تا سال ۱۳۸۸، اصلاحطلبان در ادوار مختلف انتخاباتی بدون کمترین تردید، درفرایند انتخابات شرکت فعال داشتند و فارغ از برخی کشمکشهای درونی درباره فهرست نامزدها، از اجماع بر سر شرکت فعال در انتخابات و تشویق عموم مردم به رفتن پای صندوق رای، تردیدی به خود راه نمیدادند؛ اما وقایع و رخدادها در انتخابات ۱۳۸۸ از یک سو و رویکرد متفاوت مهندس میرحسین موسوی و فعالان سبز به انتخابات و استراتژی تغییر از سوی دیگر، بنیان سست پیش فرضهای آن اجماع و توافق پیشین را به سرعت تخریب کرد به طوی که پس از آن هیچگاه امکان ترمیم و بازگشت به گذشته فراهم نشد. اساس پیش فرضهای مورد اشاره به قرار زیر بود:
به جز دو گانه اصلاحطلب – برانداز راه سومی برای پیشبرد تغییر در ایران وجود ندارد و حامیان تغییر ناچارند یکی از این دو اردوگاه را انتخاب کنند.
اصلاحطلبی بدون انتخابات معنا و مفهوم ندارد و بنابراین اصلاحطلبان با وجود انتقاداتی که به عملکرد شورای نگهبان و نظارت استصوابی دارند، در هر شرایطی چارهای جز شرکت در انتخابات ندارند.
مجلس در راس امور است و به این ترتیب میتواند سهم زیادی در حل بحرانها و مسایل و مشکلات کنونی ایفا کند.
هنوز نهاد انتخابات در ایران از سلامت بالایی برخوردار است و اساسا در ساختار کنونی، امکان تقلب یا دستکاری آرای مردم ممکن نیست.
حضور نمایندگان اصلاحطلب در قوه مقننه و حتی تصاحب ریاست این قوه، نقش غیر قابل انکاری در بهبود شرایط و حل مشکلات و بحرانهای کشور دارد.
مردم ایران اگرچه از وضعیت کنونی کشور به طور نسبی ناراضیاند اما پس از تجربه انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷، مایل نیستند بار دیگر هزینههای تحول انقلابی را دهند و بنابراین از دعوت اصلاحطلبان برای شرکت در انتخابات و رای دادن به نامزدهای آنان استقبال میکنند.
همچنان که توضیح داده شد، پس از حوادث سال ۱۳۸۸، بسیاری از این پیش فرضها نقض شد و به همین دلیل در ادوار انتخابات از سال ۱۳۹۰ تا امروز این تناقضات و ابهامات نه تنها مانع از وحدت نظری و عملی اصلاحطلبان شد بلکه به کاهش اعتبار عمومی و سرمایه اجتماعی آنها انجامید تا آنجا که در کمپینهای انتخاباتی از وزن احزاب و افراد اصلاحطلب کاسته و تمامی بار متقاعد سازی عموم مردم برای شرکت در انتخابات بر دوش جناب آقای محمد خاتمی قرار داده شد. اما تجربه انتخابات دوره دهم مجلس شورای اسلامی و همین طور دوره یازدهم ریاست جمهوری، ابعاد بحران در میان اصلاحطلبان را بسیار گسترش داد زیرا با وجود انتخاب فهرست ۳۰ نفری امید در انتخابات مجلس و همچنین انتخاب آقای روحانی نامزد ریاست جمهوری مورد حمایت اصلاحطلبان، دستاوردها و نتایج برای هیچکس از جمله اصلاحطلبان قابل دفاع نبوده و نیست. فراکسیون امید که در آغاز تعداد اعضای آن به حدود ۱۰۰ نفر رسیده بود پس از مدتی به تدریج ریزش کرد و کمترین نقش را حتی به عنوان یک فراکسیون اقلیت در مجلس ایفا نکرد. از این گذشته، فرایند غیر دمکراتیک بسته شدن فهرست امید در دو انتخابات مجلس و شورا -به خصوص در تهران- نیز بحران درونی اصلاحطلبان را تشدید کرد، تا آنجا که گروهی از جوانان اصلاحطلب در نامهای به آقای محمد خاتمی از این روند غیر دمکراتیک انتقاد کرده و خواهان اصلاحاتی در ساختار اصلاحات شدند که البته جز همدردی پاسخ شایستهای دریافت نکرد.
منبع: ایران فردا