برای واکاوی عواملی که موجب گرفتاری اقتصاد ایران شده است باید دو تلاش را بررسی کرد، یکی از این تلاشها در راستای کاهش مداخله دولت در اقتصاد از سال ۶۸ و در چارچوب بازارگرایی مبتذل است و دوم، تلاشهایی که برای ارتقای بنیه تولیدی کشور صورت گرفته است. در این سه دهه از تمام ابزارهای کلاسیک و شناخته شده برای کاهش اندازه دولت استفاده کرده و افراطیترین تلاش برای خصوصیسازی، حذف سوبسیدها و… را به کار گرفتهاند که الان پس از سه دهه برآیند آن را مشاهده میکنیم. با وجود استفاده افراطی از این ابزارها اندازه مداخله دولت در اقتصاد به دو برابر اندازه دولت در دوران جنگ رسیده است. یعنی این اندازه در شرایط صلح و وفور درآمدهای نفتی نسبت به دوران جنگ در آستانه دو برابر شدن است و اگر دقت کنید طیفی که از بازارگرایی مبتذل دفاع میکنند ترجیح میدهند در این مورد صحبت نکنند.
فرشاد مومنی در نشست هفتگی موسسه دین و اقتصاد اظهار داشت: ذهنیت تاریخی ساختار قدرت در ایران تمایل غیرمتعارفی به فرافکنی و نسبت دادن تمام امور به خارج از کشور دارد. از همین روی توصیه میکنم کار درخشان «شرق شناسی» ادوارد سعید را مطالعه بفرمایید که تقریباً برای بسیاری از متفکران و جنبشهای آزادیبخش عبرت آموز بوده است. سعید نشان میدهد غرب در قالب یک پروژه ابتدا حقارت اندیشهای مستعمرهها را به رخشان کشید و بعد وجوه ماده آن را دنبال کرد. سعید با الهام از فلسفه اسلامی میگوید عنصر اصیل عنصر بیرونی نیست بلکه ضعف درونی بستری برای سیطره اندیشه دیگران مهیا کرده است. بنابراین با در نظر گرفتن این موضوع میتوان نتیجه گرفت با طلب مرگ برای دیگران مشکل اندیشهای حل و فصل نمیشود. وی ادامه داد: با در نظر گرفتن این موضوع ما نیز به جای مرده باد و زنده باد باید عقلانیت را در کشور بسط دهیم و ذخیره دانایی کشور را گرامی بداریم که اگر این صلاحیت پدیدار شد آن موقع میتوانیم بدون برچسب زدن برخورد اعتلابخش با منتقدان داشته باشیم، انقلاب اسلامی نیز با این هدف شکل گرفت البته بعدها اتفاقات دیگری افتاد. در اوایل انقلاب مسلمانان روی دیوار مینوشتند، اسلام را با منطق به دنیا عرضه خواهند کرد نه با بیادبی و اهانت به این و آن. این مسیر نیز نیازمند آسیبشناسی است که چرا راه را گم کردیم و در در مسیری قرار داریم که با طلب مرگ بر دیگران به دنبال چاره کار خود هستیم.
رییس موسسه دین و اقتصاد با واکاوی عواملی که موجب گرفتاری اقتصاد ایران شده است، گفت: برای این مورد باید دو تلاش را بررسی کرد، یکی از این تلاشها در راستای کاهش مداخله دولت در اقتصاد از سال ۶۸ و در چارچوب بازارگرایی مبتذل است و دوم، تلاشهایی که برای ارتقای بنیه تولیدی کشور صورت گرفته است. در این سه دهه از تمام ابزارهای کلاسیک و شناخته شده برای کاهش اندازه دولت استفاده کرده و افراطیترین تلاش برای خصوصیسازی، حذف سوبسیدها و… را به کار گرفتهاند که الان پس از سه دهه برآیند آن را مشاهده میکنیم. با وجود استفاده افراطی از این ابزارها اندازه مداخله دولت در اقتصاد به دو برابر اندازه دولت در دوران جنگ رسیده است. یعنی این اندازه در شرایط صلح و وفور درآمدهای نفتی نسبت به دوران جنگ در آستانه دو برابر شدن است و اگر دقت کنید طیفی که از بازارگرایی مبتذل دفاع میکنند ترجیح میدهند در این مورد صحبت نکنند.
مومنی ادامه داد: همچنین اندازه مداخله حاکمیتی دولت در طی ۳۰ سال گذشته نسبت به زمان جنگ نصف و اندازه مداخلههای تصدیگرانه جهش پیدا کرده است، باید توجه داشت که امور حاکمیتی همان امور بسترساز توسعه است که میزان تعهد دولت به توسعه انسانی، اجتماعی و زیرساختی را مورد ارزیابی قرار میدهد. بودجه عمومی دولت که ناظر بر سلامت، مسکن، تغذیه و زیرساختهای فیزیکی بویژه برای تولیدکنندگان است در این ۳۰ ساله اخیر در وضعیت بدی قرار دارد.
مومنی یادآور شد: رکن دیگر ارتقای بنیه تولید توسط بازارگریان بر محور تضعیف ارزش پول ملی هدفگذاری شده بود. در سال ۱۳۷۶ آقای مسعود نیلی به عنوان ویراستار کتابی تحت عنوان «اقتصاد ایران» که توسط موسسه نیاوران منتشر شده مقالهای دارند و ایشان این موضوع را توضیح دادهاند. این مقاله بسیار جالب است و یک به یک نشان میدهد تصورات ناپخته و به دور از واقعیت، یکی پس از دیگری شکست خوردند و اهداف محقق نشد و دهها گرفتاری جدید نیز پدیدار شد. آنهایی که ژست میگیرند ما با مدلهای ریاضی کار میکنیم یا تئوری داریم، نتیجه عملکردشان را در این مقاله مشاهده میکنیم.
این کارشناس اقتصادی ادامه داد: الان این رویکرد با منطقهایش سه دهه کارنامه دارد و وقتی بنده از تعبیر بازارگرایی مبتذل استفاده میکنم در واقع این موضوع دو وجه دارد؛ یکی از آنها عدم توجه به لوازم نهادی است که باعث اجازه عملکرد نیروهای بازار را میدهد. دوم اینکه وقتی نتایج توصیههای آنها آشکار میشود، نتایج آن را نمیپذیرد و میگویند تئوری ما درست بوده اما بد اجرا شده است. البته بنده مستنداتی از صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی در کتابم ارائه کردهام که آنها در آموزش به کارشناسان خود توصیه میکنند وقتی نتایج کار به بحران انجامید هیچ گاه زیر بار آن نروید و بگویید توصیههای ما را بد اجرا کردند و این کلیشه تا امروز ادامه داشته است. اینها همانهایی هستند که در موضوع افزایش قیمت حاملهای انرژی، برای احمدینژاد هورا کشیدند و وقتی که این موضوع به بحران و بنبست رسید دوباره گفتند بد اجرا شده است.
رییس موسسه دین و اقتصاد خاطرنشان کرد: بیشمار داده رسمی داریم که بازارگرایی مبتذل از نظر بنیه مالی، دولت را تبدیل به فروماندهترین دولت موجود در جهان کرده است و شاید حداکثر ۱۰ کشور از نظر فروماندگی مالی وضعیت بدتری نسبت به ایران داشته باشند. برای این موضوع در اقتصاد سیاسی عناوین مختلف مانند دولت فرومانده یا دولت تسخیر شده برای آن استفاده میکنند.
مومنی در توضیح تلاشهای صورت گرفته برای ارتقای بنیه تولید گفت: شاخص رابطه مبادله یکی از راهبردیترین شاخصها برای نسبت تجارت با توسعه است. این شاخص نشان میدهد ایران یکی از بیسابقهترین سطوح سقوط به سمت خامفروشی و دوری از تولید صنعتی مدرن را تجربه میکند و چقدر غم انگیز که هیچکدام از موسسات راهبردی به این گونه مسائل توجه نمیکنند. به طور متوسط در سال ۶۷ که یکی از بدترین سالهای عملکرد اقتصادی پیش از تعدیل ساختاری بود به ازای هر تن صادرات غیرنفتی، ۸۵۰ دلار عاید کشور میشد که این رقم در دهههای ۸۰ و ۹۰ به یک سوم و یک چهارم سقوط کرده است یعنی در دورهای که خصوصیسازی، حذف سوبسیدها و افزایش نرخ ارز صورت گرفته است.
وی افزود: همچنین در چارچوب این مناسبات، ارزبری تولید صنعتی مدرن به طور فاجعه آمیزی افزایش یافته است. به طوری که بر اساس سند برنامه چهارم توسعه که در سال ۸۴ ابلاغ شده است، رشد اقتصادی ۸ درصدی هدفگذاری شده بود که بهای ارزی تحقق این رشد ۸ درصدی در آن سال، ۱۶.۵ میلیارد دلار بود که این رقم در سال ۹۶ به ۶ برابر آن رسیده است و رئیس سازمان برنامه و بودجه نیز تحقق رشد اقتصادی ۸ درصدی را منوط به دریافت سالانه ۲۰۰ میلیارد دلار دانستهاند. این آمار نشان دهنده عمق وابستگی ذلتآور به دنیای خارج است.
این اقتصاددان متذکر شد: این مناسبات ذینفعان قدرتمندی پیدا کرده است که راه را برای اصلاح بستهاند. از همین روی حکومتگران در انتخاب سرنوشتسازی قرار دارد. باید توجه داشت با این میزان خامفروشی شعارهای ضدامپریالیستی نیز توخالی است چون با این کار فرصتهای شغلی تحصیلکردگان را دو دستی تقدیم آنهایی میکنیم که در شعار میگوییم استکبار جهانی هستند. بر اساس مطالعات صورت گرفته به ازای هر یک میلیارد تومان واردات کالاهای ساخته شده قابل تولید در کشور حدود ۳۶ تا ۱۰۰ هزار فرصت شغلی در اقتصاد از بین میرود. زمانی که آمریکا از برجام خارج شد و ما شرایط حاد پیدا کردیم کسانی به درستی این ایده را مطرح کردند که با لیست بلندبالایی از اگرها و اصلاح راهبردها میتوان تهدیدهای تحریم را به فرصت تبدیل کرد اما وقتی به جهتگیری اسناد رسمی نگاه میکنید قفل شدگی به بازارگرایی مبتذل همچنان حرف اول را میزند.
وی با انتقاد از لایحه بودجه سال ۹۹ گفت: حتی یک تمهید راهگشا برای ارتقای بنیه تولیدی در این سند مشاهده نمیشود و اگر کل لایحه بودجه را در یک کلمه خلاصه کنیم میتوان آن را سند دفع الوقت دانست. در حالی که تمام گزارشهای رسمی و تحلیلی میگویند حتی اگر از همین فردا ارادهای برای متوقف کردن تحریمها وجود داشته باشد روند اجرایی آن ۵ تا ۱۰ سال طول میکشد اما جهتگیری این بودجه آمیزهای از خامفروشی، آینده فروشی، وام گیری داخلی و خارجی، فشار بر تولیدکنندگان، مردم و فرودستان است.
مومنی گفت: هفته پیش رسانهها اعلام کردند که کولبران میتوانند ۸۹۸ کالا را ثبت سفارش کنند. باید توجه داشت که پدیده کولبری یکی از فاجعهآمیزترین جلوه پشت به توسعه کشور است و متاسفانه با افتخار اعلام میشود که به آن رونق میدهیم. در حالی که به جای آن، باید در مناطق مرزی اقدامات سازنده، اعتلابخش و توسعهای انجام شود تا جمعیت عمدتا تحصیلکرده به اشتغال رو بیاورند و با عزت نفس و بالندگی مسائل خود، خانواده و منطقه را راه حل کنند. همچنین آیین نامه واردات تهلنچی را طراحی کردهاند، ببینید همه دغدغهها معطوف به حیطههایی میشود که مشوق واردات است.
استاد اقتصاد دانشگاه علامه افزود: ما در نیمه اول بهمن ۹۸ هستیم و با این بودجه و دغدغههایی که وجود دارد تنها راه باقی مانده برای جبران کسری بودجه شاید جهش نرخ ارز باشد، منتها چون عوارض و افتضاحات سال ۹۷ در این زمینه هنوز از یادها نرفته است احتمالاً این کار در سال ۹۸ صورت نمیگیرد اما یک دفعه عزیزان در معرض غافلگیریها قرار خواهند گرفت که در نهایت مشخص میشود که کلید آن غافلگیریها را نیز خودشان زدهاند و با این رویکرد دور باطل فقر و فلاکت اجتناب ناپذیر است.