مناسبات سرمایه داری جهانی پس از چند دهه کاربردی کردن جهانی سازی به سرکردگی آمریکا، “دهکده جهانی” برغم ایجاد جنگ های منطقه ای از اروپا تا آسیا، به خصوص در کشور هایی که منابع انرژی را در اختیار دارند و برنامه ریزی کودتا های رنگارنگ سازمان های اطلاعاتی سرمایه داری، به نام راست های فاشیست، از آمریکا لاتین تا شمال آفریقا و مسخ انقلاب های مردمی کشور های عربی، هنوز نتوانسته بربحران های اقتصادی – اجتماعی کشورهای بزرگ سرمایه داری غلبه کند و به رشد اقتصادی مورد نظرنهاد های امپریالیستی ش هم چون، صندوق بین المللی پول برسد. شرایط امروز جهانی نا توانی لیبرلیسم ونو لیبرالیسم در یک پراتیک اجتماعیِ بدون جنگ و بحران اجتماعی را، اثبات نموده است. از این رو از یک سو شاهد بال و پر دادن به فاشیسم و گسترش ریاضت های اقتصادی دولت های سرمایه داری بزرگ و کشورهای پیرامون امپریالیسم هستیم تا به عنوان آخرین راه حل در اروپا وآمریکا، کاستی های نظام را به دوش کارگران و دیگر حقوق بگیران و مهاجران بیندازند. از این رو اعتراضات از آمریکا آغاز شد(وال استریت) وبه اروپا رسید و هر روزبخش های دیگر اجتماعی را در بر می گیرد.اکثریت معترضین محروم در جهان بدون یک مکزیت دموکراتیک به گونه ی خود به خودی یا شبکه ای به اعتراض می پردازند ولی برآیندی را که باور دارند، جز سرکوب خونین، به دست نمی آورند، زیرا به این شناخت نرسیده اند که مبارزه بدون یک تشکیلات با مرکزیت دموکراتیک قادر به مقابله با سیستم های پیچیده و نهاد های سرمایه داری نه خواهد بود. تبلیغات رسانه های جهانی بر علیه یک تشکل با مرکزیت دموکراتیک و نفی بدون مستندات سوسیالیسم علمی، مردم را سرگردان نموده، لذا وحشت دارند از تجربیات مادران و پدران خود بیاموزند. از سوی دیگرشاهد ظهورتدریجی انسجام چپ با نگرش علمی و خود باوری آنهایی هستیم که شکست جبهه کار آنها را متزلزل کرده بود. در این میان باور خرده بورژوازی و یقه سفید های طبقه متوسط به نوعی از آنارشیسم به نام مبارزات شبکه ای باور دارند و آن را تبلیغ می کنند. این ها همه، چکیده ای از واقعیت های موجود در جهان امروزی است که بیان گر این واقعیت بدون تردید است: سرمایه داری نه فقط پایان تاریخ نیست بلکه مناسباتی تاریخ گذشته و پوسیده ای است که تنها به معده معدود اقلیت انگل اجتماعی مسلح ، سازگار است.
نیروهای بالنده جامعه جهانی ازمردم و روشنفکران این ساختار معلولِ و بیمار می پرسند: کدامین مناسبات اقتصادی – سیاسی چندین قرن نسل کشی استعماری را در جهان عملی نمود؟! کدامین مناسبات اقتصادی با شیوه های صدور سرمایه مانع رشد اقتصادی کشور های توسعه نیافته شده بود و امروزه با تحریم های اقتصادی امکان بالندگی آن نظام ها را مانع می گردد؟ کدامین نظام برخلاف باور های مدعی شده خود، ( رقابت آزاد) با تحریم های اقتصادی مانع روابط اقتصادی برخی کشور ها با مناسبات سوسیالیسم واقعا موجود با جهان آزاد می شود؟! مانند کوبا و کره شمالی و . . . و چندین دهه ساختار سوسیالیسم با نگرش علمی را در محاصره اقتصادی، علمی و نظامی قرار داده بودند و با تحمیل شرایط جنگ سرد منابع این بخش از جامعه جهانی را با جبر ناگزیر، تولید تسلیحات نظامی از میان برد، تا برخی شرایط مهمِ شکست را فراهم نمایند؟! کدامین مناسبات، جهانی سازی را با فرو پاشی دیوار برلن جشن گرفت و مدعی پایان جنگ و فاصله طبقاتی و رشد وتوسعه همه کشور های عقب رانده شده، گردید؟! ولی دیدیم که بحران لاینحل از سرکرده نسل کشی های تاریخ معاصرجهان، آمریکا آغاز گردید( بحران مسکن و اعتراضات وال استریت) و حتی با توسعه جنگ های منطقه ای نتوانسته بر بحران های جامعه جهانی سرمایه داری چیره شود ولی جهان را هر لحظه برلبه تیغ یک جنگ دیگر جهانی می کشاند، که برآیندش نابودی زندگی در این کره خاکی خواهد بود.
برغم این واقعیت های موجود و عینی، حاکمیت امروز در سرزمین رنج کشیده از استبدادهزاران ساله در ایران، در اختیار کسانی است که با وجود مشاهده این واقعیت ها با چشمان بسته دنباله رو این نظام واپس گرا شده اند. برغم شدت گرفتن بحران های اجتماعی – اقتصادی در کشور راه نولیبرالی را با سماجت چسبیده اند و منکر دشواری های موجود درجامعه و زندگی مردم هستند. بزعم روشنفکران خرده بورژوازی دینی وغیر دینی راه حل یگانه است، لذا باید شعار قدیمی دهه های پیش را اعلام داشت که ” تنها ره راهی” اقتصاد آمریکایی است. برخی ازآقایان خود را به کوری و کری زده اند، و تصور می کنند مردم فراموش کرده اند شعار های غیر واقعی ” نه شرقی نه غربی . . . ” تا نشان دهند حاکمیت آنها طبق خواست مردم، نفی کننده سرمایه داری است. ولی امروزه پس از اعمال چهار دهه ریاضت ها اقتصادی به مردم، علاوه بر عدم یک چشم انداز امیدوار کننده، با شُک درمانی قدرت خرید مردم به صفر رسانده اند و سرمایه داری از نوع تعدیل ساختاری و خصوصی سازی را کاربردی نموده اند. ساختاری که توسعه صنعتی در اولویت مناسبات ش قرار ندارد. البته در حرف شبانه روز مدعی استقلال و خود کفایی می شوند ولی آن اندازه از اصول اقتصادی بی خبرند که نمی دانند استقلال و خود کفایی با تجارت آزاد و بدون در و دروازه ایران در تضاد است، آن هم تضادی آشتی نا پذیر. شاید تظاهر به بی خبری در این مورد می کنند. شاید حق با آنها باشند وقتی مردمی از فقر وبی چیزی که این جماعت به جامعه تحمیل کرده اند، برای یک کیسه سیب زمینی رای به واپس گرایی و دولت های استصوابی می دهند، حاکمیت هم به خود حق می دهد به نام کیسه بدستان سیب زمینی، صدای برحق معترضین را خفه کند. در واقع می توان ادعا کرد آقایان همه اصول پذیرفته ای را که مردم با انقلاب خود خواستار آن بوده اند ودر قانون اساسی بازتاب داشته است بدون استثنا حذف نموده اند و مناسبات اقتصادی را کاربردی کرده اند که نظام شاهی می باید می رفت. مناسبات اقتصادی سرمایه داری با حاکمیت فردی که در نظام پیشین او را سایه خدا می دانستند وامروز مجری احکام او، در واقع ادامه راه و شیوه ی دیکتاتورهای چکمه پوش پهلوی. اگر رضا خان مسلسل چی ضد مشروطه با ماده 10 دیکتاتوری را عملی نمود، امروز آقایان با تک اصل ولایت فقیه که مطلقه اش کرده اند، همان راه را، برای هم گامی با اقتصاد “جهانی سازی” امپریالیستی کاربردی می کنند.
مردم ایران در طول تاریخ سینه به سینه باستانی خود، باور به دیوی وارونه کار داشته اند که خواست مردم را وارونه عملی می کرده است( به شاهنامه فردوسی مراجعه گردد) گرفتاران به دست این دیو، با شناخت نگرش او، خنثی ش می کردند. عجیب نیست که دولت های پس از جنگ حرف از سازندگی و سردار سازندگی می زدند ومشاورین آنها مانند زیبا کلام ها این ادعای این “سردار”ها را در بوق و کرنا می کردند و ریاست جمهوری مادام العمر را برایش طلب می نمودند، ولی سر از نولیبرالی و ویرانی مناسبات اقتصادی تایید شده ی قانون اساسی در آوردند. حرف از اصلاح طلبی و گفتگو های تمدن ها زدند ولی فاجعه دانشگاه، قتل های زنجیره ای و کشتار سال 88 را خلق کردند. مدعی رفاه برای همه مردم شدند ویارانه ها را اعلام داشتند، ولی نیمی از منابع مالی بین نسلی کارگران ایران را در اختیار بابک زنجانی ها قرار دادند واز میان بردند. و امروزه هم که مرغ تنها یک پا دارد و آن یک پا هم تعدیل ساختاری و خصوصی سازی است، که معاون اول رییس جمهوربر این اساس مدعی می شوند:
” توسعه صنعتی وسازندگی کار دولت نیست و کار بخش خصوصی است.” این ادعا تنها به این دلیل است تا شرکت های بین المللی تجاری رانت خوار آنها، دلار های نفتی را در بانک های غیر ایرانی ذخیره کنند و بدین گونه چرخه اقتصاد ایران را بیشتر به رکود بکشانند.
دولت تعدیل ساختاری و خصوصی سازی پای بند به اصول حتی استصوابی خود هم نیست. این حاکمیت برای گران کردن نرخ بنزین تنها به نطر رهبران سه قوه اکتفا می کنند، تا به یک باره با یک شوک درمانی دیگر، مانند آن چه با ارز ودلار کردند درد بی درمان یک دولت مانده در باتلاق خود ساخته ی نولیبرالی را با سه برابر کردن نرخ بنزین حل کنند و حتی مجلس استصوابی بله قربان گو را هم، حذف کردند. دیگر ضرورت ندیدند که ظاهر قانونی را هم حفظ کنند. با این حرکت غیر قانونی نشان دادند حتی این گونه مترسک ها هم، دیگر ضرورت وجودی ندارند. مردم خشمگینی که به مناسبات تحمیلی دولت های پس از جنگ رای نداده بودند ودر پرسش چرایی کاربردی نشدن آموزش و بهداشت رایگان اصل های 30رو 31 و روند خصوصی سازی که فقر وبیکاری را گسترش داده واماند بودند، به خیابان ها ریختند ولی اعتراض های مسالمت آمیز با حمله برخی نهاد های دولتی به اموال مردم و شکستن ماشین های حاظر در تظاهرات مسالمت جویانه مردم، خشونت را به حرکت مردم ضمیمه نمود. یک حرکت مسالمت جویانه مدنی به صورت مشکوکی به خشونت کشیده شد. زمانی که دولت مانع ایجاد تشکل های مردمی برای اعتراضات مسالمت جویانه می شود، مانند اعتراضات آرام اتحاد سراسری بازنشستگان ایران ودیگر اتحادیه های بازنشستگان کشوری و تامین اجتماعی که در رور19 آبان ماه سرکوبی خشونت بار گردید وپیرزنان و پیرمردانی را که به سیاست های آمریکایی دولت ” نولیبرالی” اعتراض داشتند با خشونت پراکند نمودند و به اعتراف شاهدان عینی با ضرب وشتم، برخی را دستگیرکردند. جوانان به خیابان ها آمدند ولی خشونت سرکوب گران، آنها را به تخریب وادار کرد که اکثر تخریب ها به مردم مربوط نمی شد ودستان دیگری در کار بود. که برخی مایل به افشای آن نیستند وترجیح می دهند به این بهانه مردم معترض را با شدید ترین احکام حکومتی نه قانونی تنبیه کنند. از سوی دیگر درست مانند روز های پیش ازانقلاب 22 بهمن رسانه های جهانی به یاری این ضایعات سرمایه داری آمدند و تبلیغ در باره بانیان تظاهر کننده را به گروه های منتسب کردند که در میان مردم وجود خارجی نداشتند، این رسانه های سرمایه داری باز قصد ساختن یک آلترناتیو دیگر برای مردم ایران را دارند، آنها تنها از خشم مردمِ بدون سازمان مردمی و نفرت آنها از حاکمیتی که قانون زدا، آزادی کش و ضد قوانینی است که در ظاهر بدان استناد می کند” قانون اساسی” سوء استفاده می کنند. آقایان دولت مردان بفرمایید در کدامین دولت ها ویا قرارداد های بین المللی یک اصل از یک قانون اساسی دیگر اصول آن را نفی می کند. که دولت های پس از جنگ با اتکا به اصل ولایت فقیه دیگر اصل های قانون اساسی را نفی نموده اند؟! پس لطفا رسما اعلام نمایید قانون اساسی ایران تنها یک اصل دارد وبس. اصلی که به نولیبرالی به عنوان تنها ره رهایی کشور باور دارد. اصلی که کشوررا در طی سه دهه غرق بحران اجتماعی – اقتصادی فقرو بیکاری و عوارض ویران گر این شرایط نموده است. عامل شرایط بحرانی کنونی دولت های پس از جنگ هستند که با تکیه به این یک اصل همه حقوق قانونی مردم را پای مال نموده اند و مشتی انگل دلال را بر مناسبات اقتصادی ایران حاکم نموده اند. بر اساس اعلام مرکز آمار ایران در مورخه 18 ابان ماه 98 نرخ بیکاری تا تابستان امسال 5\10 درصد است. آن هم آماری که یک کار یک ساعته در طی یک هفته را اشتغال به حساب می آورد. ناتوانایی این دولت ها از ایجاد کار و اشتغال و یک روابط بین المللی منطقی و عدالت اجتماعی داخلی و ایجاد هزینه های کاذب برای مردم ایران وانداختن بار نا توانایی ها ی این دولت ها به دوش مردم تنها با اتکا به نیروی نظامی قدرت مند، راهی قابل اعتماد وابدی نیست. فرانکو، پینوشه، هیتلر، موسولینی، سوهارتو و شاه هم این راه را رفته بودند، ولی این مردم هستند که برغم هزینه سنگین انسانی در نهایت دیکتاتوری را از هم متلاشی خواهند کرد. همان گونه که دیکتاتوری دینی کاتولیک ها در اروپا را برای همیشه به گور سپردند. مبارزه مردم برای آزادی و عدالت اجتماعی برای به دست گرفتن منابعی است که به همه مردم ایران وبه نسل های آینده تعلق دارد، که شما آن را به نابودی می کشانید و شایستگی اداره کردن آنها را، ندارید. مبارزه مردم با جهان بینی شما نیست، که در تلویزیون دولتی آتش زدن کتاب های دینی را به نمایش می گذارید، مردم با نگرش مذاهب این وآن فرد یا گروه نیز کاری ندارند. مردم می خواهند بدون شرایط استصوابی آزادانه انتخاب شوند وانتخاب کنند وراهی را بروند که منافع همه مردم را پاس بدارد نه با اتکا به نیروی نظامی که وظیفه دیگری دارد به منافع یک اقلیت واسطه ودلال بپردازند. مردم خواهان نظامی هستند که انسان ها بدون استثمار وبهره کشی انسان از انسان زندگی کنند، خواستی که با نگرش شما عملی نخواهد شد.
بازنشسته ای از اتحادیه نیروی کار پروژه ای ایران
ناصر آقاجری
2 آذر ماه 98
Naser Aghajari