نوبت به ما که رسید ، آسمان تپید
ما پیشتر اعلام داشتیم تعیین نرخ دستمزد باید پاسخگوی نیاز مندی ها، انتظارات و هز ینه جاری و ساری زندگی کارگران و مزدبگیران باشد .
اولا تعیین مبلغ و مزد کارگران هیچ سنخیتی با ماده ۴۱ قانون کار ندارد،چرا که در ماده ۴۱ در بند یک، افزایش مزد نه ” متناسب با تورم” بلکه با توجه به ” درصد تورم ” اعلام شده است و دیگر اینکه چون مزد پایه بسیار پایین است حتی با لحاظ کردن درصد واقعی تورم ، باز هم دستمزد کارگران و مزد بگیران چندین مرتبه پایین تر از خط فقر قرار خواهد گرفت؛ بر این اساس تعیبن دستمزد ها باید توسط نماینده گان واقعی و مستقل کارگران در تشکل های مستقل آنها و بر پایه قرارداد های جمعی تعیبن شود.
آنچه در شب بیستم فروردین۹۹ بعد از یکماه تاخیر رُخ داد، نمایانگر این صحنه آرایی است نمایندگان دولت به مثابه بزرگترین کارفرما و نمایندگان بزرگ سرمایه داری یعنی کارفرمایان ، نمایندگان خود برگزیده ” شورای عالی کار” یعنی نمایندگان سه گروه به اصطلاح کارگری را دوربزنند و به ماشین رای متوسل گردند تا حول مناقشه آمیزترین موضوع زندگی طبقه ما، تصمیم بگیرند.
مصوبهی افزایش ۲۱ درصدی دستمزد سال ۱۳۹۹ را برای اجراء ابلاغ شد. اعجاب انگیز است که وزیر کار محمد شریعتمداری بعد از اعلام مزد، بدون حضور و رضایت کارگران، جلوی دوربین میرود و به رسانهها اعلام میکند؛ که مزد تعیین شده حتی قادر به تامین حتی ۵۵ درصد از هزینههای زندگی کارگران نیست! همین حد نشان داد که اوضاع چقدر وحشتناک است .
آنچه تعیین شد خود مبنای ریتم حقوق بازنشستگان تامین اجتماعی و مبنای تصمیم گیری بنگاه های خرد و کلان کشور است.
. به نظر میرسد حق مشارکت کارگران در تعیین سرنوشت خود، در حد همان تشکلهای رسمی و قانونی شناخته شده در قانون کار نیز دیگر به رسمیت شناخته نمیشود. اگر این حقِ بسیار حداقلی به رسمیت شناخته میشد، دولت هیچ گاه تن به تعیین دستمزد بدون توافق نمایندگان واقعی کارگران صورت نمیداد…. اعجاب انگیز است که همین شما بودید که صنعت نیشکر را به ثمن بخس در کمترین بهاء ایی به بخش خصوصی واگذار کردید . بخش وسیع کارگران ما را از کار بیکار کردید . عده ای را هم راهی زندان کردید . ما را که حافظ منافع خود و هم طبقه ی مان بودیم ، پرونده دار کردید و به زندان کشاندید تا همین یک لقمه نانی را که بدست مان میرسد ، آنرا هم از دست مان خارج کنید .
حادثه صورت گرفته درشب بیستم فروردین ماه ۹۹ ، باردیگرنشان داد وقتی نمایندگان به اصطلاح کارگری خود برگزیده را به هیچ حساب میکنند و خودشان میبرند و میبافند، آیا برای کارگران چاره ای جز متشکل شدن و حق خواهی چیزی باقی می ماند؟
اگرکارگران یک صدا می گفتند ما علاوه برحداقل دستمزد ،خواهان حداقل سهم کارگر از تولید، حداقل سهم مان از سود، حداقل سهم طبقه مان از ثروت حاصله، حداقل سهم کارگر ازتولید حاصله را برای هر سال مان در وضعیت دشوار امروز تحریم امپریالیستی و ورشکستگی صنایع خصوصی و تعطیلی کارخانجات و واحد های تولید را نیز با ما محاسبه کنید، معلوم نبود که پاسخ تان ، زندان و پرونده سازی برای مان چه سودی را به همراه می داشت؟
می خواهم بعنوان یک کارگر بازنشسته نیشکر هفت تپه اعلام بدارم: اگر ویروس کرونا جان صدها و هزاران تن را در جهان سرمایه داری و ایران ما هرروز می گیرد، دستمزد حداقل اعلام شده دولت و کارفرمایان طی دو روز گذشته ؛همین کار را در سطح ده ها میلیون کارگر و اعضای خانواده هایشان نه طی چند هفته یا چند ماه، بلکه در طول زندگی نسل های متوالی کارگری انجام می دهند!
برای ما کارگران یگانه ابزار برای بدست آوردن مطالبات واقعی و مسلم مان خود، تشکل مستقل و پیشرو و مبارزه متحدانه است. این مبارزه بویژه در شرایط کنونی که سرمایه داران هارتر از همیشه به سطح زندگی کارگران هجوم آورده اند ضرورت دارد.
علی نجاتی کارگر بازنشسته سندیکای نیشکر هفت تپه
۲۲/۰۱/۱۳۹۹