شعارهایی چون “کار، نان، آزادی” در کنار خواست عمومی برای نهادینه کردن روندهای دمکراتیک در حوزه مبارزات مدنی و سیاسی تبدیل به یک جنبش فراگیر شده است
جهان کنونی از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب علیه “وضع موجود” سر به شورش برداشته است و در زیر پوسته آن نیروهای خواهان تغییر از چپ تا راست در این ستیز طبقاتی و سیاسی به میدان آمده اند. این نارضایتی و ستیز هر چند که در هر کشور و جامعه یی به یک بهانه (در هند گرانی پیاز، در شیلی افزایش چهار سنتی قیمت بلیط مترو، در لبنان مالیات بستن بر پیام های واتساپ، در ایران خصوصی سازی کارخانجات دولتی) انجام گرفته است اما در چارچوب وضعیت آنارشیک در یک پیوند ارگانیک و دیالکتیکی با هم قرار دارند. در چنین شرایطی به نظر می رسد که توده های مردم و به خصوص نسل جوان حوصله بازی در زمین سنت های مالوف و متد مبارزات و رقابت های مهندسی شده در جوامع بورژوایی و جوامع دیکتاتوری که البته هر کدام شرایط متفاوت خود را دارند، نداشته و به دنبال “بدیل” و “آلترناتیو” تازه برای تسویه حساب با نظم مستقر و ساختارهای حاکم و برای حقوق به یغما برده خود، می گردند. تاثیر سیاست های اقتصادی بر زندگی مردم و به خصوص طبقات کارگری و حتی اقشار متوسط و مطالبات حقوق بنیادین زیستی در چارچوب شعارهایی چون “کار، نان، آزادی” در کنار خواست عمومی برای نهادینه کردن روندهای دمکراتیک در حوزه مبارزات مدنی و سیاسی تبدیل به یک جنبش فراگیر شده است که به واسطه شرایط تقریبا مشابه در سراسر جهان از یک ماهیت واحد پیروی می کنند. به همین دلیل از اکوادور تا عراق، از شیلی تا ایران، از هند تا فرانسه و از آرژانتین تا لبنان امروز به فراخور شرایط خیابان ها، شهرها، کارخانجات و حتی شبکه های مجازی جولانگاه طبقات و لایه اجتماعی مخالف وضع موجود شده است. این جنبش جهانی به دلیل هژمونی سیستم نئولیبرالی بر تمام شئون و زوایای زیست اجتماعی که موجب تشدید شکاف های طبقاتی، فساد نهادینه شده اجزای حاکمیتی، ساختارهای معیوب شراکتی، حاکمیت ابرشرکت ها و بخش خصوصی – خصولتی بر فورماسیون اجتماعی و قدرت سیاسی، برون سپاری سیستم کارورزی و تامین اجتماعی، خالی کردن جیب نود و نه درصدی ها برای انباشت ثروت یک درصدی ها و در نهایت عدم پاسخگویی مناسب ساختارهای حاکمیتی و برخوردهای قهری با این مطالبات به حق، امروز موجب فراگیری اعتراضات توده یی در جوامع و کشورهای بسیاری گردیده است. این جنبش ها هر چند که در بطن خود به نظر می رسد که خودجوش می باشند اما ریشه در مناسبات استثماری و غیردمکراتیک دارد که تا زمانی که تعمیق نیافته و به جنبش در چارچوب روندهای سوسیالیستی ارتقا پیدا نکند هم چنان سیکل معیوب و چرخه اعتراض و تمکین با مهندسی های قطره یی را بدنبال خواهد داشت.
این وضعیت به همان نسبت که ثبات درون واحد ملی را دستخوش التهاب از نوع خیزش و انقلاب می کند در حوزه منطقه یی و بین المللی نیز با توجه به رقابت های ژئوپلتیک و منازعات نیابتی موجب بی ثباتی، بحران های زنجیره یی، دخالت خارجی و جنگ های ویرانگر شده و در آینده نیز می تواند بشود. ظهور و بروز پدیده های نابهنجاری چون تولید و زایش بنیادگرای دینی، تروریسم اسلامی، تقویت راست افراطی و ناسیونالیسم، تجلی نژادپرستی در قالب مهاجرستیزی، تشدید منازعات قومی – مذهبی در ابعاد ملی، منطقه یی و بین المللی، رقم خوردن جنگ تجاری و جنگ سرد جدید، بروز پدیده واگرایی به جای همگراهی، تخریب محیط زیست،انکار و ضدیت با مرجع بودن “حقوق بین الملل” و کنوانسیون های جهانی و ده ها مورد منفی دیگر تصویر زشت چنین شرایطی می باشد. اما در آن سوی داستان شورش علیه وضع موجود، زمانی که این وضعیت در تقابل با خواست و اهداف اکثریت مردم و طبقات در جوامع و کشورها قرار دارد در متن خود حامل یک امید و اراده برای تغییر شرایط هم خواهد بود که هم اکنون نشانه های آن را می توان در اعتراضات خیابانی آرژانتین، اکواور، شیلی، لبنان، عراق و فرانسه دید و در جوامعی چون ایران در اعتراضات گسترده اما پراکنده علیه خصوصی سازی (جنبش کارگری هفت تپه، فولاد اهواز، هپکوی اراک)، فساد، رانتخواری و نقض روندهای دمکراتیک خود را به نمایش می گذارد. تلفیق نئولیبرالیسم اقتصادی و معیوب بودن دمکراسی بورژوایی که ضامن منافع ابرشرکت ها بوده و همچنین ساختارهای استبدادی شرقی به موازات سیکل معیوب خود در بطن سیستم مستقر منجر به نهادینه شدن فسادی می شود که تبلور آن را امروز در همین خاورمیانه از لبنان تا عراق و از ایران تا عربستان به خوبی می توان مشاهده کرد. این دوگانه “زشت” و “زیبا” که تقریبا گریبان همه جوامع و کشورها را به نسبت های گوناگون گرفته است چه در حوزه ملی و چه در عرصه بین المللی حامل “تهدید” و “فرصت” خواهد بود. به همین دلیل موضوع شورش های اجتماعی دیگر همانند قرن بیستم نخواهد بود که تحولات در واحدهای ملی برای تغییر در همان محدوده مانده و ارتباط معناداری با نظم جهانی نداشته باشد. چنانچه “آنتونتو گوترش” دبیرکل سازمان ملل متحد ضمن هشدار به رهبران جهانی در بیانیه یی که ۲۵ اکتبر منتشر کرد می گوید “عواقب جهانیشدن و تاثیر منفی فن آوریهای جدید، تعمیق نابرابری در جامعه، فساد و تبعیض هشداردهنده است و می افزاید که همه اینها باعث میشود صدها هزار نفر از مردم به خیابانها بروند و اعتراض کنند”.
موضوع زمانی اهمیت بیشتری برای نظام در حال فروپاشی بین الملل پیدا می کند که در هم تنیدگی هژمونی امپریالیستی و سیاست های نئولیبرالیستی در موقعیت آنارشی و افول هژمونی در چنین شرایطی بر موج جنبش های پراکنده و ملی در مسیر منازعات داخلی، منطقه یی و بین المللی سوار می شود. خوشبخاته در مناطقی چون آمریکای لاتین به دلیل عدم وجود منازعات قومی – مذهبی، وجود یک دمکراسی نیم بند، برخورداری از یک سنت هفتاد ساله مبارزات انقلابی و دوری از تروریسم مذهبی این جنبش ها در چارچوب اعتراضات توده یی راحت تر به اهداف اولیه خود دست پیدا می کنند، اما در مناطق بحرانی چون خاورمیانه چنین جنبش هایی ضمن اینکه حامل مطالبات مشروع می باشند یا شدیدا سرکوب شده یا با موج سواری عوامل مخرب خارجی به سمت ویرانگری و بر هم زدن ثبات داخلی می روند. آنچه در این هفته ها در آرژانتین گذشت و به پیروزی “آنتونیو فرناندز” کاندیدای چپ میانه در انتخابات ریاست جمهوری انجامید و هم اکنون سراسر شیلی و اکوادور زیر پای معترضان به سیاست های نئولیبرالی با پرچم های سرخ و بازخوانی جمعی سرودهای انقلابی ویکتور خارا به لرزه افتاده است نشانه بن بست سیاست های نئولیبرالی و تاثیر آن در حوزه سیاست ملی و منطقه یی و بازگشت به چپ می باشد. بدون تردید این راه آن چنان هموار نیست که از قبل بتوان برای آن یک نسخه درمان قطعی نوشت و جنبش های اعتراضی به همراه نیروی سیاسی انقلابی باید از تجربه شکست خورده گذشته فراتر رفته و این بار روندهای سوسیالیستی در چارچوب اقتصاد توسعه ضدنئولیبرالی و سرکوب هژمونی مالی و انحصارات را به پیش ببرند. اما این شرایط در لبنان و عراق در فراگیری جنبش های توده یی ضدفساد حاکم، ویرانگری سیاست های نئولیبرالی و حتی معیوب بودن ساختارهای تقسیم قدرت توافقی ضمن اینکه جنبش توده یی در خیابان را علیه وضع ناعادلانه موجود به صف کرده است اما از آن طرف نیز شاهد به صف شدن موج سواران حرفه یی داخلی و منطقه یی می باشیم که خود یا بخشی از همین چرخه فساد سیستماتیک بوده اند یا در شکل گیری آن نقش اساسی داشته و امروز از این شرایط در جهت تخریب سواستفاده می کنند. به همین دلیل با ارزیابی و تحلیل درست از شرایط موجود داخلی و خارجی (تحلیل مشخص از شرایط مشخص) در سراسر جوامع می توان به این نتیجه رسید که افول هژمونی امپریالیسم آمریکایی در شکل بندی نظام بین الملل و شکست قطعی سیاست های نئولیبرالیستی در کنار مشروعیت زدایی از ساختارهای غیردمکراتیک در چارچوب منازعات طبقاتی و مناقشات منطقه یی راه حل های نوینی را می طلبد. این راه حل بدیل از مسیر دمکراتیزاسیون، عدالت اجتماعی، نفی سیاست های نئولیبرالی و طرح های خصوصی سازی، مبارزه بی رحمانه با فساد حاکمیتی، دفاع از صلح جهانی، ایستادگی در مقابل سلطه امپریالستی، دفاع از حق حاکمیت ملی کشورهای مستقل و مخالفت با سیاست های “تحریمی” و “تهدیدی” خواهد گذشت و به جز این، بهترین فرصت ها هم می تواند به تهدید تبدیل شده و علیه اهداف واقعی جنبش های مردمی به کار گرفته شوند.
اردشیر زارعی قنواتی