین انباشت سرمایه دست یافت. تا برای جهش و تهاجم بعدی بستری مناسب تر، ایجاد کرده باشد. (غارت و نسل کشی در آمریکای لاتین و آفریقا و آسیا، کشورهای استعمار زده را از منابع وثروتهای شان تهی کرد و فقر امروزین را به جا گذاشت و به ناگزیر مهاجرت ها را) با این منابع عظیم مالی انباشته شده و دانشی که با کمک سرمایه گذاریهای نامحدودی که با آن سرمایههای غارت شده بدون وقفه پیش می رفت ، پای در عرصه شیوه امپریالیستی و نو استعماری گذاشت، تا پیروزیهای جنبشهای خونین ضد استعماری را خنثی کند. با این جهش میزبان ش، کشورهای عقب رانده شده از نسل کشیها و غارتهای استعماری را در ظاهر رها کرده بود ولی با اقتصاد و تکنولوژی پیش رفتهای که غارتهای استعماری در اختیارش گذاشته بود، ابعاد تصاحب منایع ملی خلقهای جهان را نجومی کرد و این کشورها را برای همیشه به وابسته ی بی اراده ی اقتصادی – سیاسی خود تبدیل نمود، تا در مرتبه عقب ماندگی باقی بمانند و در واقع با گرسنگی همان نسل کشی های استعماری را ادامه داد. با کشف این مرحله از جهش ویروس سرمایه داری جهانی (امپریالیسم) توسط اندیشمند بزرگ ” لنین”، پاد زهر آن به صورت انقلاب اکتبر و راه رشد غیر سرمایه داری، سرعت رشد ویروس را به عقب راند و به یاری کشورهای استعمار زده پرداخت. ولی با شکست جبهه کار جهانی در اروپا، آخرین جهش این ویروس به صورت مناسبات نو لیبرالیستی و جهانی سازی جامعه جهانی را به چالش گرفت. امروز ما شاهد عوارض جهش نهایی این ویروس در سراسر جهان هستیم. بحرانی که دراوایل قرن ۲۱ سال ۲۰۰۸ با بحرانهای اقتصادی – اجتماعی ویرانگری که اقتصاد اول جهان امپریالیسم، آمریکا را فلج کرد، بحرانهایی که برغم جنگ و کشتارهای منطقه ای و ریاضت اقتصادی که بار ویران گرش را به دوش مردم از خود بیگانه انداخته اند، توانسته اند از سقوط سرمایه پیش گیری کنند. ویروس سرمایه داری بدون تداوم جنگ، نسل کشی، ترویج خرافات و جهل و نادانی به خصوص در علومی چون جامعه شناسی و تاریخ، امکان ادامه زندگی را از دست می دهد. ماسکی که سرمایه داری در پشت آن پنهان است و با استفاده از آن، دست به این جنایت ها و نسل کشی در ابعاد جهانی می زند، ادعای بی پایه ی دموکراسی و حقوق بشراست.
اگر با رعایت برخی اصول بهداشتی و زندانی کردن خود (قرنطینه) به توان از کنار کرونا گذشت در ساختار جهانی سازی شده، ویروس سرمایه داری مردمان آگاه و از خود بیگانه این امکان را به کلی از دست دادهاند. سرمایه داری با تبسم وتظاهر به دموکراسی انسان را از خود بیگانه می کند، استثمار می کند، شیره وجودش را کنه گونه می مکد ومانند تفاله ای میزبانش را به سطل ذباله می اندازد. بیماری خطرناک و مهلکی که جهان را به سوی نیستی می کشاند. تنها یک قلم از عوارض آن، برداشت نا محدود از منابع پایان پذیر جهان است که به قیمت نابودی محیط زیست بر روی کره خاکی ما منجر خواهد شد. با گرم شدن جهان به دلیل گازهای گل خانه ای ناشی از تولید بی رویه و تغییرات اقلیمی برآیند آن، زندگی بر روی زمین به چالشی خطرناک گرفته شده است و گام به گام زندگی بر روی زمین را به سوی مرگ میکشاند. شباهتهای این دو ویروس با توجه به زمینه و نوع فعالیت متفاوتشان استثنایی است. کرونا با مخفی شدن در درون سلولها وبا چسبیدن به آنها این سلولها را متلاشی میکند. ویروس سرمایه هم به درون کوچکترین سلولهای جامعه (انسان) نفوذ میکند و خود را موافق آزادی و برادری البته با احترام به مالکیت خصوصی ابزار تولید( شعار لیبرالیسم در انقلاب کبیر فرانسه) نشان می دهد و او را از خود بیگانه می کند، اندیشه آنها را مسخ می کند و با سیاست های مهندسی شده مصرف، از انسانها ابزار حقیری می سازد، کالایی قابل خرید و فروش در بازار سرمایه. به گونهای که حتی آنهایی که مدعی بودند روشنفکر طبقه کارگر هستند و جان واسلحه به دست گرفته بودند و رو در روی سرمایه داری شجاعانه رزمیدند و جان باختند، برخی از میراث دارن شان مانند رباتی بی اراده جذب “دمکراسی” سرمایه و سرکوب زحمت کشان شهر و روستا در جهان، شده اند. کرونا با فریب سلولهای موجود زنده در درون آنها جای می گیرد وآنها را متلاشی می کند. چگونگی نفوذ ویروس سرمایه داری، روندی پیچیده دارد این ویروس دموکراسی را مطرح می کند ولی بر مبنایی که نظام سرمایه داری نفی نگردد و مالکیت غصب شده ی ابزار تولید به خطر نیفتد. در قوه مقننه اش تنها آنهایی می توانند نماینده بشوند که تمکن مالی بالایی داشته باشند (سرمایه داران). در قوه قضاییه اشان قوانین آن چنان کلی است که جنایت کاران با وجود وکلای برجسته که از زیر و بم این قوانین مبهم و کلی آگاه هستند قانون را دور می زنند ولی زحمت کشان در زیر گیوتین این قوانین کلی و مبهم از میان می روند. و قوه مجریه اشان هم با همه قدرت نظامی آماده سرکوب کسانی است که این قوانین واپس گرا را به چالش می گیرند و سرکوب خونین شان هم، ظاهرا با دموکراسی انطباق دارد. از این رو انسان های مسخ شده و ناآگاه و تهی از منطق علمی را به راحتی فریب می دهند. بیماری خطرناکی که میزبان ابله ش را در چنگ دارد تا وجودش را از زندگی تهی کند. یک اتفاق استثنایی که می توان مدعی شد با وجود جهانی سازی ظهورش چندان اتفاقی هم نیست ” کرونا” درون مایه و سرشت جهانی سازی با قانون زدایی و خصوصی سازیش را افشا کرد. یک قیاس ساده بین کشور نیمه سوسیالیسم چین و سرمایه داری جهانی، کارآمدی مناسبات اقتصادی سوسیالیستی را که برای اولین بار با این همه گیری کرونا مواجه شده بود، ولی توانست به سرعت همه امکانات اجتماعی را در در جهت کنترل آن به کار بگیرد و با کمک کوبای سوسیالیستی داروهای مناسب را به کارببرد وروند بیماری را متوقف کند. این دوکشور در حال کمک به جهان سرمایه برای نجات مردم قربانی نولیبرالیستی هستند. یا ویتنام سوسیالیست که بزرگترین مرز با چین وبیشترین ارتباط با آن را داشت و توانست با مدیریت سوسیالیستی کمترین صدمه را ببیند.ولی سرمایه داری با اطلاع ازوجود همه گیری کرونا بیشترین تلفات در آمریکا واروپا را به وجود آورد و بسیار فراتر از تلفات در چین رسید. آیا این فاجعه قادر خواهد بود دوران پسا کرونا را با ازمیان بردن ازخود بیگانگی مردم اروپا وآمریکا که مانند اشیاء بی اراده ای در چنگ سرمایه اسیر هستند آزاد کند؟ یا باز رسانه های جهان سرمایه مردم را فریب خواهند داد وبه جستجوی نخود سیاه می فرستند که علت کاستی ها ناشی از فلان کس یا فلان پدیده بوده و ارتباطی به ساختار سرمایه ندارد!! اگر چه از سال ۲۰۰۸ تا به امروز سرمایه داری نتوانسته از بحران بیرون بیاید وحتی جنگ های منطقه ای هم نتوانسته دری به رویشان بگشاید. تنها راه رهایی از این بربریت موجود اتحاد جنبش کارگران جهانی و آزاد سازی خود از مبارزات صرفا صنفی و رو در رویی با این ساختارضد بشری است.
ناصرآقاجری
۲۰ فروردین ماه ۹۹