انجمن حمایت از حقوق کودکان با انتشار یادداشتی به قلم بابک خطی به مشکلات کار زیرزمینی کودکان پرداخت و محو شدن کودکان از معابر یک راهحل موضعی دانست.
اگر از کودکان کار به عنوان یک راهحل خرید نشود بعد از مدتی کار بسیاری از آنان کساد میشود و روز بروز از تعداد آنان کاسته میشود اما سوال این است که هر کدام از این کودکان کار صبح فردای روزی که دیگر نمیتوانند سر معابر و چهار راهها ظاهر شوند چه میشوند و چه میکنند؟
آیا به خانهها و سرکلاسهای درس میروند؟ آیا بعد از خوردن صبحانه مختصر به درس خواندن، ورزش کردن، یادگیری یک حرفه یا هنر و…میپردازند؟ آیا در مسیر توانمندسازی قرار میگیرند؟ پاسخ متاسفانه منفی است.
بعد از بیکاری و محو شدن از چهارراهها، معابر و دید عموم، این کودکان وارد دنیای زیرزمینی کار کودک میشوند که هر چند کمتر به چشم میآید اما به مراتب خطرناکتر و خشنتر است و هیچ ناظر و شاهدی حتی در سطح رهگذران عادی هم ندارد.
کار در کارگاههای وحشتناک بازیافت، کارگاههای زیر زمینی، خردهفروشی مواد مخدر، در معرض آزارهای جسمی و جنسی قرار گرفتن و… تنها قسمت کوچکی از قله این کوه یخ برآمده از بحران است. تنها وقتی ما میتوانیم از تحریم به عنوان یک روش موثر یاد کنیم که ساز و کارهای توانمندسازی، تحصیل و حمایت از این کودکان، منطبق با روش «صبح فردا» فراهم باشد.
هرچند این یک واقعیت است که بسیاری از کودکان کار و خیابان در تامین معاش خانواده کمک میکنند، قصد این یادداشت تایید یا تکذیب خرید یا عدم خرید نیست. هرکس ممکن است چیزی که بدان احتیاج دارد را بخرد یا اینکه نخواهد چیزی را بخرد، این از سادهترین حقوق هر فرد است. هدف این است که روشن گردد تئوری باند پنداشتن اکثریت کودکان کار یا تحریم و نخریدن کالا بیش از اینکه یک واقعیت باشد روشی برای ساده کردن موضوع، مرهمی مصنوعی بر وجدان عمومی و بیتفاوتی تدریجی نسبت این مساله مهم و ایجاد نوعی بدبینی نسبت به آن است.
واضح است که راهحل تحریم مطلق کودکان کاری که از قضا تحت استثمار باندهای خطرناک هستند به عنوان یک وظیفه اجتماعی ممکن است آرامش کاذب ذهنی ایجاد نماید، چون واجد نوعی حتمیت توام با انفعال است اینکه به پشتی آن میتوان به درونیترین لایههای ذهنی گفت: «میبینید، کاری از من برنمیآید» و گذر کرد. نسبت به اینکه ببینیم برای یک کودک کار آسیب دیده که در خانوادهای محروم زندگی میکند چه میتوان کرد.
باور جامعه نسبت به این مساله اساسی، غیر عادلانه و اسفبار که نیازمند اقدامی عاجل و واقعی است باید حساس بماند تا تحرک مدنی ناشی از آن عاملی برای توجه روز افزون به این مسئله باشد و متولی مشخصی برای ورود موثر به این مساله در کنار سازمانهای مردم نهاد حامی کودکان کار در سطح کلان حکومتی و نه فقط دولت تعریف گردد.
در سطح جامعه حمایت از تشکلهای مردم نهاد که وجهه همتشان در توانمند نمودن کودکان کار است موثرترین روش برای افراد دغدغهمند است و باید همیشه به خاطر داشت که بالاتر از مسئله خرید یا عدم خرید از کودکان کار چگونگی انجام هرکدام از این دو انتخاب مهم است: خرید در صورت نیاز و بدون ترحم و عدم خرید با حفظ احترام و عدم تحقیر.