مسعود محمدی فر پناهجوی 39 ساله جان و توانش را در بازویش جمع کرد و در تاریکی شب از شهر کاله فرانسه تا شهر دوور انگلیس را با وجود هزاران خطر و ریسک جانی پارو زد. مسعود و هادی توانستند از تمام دیوارهای مرئی و نامرئی کنترل مرزهای زمینی و دریایی بگذرند و علیرغم همه مشکلات سالم به ساحل انگلیس رسیدند! با یک قایق، دو تا پارو و یک جلیقه نجات خود را به دریا زدند! حتی پول نداشتند دو تا جلیقه بخرند! مسعود که جزء تیم ملی قایقرانی ایران بود و مدال قهرمانی جهان داشت، جلیقه نجات را به دوستش هادی پوشاند که حتی ده متر شنا کردن بلد نبود. هادی 28 ساله و بوکسور آماتور سابق، با اعتماد به مسعود همراه او بدریا زد!…
چرا اروپای مدافع حقوق بشر با جان پناهجویان اینگونه بازی می کند؟
به چه دلیلی پناهجویان پرونده بسته از حق حق داشتن محروم شده اند؟
قبل از اینکه قایقم را به آب بیندازم مرده بودم!
مسعود می گوید قبل از اینکه قایقم را بدریا بیندازم در حقیقت مرده بودم. کشورهای اروپایی بیش از اندازه به من بی رحمی و جفا کرده بودند. به همین دلیل دیگر نمی خواستم پشت سرم نگاه کنم. بی مهریی که هلند به من کرد در هیچ کشوری ندیدم. سیاهچاله زندگی من بود. دفعه دیگر هرگز به هلند پایم را نمی گذارم… فقط می خواستم به هر قیمتی از اروپا که چنین با من جفا کرده بیرون روم. با عزم جزم به استقبال امواج متلاطم و توفانها رفتم!…. با هادی در کاله آشنا شدم. او هم از زندگی بریده بود… تمام درها پشت سرش خراب شده بود…
در شب با نگاه به نور کشتی های بار بری خطی را که از دوور به سمت کاله می آمدند و از کاله به سمت دوور می رفتند رسد می کردم و در درون این خط می ماندم تا در جهت درست حرکت کنم… یکی از خطرات سر راه این بود که پره های موتور کشتی های عظیم الجثه باری می توانستند مانند پر کاه ما را جذب و له کنند… یکبار یک کشتی با دیدن قایق بادی ما موتورش را خاموش کرده تا از تیررس کشتی دور شویم! وگرنه کار تمام بود…
آیا بی رحمی و سختگیری راه حل مشکلات ساختاری سیاسی و اقتصادی است؟
سختگیری و سیاستهای بیگانه ستیز و فاشیستی تنها دریاهای مدیترانه و دریای شمال را از خون پناهجویان و مهاجران گلگون خواهد کرد…
اگر قرار بود سختگیری و کشتن انسانها مشکلات کشورها را حل کند حتما حکومتهای دیکتاتورها ابدی می شدند!…
اگر قرار بود با ایجاد سد و مانع و دیوارهای مرئی و نامرئی مشکلات جهان و کشورها را حل کرد. هرگز گروهی یا کشوری نمی توانست از مرزهای کشور دیگر عبور کند! به گواهی تاریخ حتی دیوار چین نتوانست از حمله گروه های دیگر در امان بماند!…
راه حل در ساختن جهانی انسانی و عدالت محور است نه ساختن دیوارهای تودرتوی جدایی در سراسر کشوهای جهان!… دیوارهایی که در دوران جنگ سرد مظهر دیکتاتوری و توتالیتاریسم نامیده می شدند ولی امروز به مظهر “دفاع از دمکراسی تمدن” تبدیل شده اند!…
علیرغم عزم و اراده رهبران اروپا مبنی بر بستن راه های حرکت پناهجویان با توسل به آخرین دستاوردهای تکنولوژیک و پهپادهایی که شبانه روز از مرزها نگهبانی می کنند، سفر مالامال از ریسک مسعود و دوستش با ارزانترین قایق بادی، نشان داد که می توان از این سدها و مانع ها و دیوارهای مرئی و نامرئی رد شد!
حرکت موفق پناهجویان به آنطرف کانال مانش دو پیام مهم داشت:
یک: تا زمانیکه جان انسانها در خطر است و زمین زیرپایشان سوزان است، هیچ دیواری در مقابل حرکت انسانها نمی تواند مقاومت کند!… این موفقیت پنجره امید را برای حرکتهای بعدی بازنگهداشت…
دو: ابعاد سیاستهای بیگانه ستیز کشورهای اروپایی را آشکار و رسوا کرد. سیاستهایی که انسانها را وادار به انتخاب چنین راه حلهای مالامال از ریسک و خطر می کند!
سفر چگونه آغاز شد؟
ساعت 8 شب تصمیم به خرید قایق گرفتیم… باید بین مرگ و زندگی تصمیم می گرفتیم… ساعت یک ربع به 9 شب قبل از بستن فروشگاه با 360 یورو ارزونترین قایق ممکن برای این سفر را با دو پارو و یک جلیقه نجات خریدیم… حتی پول برای خرید دو جلیقه نجات نداشتیم!…
بعد از مانورهای فراوان برای گمراه کردن نگهبانان مرزی ساعت 11.35 قایق را به آب انداختیم … خطرات بسیار زیادی در بین کشتی های بزرگ داشتیم … تجربه 20 سال قایقرانی من اجازه نمی داد که پشت کشتی ها حرکت کنم زیرا ما را مثل چرخ گوشت خرد می کرد… بین دولاین کشتی ها افتادیم و تقریبا دوساعت و نیم بعد در منطقه امن بودیم… با نور کشتی ها در شب می دیدیم که یک سری از کشتی ها از شهر دوور انگلیس به شهر کاله در فرانسه می روند و در خط دیگر از کاله به دوور در حرکت بودند…
11 ساعت پارو زدم … عکس های تاولهای دستها و پاهایم را دارم و برات می فرستم…. آنقدر دلچرکین از هلند بودم که به این سفر تن دادم…
اگر قایقهای فرانسوی یا انگلیسی بموقع ما را می گرفتند به فرانسه بر می گرداند…
دومین مسئله طوفان سهمگین آن شب بود… موجهای دو متری و سه متری می آمدند… هادی افتاد در آب دریا و آب خورد و آنقدر بالا می آورد که حد نداشت در تمام مسیر استفراغ می کرد و روی پاهای من خوابیده بود. هادی تقریبا بیهوش بود… من مجبور بودم برای زنده ماندن او را ماساژ بدهم. خودش را خیلی باخته بود. جذر و مد موجب می شد که آدمها خودشان را ببازند. دچار دریا گرفتگی شوند.
سرانجام ساعت 8 صبح هلی کوپتر آمد بالای سرما و جرئت نمی کرد وارد طوفان بشود… سه ساعت بعد سرانجام کشتی مرزی انگلیس امد و به ما گفت: ” به انگلیس خوش آمدید!”
اگر در دریا غرق می شدم کسی نمی فهمید که حتی جسد من کجاست!…
هنوز هیچگونه امنیت و موقعیت پایداری بدست نیامده
علیرغم اینکه داستان عبور حیرت انگیز مسعود و دوستش از کانال مانش در روزنامه های مهم انگلیس آمده و خبرگذاریهای بی بی سی و دیگران با او مصاحبه می کنند، هنوز هیچ تضمینی برای ماندن او در انگلیس نیست! هنوز مسئله دوبلین بجایش باقی مانده!…
مسعود به محض اینکه به انگلیس رسیده بود به من پیام فرستاده بود متاسفانه من در میان صدها پیام، به موقع پیام او را ندیده بودم تا اینکه دیشب به من زنگ زد و گفت تو در تمام این مدت مایه امید من بودی و بیش از همه بتو اعتماد داشتم، تمام داستانش را گفت… ساعت 5 صبح بخواب رفتم… امروز صبح با یکی از بهترین وکلای هلند در باره مسعود صحبت کردم و مدارکی را که به من فرستاده بود به وکیل جدید دادم سرانجام او گفت حاضر است وکیل مسعود شود و تلاش می کند این کیس را به کیسی جنجالی در اروپا و هلند تبدیل کند تا اینگونه با سرنوشت پناهجویان بازی نکنند. وکیل سابق مسعود در ماه آوریل به دادگاه عالی شکایت کرده بود… خوشبختانه مدت زمان شکایت به دادگاه اروپا تمام نشده و می توان به سرعت اقدام کرد…
در ضمن با مسعود قرار گذاشتم، با یکی از دوستانم که در انگلیس وکیل است در باره او صحبت خواهم کرد… شاید بتواند در انگلیس کاری کند!… در باره این کیس هیچ راه حلی تضمین شده نیست!… مهمترین مسئله این استکه وکلایی کار را بدست بگیرند که بطور پرنسیپی تا آخر خط برای احقاق حقوق پناهجویان، علیه سیاستهای بیگارنه ستیز مبارزه کنند!…
جنایی کردن تلاش پناهجویان برای عبور غیرقانونی از مرزها!
بعد از انتشار داستان حیرت انگیز مسعود و دوستش در رسانه های انگلیس فورا در بالاترین سطح ممکن وزرای خارجه انگلیس و فرانسه با همدیگر تماس گرفته و درباره بستن راه مسافرت غیرقانونی صحبت کرده اند. ازجمله در باره برگرداندن کسانیکه بگونه ای غیرقانونی از مرزها رد شده اند قول و قرارهایی گذاشته اند.
دیروز نخست وزیر انگلیس آقای بوریس جانسون به مهاجران غیرقانونی قایق از تصمیم خود مبنی بر بازگشت آنها خبر داد!…
در بخش بعدی در باره ابعاد دیگر زندگی مسعود خواهم نوشت:
چرا در ایران بعد از قهرمانی جهان زندانی شد؟…
کیس مسعود چه بود؟
برای رسیدن به اروپا چه مشکلاتی را پشت سر گذاشت؟
چگونه در کشورهای رومانی و هلند و فرانسه و آلمان به کیس او رسیدگی لازم را نکردند و با زندگی او بازی کردند؟…
چگونه انسانهای توانایی مانند مسعود در اروپا به آشغالهای زاید تبدیل می شوند و از حقوق بشر عاری می شوند؟
انسانهای غیرقانونی در اروپا و امریکا از “حق حق داشتن” محروم می شوند!
… … …
امیدوارم این یادداشتها راه تاریک هموطنان ما را که از دست جنایتکاران خردستیز جمهوری اسلامی بسوی رهایی حرکت می کنند، همانند شمع کوچکی روشن کند… و آنها با آگاهی بیشتر از واقعیت “حقوق بشر” پناهجویان، جهت حرکت خود انتخاب کنند…
با احترام،
احمد پوری (هلند) 19 – 09 – 2019