در ایران امروز برای کمک به خروج کشور از بنبست موجود و بحرانهای پیش رو جریان و نیرویی میتواند موفق باشد که به جای صرف معامله با کانونهای قدرت و تشکلات سیاسی، رو به مردم داشته باشد به مردم و نیروی آنها اعتماد کند و به دنبال مطالبات آنها باشد. مخصوصاً مطالبات ضعیفترین و آسیب دیدهترین اقشار جامعه. به دنبال اجماع سازی در وسیعترین شکل آن باشد با این باور که گذار مسالمتآمیز فقط با انتخابات محقق نمیشود بلکه انواع و اقسام روشهای مقاومتهای مسالمتآمیز و حتی نافرمانیهای مدنی میتواند مردم را در تقابل خواستههای خود کمک کند.
چنین نیرویی باید در نظر و عمل فقط متکی به مردم ایران باشد و هرگونه خوشبینی نسبت به نقش قدرتهای خارجی خطری بزرگ و اشتباهی فاحش خواهد بود.
زیتون ـ محمدرضا سرداری: یازدهمین دوره انتخابات مجلس در حالی برگزار میشود که بر پایه نظرسنجیهای پراکنده، میزان مشارکت و استقبال مردم از آن در سطح پایینی است. این در حالی است که رهبر جمهوری اسلامی بار دیگر از مردم خواسته پای صندوقهای رأی حاضر شوند. به گفته وی رأی دادن «حق» مردم است. برخی از اصلاحطلبان نیز با انتشار فهرستی از نامزدها در این انتخابات شرکت کردهاند. برخی از آنان حتی پیشتر از حامیان رهبران جنبش سبز بودند و بدین خاطر چندین سال در زندان بسر بردند؛ اکنون خواستار مشارکت مردم در انتخابات شده و با رهبر جمهوری اسلامی همسویی کردهاند. اردشیر امیرارجمند فعال سیاسی، حقوقدان و از مشاوران میرحسین موسوی اما در گفتوگویی با زیتون معتقد است کشتی سیاستورزی اصلاح طلبان و اصولگرایان به گل نشسته است. به گفته این فعال سیاسی در فضای فعلی نه توان گفتمانسازی وجود دارد نه قدرت ابتکاری برای آزاد کردن یک انرژی تازه در جامعه.
آقای امیر ارجمند، برخی نظرسنجیها نشان میدهد میزان مشارکت در انتخابات اخیر مجلس پایین خواهد بود. به نظر شما دلیل سردی این انتخابات رد صلاحیتهای شورای نگهبان است یا فضایی است که پس از اعتراضات آبان و سرنگونی هواپیمای اوکراینی بر کشور حاکم شده؟
سردی فضای انتخابات و تقلیل میزان مشارکت مردم در آن متأثر از مواردی است که شما ذکر کردید به اضافه چند دلیل بنیادین دیگر. ردصلاحیتهای گسترده و بیسابقه از سوی شورای نگهبان حداقل در میزان مشارکت بخشی از طیف اصلاح طلبان تأثیر اساسی داشته. در دوران گذشته دوگانه اصلاح طلب-اصولگرا موجب بسیج بخشی از نیروهای وابسته به بدنه اصلاحطلبان در انتخابات بود. از سوی دیگر گزینه انتخاب میان بد و بدتر نیز موجب اقبال بخش گستردهتری از مردم جدای از اصلاحطلبان میشد؛ حتی آنهایی که به نظام اعتقادی نداشتند و اصولاً در دوگانه اصولگرا-اصلاح طلب جای نمیگرفتند. اما اکنون هر دو مؤلفه تأثیر خویش را به میزان بسیار زیادی از دست داده و دیگر نمیتوانند رضایت مردم را برای شرکت گسترده در انتخابات جلب کنند.
گذار از دوگانه اصولگرا-اصلاح طلب قبلا در بطن جامعه به وقوع پیوسته و ناکارآمدی و عدم کفایت استدلال انتخاب میان بد و بدتر هم مسلم شده است. کشتی سیاست به خصوص کشتی اصولگرایان و اصلاح طلبان به گل نشسته. نه توان گفتمانسازی وجود دارد نه قدرت ابتکاری برای آزاد کردن یک انرژی تازه در جامعه.
حوادث غم انگیز سالهای گذشته؛ سرکوب خونین اعتراضات مردم و عملکرد و رفتار بسیار ضعیف اصلاحطلبان چه در مجلس و بهویژه در دولت و همچنین تلاش هسته سخت قدرت و شخص رهبری برای استحاله وجه جمهوریت نظام، باعث شد مردم به میزان بسیار زیادی از انتخابات و تغییر وضعیت کشور ناامید شوند. انتخابات برای بخش مهمی از مردم موضوعیت خود را از دست داده و از دید آنان تبدیل به صحنهای شده که عدهای رقابت میکنند برای کسب امتیازات اقتصادی و اجتماعی. انتخابات در واقع برای برخی تبدیل به یک شغل پردرآمد شده است.