مقدمه
در چند مطلب قبلی به سیر حوادث و فعالیت های کارگران فولاد پرداختیم و نوشتیم که بیشتر از یکسال و نیم از پایان اعتراضات کارگران شرکت گروه ملی فولاد ایران می گذرد شرکتی که هنوز بعد از چند سال صاحبان اصلی آن مشخص نیستند و پرسنل گروه ملی نمی دانند این شرکت توسط چه کسانی اداره می شود. در طول یکسال گذشته اتفاقات بسیار زیادی در این شرکت افتاده . اتفاقاتی که بیشتر از آن که خوشایند باشند متاسفانه ناخوشایند می باشند. متاسفانه کسانی که در راس امور نشسته اند وظیفه و انتظار از آنها این است که سرو سامانی به اوضاع نابسامان این شرکت فولادی انجام دهند. نه تنها کار مثبتی انجام نمی دهند بلکه با تصمیمات غلط خود در آستانه زدن تیرخلاص به این شرکت بزرگ و با سابقه فولادی هستند.
دلایل این سقوط و توجه نکردن به واقعیت ها عبارت اند از:
یک- نبود شفافیت و گفتن واقعیتهای که در این شرکت روی می دهد
دو- نبود انگیزه در مدیریت برای پیشرفت و از بین رفتن تمام موانع تولید شرکت
سه- دخالت ندادن پرسنل شرکت گروه ملی برای راه یابی و پیشبرد اهداف تولیدی
ولی متاسفانه مشکلات که برطرف نشده، مشکلات دیگری هم به آن افزوده شده است. کارگران به درست انگشت می گذارند بر عمده مشکل این شرکت و مشکل همه گیری است که در سراسر کشور وجود دارد و آن هم مشکلات اقتصادی کل کشور می باشد که بخش زیادی از آن به توان ضعیف مدیران اقتصادی کشور در اداره کشور و قسمتی از آن هم به تحریمهای بین المللی می باشد . به همین دلایل نمی توانیم اخبار خوشایندی از این شرکت برای تمام فعالان کارگری که با جدیت و شرافت این اتفاقات را پیگیری می کنند داشته باشیم. این مطلب دارای نقد بسیار تندی نسبت به تمام اتفاقات شرکت در یکسال گذشته دارد. و با دقت و بدون بی انصافی نوشته شده است. پس اگر تمامی مشکلات را بر روی کلیت اقتصاد ایران بیاندازیم و خود را کنار بکشیم بطور کلی شاهد از بین رفتن کل شرکت خواهیم شد. اما ما اعتقاد داریم راه حل دیگری هم وجود دارد و آن شرکت در پروسه مشارکت جمعی و رسیدن به خودگردانی عمومی است و این درد مشترک جدا جدا درمان نمی شود مگر کارگران هر بخش از اقتصاد به نقش خودشان در تغییر مسیر بهبود نهاد اقتصادی که در آن کار می کند بیافتاد. بطور نمونه کارگران شرکت هفت تپه خودشان در بهبود وضعیت اقتصادی اشان حرکت کردند والا شرکت های نفتی و گازی کل هفت تپه را از بین برده بودند. معلمان اگر بر علیه خصوصی سازی آموزش مبارزه نمیکردند٬ رانندگان کامیون ها و راه ترابری برای حق شان مبارزه کرده اند و این شرایط موجود برای همه راه دیگری جز مبارزه نگذاشته است.
بخش اولی که به آن خواهیم پرداخت مدیریت ضعیف و پرتلاطم شرکت می باشد که در این مطالب گذشته بارها و بارها در مورد آن سخن گفتیم تعویض های مالکین آن در چند سال گذشته از بخش دولتی به بخش خصوصی از بخش خصوصی در اختیار قوه قضائیه قرار گرفتن و پس از آن واگذار شدن آن به بانک ملی و دوباره سپردن آن به بخش خصوصی و بازگشت دوباره آن به بانک ملی و همچنین تعویض های پی در پی مدیریتی که از طرف مالکین آن صورت پذیرفته و مخصوصا در یکسال و نیم گذشته که توسط بانک ملی اداره شده نه تنها به مشکلات شرکت کمک نکرده بلکه باعث بروز مشکلات زیادی در سطح شرکت شده است. مدیرانی ضعیف و فاقد تجربه در عرصه فولاد با برنامه های کوتاه و ضعیف مدیریتی که متاسفانه باعث هرج و مرج در شرکت و بدتر شدن اوضاع شرکت و بدهیهای روزافزون آن شده اند مدیرانی ناتوانی که نه برای حل بحران بلکه فقط برای پر کردن رزومه ی خود و بعد از ان مهاجرت به سمت های مدیریتی بالاتر که به هیچ عنوان لیاقت و شایستگی آن را نداشته اند که آن هم نشأت گرفته از سیستم مدیریت فشل کشور می باشد مدیرانی را که خود پرورش داده و هر کجا که بخواهند از آنها استفاده می کنند. که نه براساس تخصص آنها بلکه به گفته خودشان براساس تعهد آنها به نظام آنها را انتخاب می کنند که شاهد آن هستیم که بسیاری از همین مدیران متعهد با ضعف و ندانم کاری خود چه بلایی بر سر اقتصاد این کشور اورده اند و چه اختلاس های کلانی که همین مدیران متعهد انجام داده اند و بسیاری از انها در خارج از کشور در اروپا و کانادا ساکن شده اند. از جمله دو مدیر قبلی شرکت گروه ملی (آقایان غفوری و پهلوان) که از طرف بانک ملی به این سمت منصوب شدند مدیران به اصطلاح جوان و تحصیل کرده ولی متاسفانه این دو شخص با مدیریت ضعیف خود آسیب های زیادی چه از نظر مالی و چه از نظر روانی بر پرسنل شرکت گروه ملی وارد کردند. مدیرانی که روش آنها برای اداره شرکت دادن پست و مقام های سفارشی از طرف بعضی از ارگانها و نهادها و افراد با نفوذی که در سیستم مدیریتی استان فعال هستند همان چیزی که در تمام سطح کشور شاهد آن هستیم. و همچنین دادن باج هم از نوع مالی و هم از نوع جایگاهای سرپرستی و کارشناسی به کسانی که متاسفانه خود را به ناحق و ارث جریانات کارگری این شرکت برای ساکت کردن آنها می باشند و متاسفانه این اشخاص لیدرنما در یکسال گذشته باج های بسیاری برای خود و دوستانشان از این دو مدیر ضعیف دریافت کردند که در بخش های بعدی بیشتر به آن خواهیم پرداخت امیدوار بودیم که مدیر جدید این شرکت (آقای یوسفی) که ایشان هم از طرف بانک ملی معرفی شده اند براساس ادعاهای خود که سابقه طولانی در صنعت فولاد دارند بتوانند این مشکلات را برطرف کنند. و با درس گرفتن از اشتباهات فاحش مدیران قبلی که باعث بروز مشکلاتی بسیار زیادی در سطح شرکت شده اند این راه پراشتباه را برگردند ولی متاسفانه شاهد آن هستیم که ایشان هم در حال تکرار بعضی از اشتباهات مدیران قبلی هستند.
بخش دوم: متاسفانه در این قسمت با اینکه خود ما هم علاقه ای نداشتیم به آن بپردازیم و به ناچار باید خودمان پرسنل شرکت گروه ملی را نقد کنیم زیرا بسیاری از مشکلات گذشته شرکت و کنونی آن به خودمان باز می گردد. زیرا تا زمانی که حقوق و جایگاه و موقعیتمان به خطر نیفتاده بود با اینکه با چشمان خود می دیدیم که سیستم مدیریت قبلی چه جنایت هایی در حق شرکت و پرسنل آن می کرد باز هم سکوت می کردیم تا نکند منافع شخصی مان به خطر بیفتد و متاسفانه باز هم می بینیم همان روشها ادامه دارد و باز هم چشمانمان را بر روی بسیاری از حرکات و سواستفاده ها و بی عدالتی هایی که در گذشته وجود داشته و در حال حاضر بسیار بدتر از گذشته در حال انجام است، بسته ایم. و متاسفانه شاهد آن هستیم که شرکت گروه ملی به جزیره های شخصی مدیران و بعضی از پرسنل تقسیم شده و براساس سلیقه و منافع خود هر کاری که دلشان بخواهند انجام می دهند و متاسفانه مدیرانی که از طرف بانک ملی ایران برای برطرف کردن این مشکلات معرفی می شوند نه تنها مشکلات را برطرف نمی کنند بلکه آنها هم با این روش کنار آمده و شرکت گروه ملی به بخش های مافیایی کوچکی تقسیم شده و زیر نظر مافیای بزرگتر که باعث تمام مشکلات شرکت گروه ملی شده فعالیت می کنند و در برابر آن جیره و مواجب خود را دریافت می کنند. که این جیره و مواجب هم از نظر مالی می باشد و هم از نظر جایگاه های مدیریتی و سرپرستی و کارشناسی می باشد. در این قسمت به بعضی از این سواستفاده ها و بی تفاوتهایی که بخش از پرسنل شرکت که متاسفانه بعد از پایان اعتراضات در آن دخیل بوده اند می پردازیم.
بعضی از افرادی که در یکسال و نیم گذشته در کنار بقیه پرسنل در این اعتراضات شرکت داشتند و همه ما شعارمان این بود که هیچ کسی لیدر نیست و همه ما با هم لیدر این اعتراضات هستیم و شاید در دو سال گذشته نزدیک به صدنفر بازداشت شده بودند و از یک هفته تا یک ماه در بازداشت و زندان به سر برده اند بعد از پایان اعتراضات خود را لیدرهای اعتراضات و وارث جریانات کارگری فولاد معرفی کرده و از حجب و حیای بسیاری از پرسنل دیگر که در جریان این اعتراضات به زندان رفته و هیچ گونه ادعایی نداشتند سواستفاده کرده و خواهان گرفتن پست و مقام و جایگاه به خاطر زحمات خود شدند و به تمام زحمات پرسنل پشت پا زدند.
گرچه ما جمعی از پرسنل شرکت گروه ملی در طول مبارزات به این امر واقف شده بودیم که بسیاری از این لیدر نماها جدای از نداشتن آگاهی طبقاتی خودشان ٬ بیشتر بفکر حل مشکل شخصی گرفتار شدند که نتیجه اش چیزی فراتر از اجیر شدن در دست مافیاهای اقتصادی نبود و برای خلاصی از بار وظیفه خودشان ٬ راه خود را پیش گرفتن که نتیجه اشانحرافی شد در مبارزات کارگری این شرکت٬ که بعد از پایان این اعتراضات بر همگان روشن شد که این اشخاص چه اهدافی در سر خود داشتند. و متاسفانه کانال تلگرامی که از خارج از کشور و توسط همین لیدرنماها اداره می شد و خود را سخنگوی پرسنل گروه ملی معرفی می کرد و به نام کانال کارگران گروه ملی فعالیت می کرد و می کند در ظاهر ولی در باطن هر آن چه به نفع دوستانشان در سطح شرکت می باشد همان را بازگو می کنند. و اگر منافع دوستانشان برقرار بود به تمجید و اگر برقرار نبود به هر کسی که این اوضاع را به خطر بیندازد حمله می کنند. یکی از این افراد که تا قبل از این جریانات کارگری یک کارگر ساده خط تولید بود و همیشه به نام خانواده خود قسم می خورد که خود و دوستانش بدنبال پست و مقام نیستند بعد از پایان این اعتراضات با داشتن هیچ نوع سابقه ورزشی و حتی مدرک تحصیلی مرتبط که حتی دیپلم خود را با پول خریداری کرده بود حکم سرپرست امور ورزشی این شرکت به او واگذار شده و هم اکنون در یک خانه پنج میلیارد تومانی متعلق به شرکت در حال زندگی لوکس خود می باشد و به ریخت و پاش در امور ورزش با تمام مشکلاتی که شرکت گریبان گیر آن می باشد و حتی با بعضی از دوستان خود به اسم اسپانسر ورزش رفتن به سفرهای خارج کشور می باشد.
مدیران نیز برای انداختن تفرقه در میان کارگران و دادن امیدهای واهی که راه رشد وجود دارد٬ با انتخاب کردن افراد مشخص سعی کردند با آگاه بودن وضعیت اقتصادی کارگران٬ آنها را از بدنه کارگری جدا کنند. چند مثال:
– یک راننده جرثقیل ساده که تا قبل این جریانات در یکی از مناطق محروم اهواز ساکن بود دریکی از نقاط بسیار خوب شهر اهواز خانه گران قیمتی خریداری کرده و همچنین یک ماشین گران قیمت خارجی که حتی تا قبل از آن توان خرید یک پراید مدل پایین را هم نداشته.
– تعمیر کار ساده جرثقیل هوایی بوده یک دفعه به سمت سرپرست یک واحد حساس که حتی کوچکترین تخصصی در ان ندارد قرار می گیرد که برای داشتن همچین سمتی سالها باید در این قسمت که معاونت طرح و برنامه می باشد زحمت بکشد تا بتواند به همچین سمتی دست پیدا کند. – چند تن از لیدر نماها هم که با داشتن مدرک های غیرمرتبط مانند تاریخ و ادبیات در جایگاه های سرپرستی که باید افرادی با سابقه و مدرک مرتبط باشند قرار می گیرند و بعضی از آنها هم که سمتهای خدماتی داشته اند وهم اکنون در شغل آنها تغییر وضعیت داده شده و با دادن عناوینی مانند تکنسین ارشدی به قسمتهای دیگر برده شده اند و آنها هم از این باج های کلان چه مالی و عناوینی که از طرف مدیران ترسو و ضعیف به آنها واگذار شده به قسمت هایی برده شده اند که حتی نمی دانند در ان قسمتها باید چه کاری انجام دهند و بعضی از آنها هم که تا ماه ها بعد از پایان اعتراضات حاضر نشدند پا در شرکت گذاشته و به همراه بقیه همکاران خود پایاپای کار کنند ولی تمام حقوق و مزایای خود را دریافت کرده بودند و بعدها مشخص شد از بعضی ارگان ها هم درامدی کسب می کردند. و همچنین به کار آزاد مشغول هستند و از آمدن شرکت سرباز میزنند وی تمام حقوق و مزایای خود را دریافت می کنند و اینکه این سرمایه ها را از کجا آورده اند که شغل دوم برای خود اختیار کرده اند آن هم چه شغل هایی که سرمایه زیادی لازم دارد و با شناخت این افراد می دانیم که همچین توانایی تا قبل از این جریانات را نداشته اند و در مورد دیگر فردی که همه میدانند حتی یک روز هم در دانشگاه درس نخوانده از طرف مدیریت بخش به ایشان پست سرپرستی دیسپاچر داده می شود با مدرک تقلبی دانشگاه.
بدترین بخش این ماجرا آنجای است که: شخصی فقط به خاطر آنکه همسرش از اقوام شخصی به نام زاهد ممبینی بوده که نماینده آقای موسوی که در حال حاضر از اعضای هیئت مدیره استقلال تهران بوده و برای مدت کوتاهی مالک شرکت گروه ملی بوده با شش سال سابقه به سرپرستی قسمت ترانسپورت (حمل و نقل) شرکت و همسر ایشان هم پست ریاستدر امور اداری شرکت به او داده می شود. یا شخصی دیگربه خاطر ارتباط با بعضی از نهادها به سمت سرپرست خریدو بسیاری دیگر به واسطه داشتن همین ارتباطات با سابقه و تجربه کم در این سمتها قرار گرفته اند که اگر بخواهیم تک تک به آنها اشاره کنیم بسیار این مطلب طول خواهدکشید.
بخش سوم: در نبود سیستم بازرسی و جوابگویی ما با بخشی روبرو هستیم که نام اش حراست است. این حراست خود در از بین بردن نهاد اقتصادی شاید در کنار مدیریت فاسد بزرگترین نقش را داشته است. از جلوگیری اعتراضات٬ شناسایی تا فشل کردن شرکت در تمامی ارگان مدیریت و اجرایی.
توهم کارگران به حراست این است که معتقد هستند حراست در شرکت وظیفه اش حفظ و حراست از شرکت و نظم و انضباط آن می باشد و چرا حراست شرکت را وانهاده و مدیران ضعیفی که در یک سال و نیم گذشته که آنها هم از طرف بعضی از ارگانها و نهادها پابه شرکت گذاشته اند به جای آنکه به دنبال برقراری نظم و عدالت باشند آنها هم به دنبال آوردن دوست و آشنا و اعضای خانواده و فامیل خود به شرکت و همچنین بهره گیری از دیگر امکانات شرکت می باشد.
استخدام در شرکت در اصل وظیفه حراست است٬ واحدی که خود باید منظم ترین قوی ترین قسمت شرکت باشد متاسفانه خود بی نظم ترین و ضعیف ترین واحد شرکت می باشد که آن هم به خاطر نداشتن افراد توانمند و با تجربه برای اداره این قسمت از شرکت که مهم ترین قسمت می باشد. حراستی که در بسیاری از مواقع شاهد آن هستند به جای آنکه با برخورد با افراد خاطی و مخل نظم و انضباط شرکت باشد. برعکس با آنها بسیار با نرمش برخورد کرده٬ کارگران می پرسند جرا حراست با افراد شایسته و دلسوز شرکت که زحمات بسیار زیادی در این شرکت کشیده اند و هیچ گونه ادعایی در هیچ زمینه ای ندارند در کار آنها سنگ اندازی می کنند. که این همه ضعف از یک مجموعه ای که وظیفه آن حراست و پشتیبانی از نظم و عدالت می باشد جای بسیار تعجب و شگفتی دارد. این افرادی که حتی توانایی حرف زدن هم ندارند براساس کدام معیار و سنجش برای اداره حراست شرکت بحران زده گروه ملی صنعتی فولاد انتخاب شده اند و چه منافعی از انتخاب این افراد در این جایگاه ها وجود دارد که با وجود ضعفهای آشکار همچنان در سرکار خود هستند و هیچ بادی هم آنها را تکان نخواهد داد.
افرادی که هم با مدیران شرکت و هم با بعضی از پرسنل لیدرنما در حال زد و بند برای چاپیدن شرکت گروه ملی صنعتی فولاد ایران هستند. که گواه آن کارهای مشکوکی که بعضی از مدیران انجام می دهند و همچنین بعضی از پرسنل و همه پرسنل شرکت شاهد این تخلفات هستند ولی متاسفانه حراست شرکت و مدیران آن حتی یک برخورد کوچک با این افراد انجام نمی دهند مدیرانی که برای حفظ پست خود و همچنین منافع مالی با بعضی پرسنل به آشکارا معامله می کنند و حراست هم کامل به این امر واقف است ولی با هیچ کدام از دو طرف برخوردی نمی کند.
نتیجه گیری:
ولی با تمام این احوالات ناخوشایند و اتفاقات غیراخلاقی که در سطح شرکت صورت می گیرد اکثریت پرسنل شرافتمند شرکت گروه ملی که در چند سال گذشته اجازه ندادند بدخواهان این شرکت بزرگ را به زمین بزنند باز هم با تمام ناملایمات برخورد هوشمندانه کردند و باز هم ادامه خواهند داد گرایشی که میخواستند با تفکرات پوسیده و عقب افتاده خود مبارزات و جریانات کارگری فولاد اهواز را به نام مطالبات قومی خود ثبت کنند که موفق به انجام آن نشدند امسال افرادی که می خواستند از طریق خانه کارگر شورایاسلامی کار ورشکسته و امتحان پس داده را در سطح شرکت انجام دهند تا باز هم جریانات کارگری در کنترل خود در بیاورند ولی موفق نشدند و با شکست فاحشی و پذیرفتهنشدن از طرف کارگران این شرکت به عقب رانده شدند و همچنین افرادی که در طول چند سال گذشته نقش چندان زیادی در جریانات کارگری نداشته و به صورت نمایشی به دنبال جلب توجه برای بهره برداری از آن در آینده که نمونه آن انتخابات نمایندگی مجلس می باشد همان مجلسی که در چند سال گذشته یک حرکت مثبت در راستای بهبود وضعیتکارگران شرکت فولاد اهواز و سراسر ایران بر نداشته شخصی سیاست باز و منفعتطلب که او هم مثل سایرافراد فکر می کند می توانند از شرایط و مشکلات شرکت گروه ملی صنعتی فولاد ایران سوء استفاده کرده و پلهایبرای ترقی خود در مجلس شورای اسلامی فرمایشی دست و پا کند که این هم جای بسی تعجب و شگفتی دارد که چگونه شخصی که حتی پرسنل شرکت گروه ملی او را نمیشناسند و حتی حرف زدن و راه رفتن خود را به زور انجام میدهد چگونه میخواهد از حقوق پرسنل شرکت گروه ملی دفاع کند حضور این شخص در مجلس واقعا بسیار خنده دار و جای تاسف دارد از طرف شورای نگهبانی که مدعی آن است افراد با سابقه و توانمند و پاک را برای نمایندگیمجلس انتخاب می کند درصورتی که می بینیم افراد بسیار با سابقه و با تجربه و موجه را رد صلاحیت می کند و افراد کوچک و حقیر که توانمندی آنها در شرکت محل کار خودشان هم برای همکارانشان روشن و شفاف نیست چگونه آنها را تایید صلاحیت می کند و بر اساس کدام معیارشایستهسالاری که ما می دانیم دلیل انتخاب و تعیین این افراد ضعیف و ناتوان چیست و همچنین پرسنل هوشمند و شریف شرکت گروه ملی صنعتی فولاد ایران آن که مانند گذشته اجازه نخواهند داد که هر شخص مجهول الهویه و فاقد اعتبار شخصیتی از مشکلات آنها سکوی پرتابی برای خود و دوستانش بسازد و در آینده هم با همت و شرافت خود جلوی بسیاری از سوء استفاده ها از این شرکت نیمه جان را خواهند گرفت. راه طولانی در مقابل ما قرار دارد ولی برای رسیدن به حق باید مبارزه کرد و آگاهی و حس وظیفه اجتماعی ما را در مسیر درست خواهد انداخت.
به امید پیروزی
جمعی از کارگران گروه ملی فولاد
بهمن ۹۸