در ایران یک اقلیت، بر اکثریت حکومت می کند. ابزار حقوقی این تسلط اصل ولایت فقیه در قانون اساسی و نظارت استصوابی در انتخابات است که در همه کشورها یکی از ابزارهای اعمال حاکمیت ملی است. یکی از ابزارهای این تسلط اما نیروهای نظامی و امنیتی و قوه قضائیه غیر مستقل و سرکوب گر است.
جامعه ایران به شدت متًکثر شده است؛ از نظر عقاید فکری، دینی، سیاسی، سبک زندگی و… . بنا به این بستر و نیز براساس شرایط سیاسی ای که هم در داخل و هم در خارج از کشور مشاهده می شود، آینده احتمالی ایران از منظر تغییرات سیاسی بیشتر شبیه مشروطه خواهد بود تا نهضت ملی و انقلاب بهمن ۵۷ که رهبری بلامنازع فردی داشتند. آینده ایران شبیه مشروطیت خواهد بود با خواستی نسبتا مشترک اما رهبران و سخنگویان و فعالان متعدد و متنوع سیاسی و مدنی.
بخش اعظمی از مردم ایران الآن می دانند چه نمی خواهند و چه می خواهند، اما هنوز نمی دانند چگونه بخواهند. تشتت در این امر به رویکردهای مختلفی منجر شده است که عموما خواست مشترکی دارند.
جامعه ایران نیز در مسیری تقریبا یک صد و پنجاه ساله از جامعه ای سنتی تبدیل به جامعه ای ناموزن با غلبه وجه سنتی و سپس در سه دهه اخیر تبدیل به جامعه ای ناموزون با غلبه وجه مدرن شده است. پلورال و متکثر بودن جامعه ایرانی و رنگین کمانی شدن اش در بسیاری از حوزه ها یکی از مهم ترین خصایص این جامعه است که هر کس به آن بی توجه باشد تقریبا هیچ چیز از جامعه ایران نمی داند و بنابراین راه حل هایش نیز به همین ترتیب پا درهوا و ذهنی خواهد بود.
با این مقدمات و بر اساس این واقعیت ها جامعه سیاسی و مدنی ایرانی به شدت و همواره نیازمند «گفتگو»، تفاهم و اجماع نسبی برای عبور از این گذرگاه تاریخی است.
در فضای داخل کشور؛ اعمال زور و جبر شبه قانونی و سیاسی و امنیتی یکی از مهم ترین موانع شکل گیری گفتگو و تفاهم و به طور دقیق تر «عرصه عمومی» هابرماسی است.
ماهنامه خط صلح