ناصر آقاجری با تاکید بر لزوم مطالبهگری و اتحاد کارگران میگوید: تشکلهای زرد، کارگران و بازنشستگان را از مطالبهگری ناامید میکنند.
ناصر آقاجری (فعال کارگری پروژهای) در گفتگو با خبرنگار ایلنا، با تاکید بر لزوم مطالبهگری کارگران میگوید: امروزه مهمترین مطالبه طبقهی کارگر قبل از هرچیز، مخالفت با واگذاریهاست؛ واگذاریهایی که تحت عنوانِ غلطِ «خصوصیسازی» از واحدهای صنعتی، مادر، صنایع قدیمی و کاربردی تا واحدها و نهادهای زیرمجموعه تامین اجتماعی را دربرمیگیرد.
به گفتهی او، نهادهای زیرمجموعه تامین اجتماعی، از بانک رفاه گرفته تا شرکتهای شستا، ماحصل تاریخیِ دسترنج طبقهی کارگر و بین نسلی است و واگذاری آنها به غیر، در تعارض با همه اصول و ساختارهای قانونیست.
آقاجری در ادامه تاکید میکند: باید بپذیریم اتحاد در مقابل خصوصیسازی و «نه همگانی به واگذاریها» باید نقشه راه مطالبهگری کارگران و بازنشستگان باشد؛ نقشه راهی که اگر نادیده گرفته شود در آیندهای نه چندان دور دیگر چیزی از ماترک طبقهی کارگر باقی نمیماند.
او ادامه میدهد: اگر خوب دقت کنیم میبینیم در یکی، دو دهه گذشته، موج تعدیل، بیکاری و تعویق در پرداخت حقوق مزدی کارگران صنعتی، نتیجه مستقیم خصوصیسازی بوده است؛ خصوصیسازی نه برای کارگران منافعی داشته است و نه حتی ذرهای توانسته در بهبود تولید و خودکفایی ملی نقشآفرینی کند.
«تشکلهای زرد» هیچ دستاوردی برای مزدبگیران ندارند
این فعال کارگری در ادامه به موضوع تشکلهای صنفی کارگران و بازنشستگان میپردازد؛ تشکلهایی که به گفتهی او اگر بتوانند خوب، کاربردی و مطالبه-محور عمل کنند، میتوانند پایگاه اجتماعی درخوری برای کارگرانِ پراکنده فراهم نمایند.
آقاجری میگوید: «تشکلهای زرد» نه تنها هیچ دستاوردی برای مزدبگیران ندارند بلکه با آه و افسوس سردادن دربارهی مشکلاتی که به زعم آنها «لاینحل» است، روح ناامیدی و بطلان را در جامعه کارگری میدمند؛ چراکه همواره این ادعا را دستاویز قرار میدهند که “در این شرایط نمیتوان کاری سر داد.”
به گفتهی او، این نوع تشکلها گرچه شاید بتوانند از نظر کمیت، کارگران و بازنشستگان را جذب کنند اما در عمل چون راه به جایی نمیبرند، راه مطالبهگری واقعی را مسدود مینمایند و به عنوان یک سد محکم، در نقش یک مانع، مقابل تشکلگرایی مستقل عمل میکنند.
او در پایان تاکید میکند: راه حفظ اموال مردم و صیانت از داشتههای تاریخی کارگران، ایجاد تشکلهای مستقلی است که در نهایت با کارهای عملی قابل دیدن بازنشستگان و کارگران، بتوانند آنها را جذب تشکلگرایی بنمایند، نه راهی که در نهایت حل شدن در تشکلهای “زرد” باشد. تجربههای بیشمار تاریخی و دانش میآموزد که با واژههای اگر و شاید و احتمال دارد، به کویر به آب و علفی میرسیم که تنها مرگ تشکلهای مستقل را در پی خواهد داشت.