نویسنده: فرِد رید (Fred Reed)
مترجم: یوسف نوریزاده
منبع: informationclearinghouse / ژوئن/2019
آمریکاییها با این باور بزرگ میشوند که ایالات متحده یک شهر نورانی بر سر تپه است؛ چراغ راه بشریت است که جهانیان به خاطر ارزشها و آزادیهایمان به ما حسادت میورزند، و به خاطر چنان داشتههایی از ما متنفرند. این اندیشه از بدو تولد در ذهن ما کاشته شده است. آن عده از ما که سنّی از ما گذشته دهۀ پنجاه را به خاطر میآوریم که سوپرمن از پنجره به بیرون میپرید و گوینده از مهمان بیگانهای از سیارۀ دیگری حرف میزد که برای “حقیقت، عدالت، و شیوۀ زندگی آمریکایی” مبارزه میکرد، و فکر میکرد حرفهای مرتبطی میزند.
به عنوان کسی که سفرهای زیاده کرده و در کشورهای عدیدهای زیسته، این را میتوانم به شما بگویم: این طور نیست! دنیا نگاه تحسینآمیزی به آمریکا ندارد.
امروزه اینترنت بر نگاه جهانیان به آمریکا تأثیر عمیقی گذاشته است. شبکۀ جهانی بصورت مشروح و بیپرده و سهلالوصول حقایقی در اختیار جهانیان قرار میدهد که در ادوار گذشته از چشم خارجیان پنهان میماند.
مثلاً، مردم در کاتماندو و مسکو میتوانند تصاویر هولانگیز و به غایت واقعیِ بیخانمانانی را که در لسآنجلس، سانفرانسیسکو، سیاتل، پورتلند و دهها شهر دیگرِ آمریکایی در میان انبوه زباله زندگی میکنند، ببینند. میتوانند در بارۀ کنوانسیونهای تجاریای مطالعه کنند که از سان فرانسیسکو پر میکشند، چرا که خیابانهای این شهر پر از سُرنگهای تزریق مواد مخدر و مدفوع انسانیست. چنان صحنههایی در حتی فوقانیترین کشورهای جهان سوم هم به چشم نمیآید. برای ژاپنیهای منضبط و معتاد به شهرهای پاکیزه و دولت مسئولیتپذیر، چنین چیزهایی، به معنای بسیار دقیق کلمه، غیر قابل درک است. سخن از سکونتگاه شجاعان، سرزمین آزادگان، مایۀ حسادت جهانیان است! همهاش را از ما بخواهید! آمار جمعیت بیخانمانان لسآنجلس 58000 نفر است و همچنان رو به ازدیاد است. ازدحام موشهای ناقل کَک، که قطعاً انکارناپذیر است، گفته میشود موجب شیوع بیماری فراگیر تیفوس، این بیماری قرون وسطایی، شده است. هر کس که گوشیِ هوش هوشمند دارد میتواند این را ببیند.
تیراندازیهای متناوب به سمت جمعیت در ایالات متحده مایۀ حیرت بسیاری از جاهای دنیا شده است. آتش گشودن به روی کنسرت موسیقی محلی، تیراندازی بدون نظم و ترتیب و کشتار مردم در یک کلوپ شبانۀ همجنسگرایان، به زعم اکثر جهانیان نابودیِ یک تمدن قلمداد میگردد. این گونه هم هست!
بسیاری از این ماتانزاها[1] شامل حال دانشآموزانی میشود که همکلاسیهای خود را با اسلحه از پا در میآورند. حتی در مکزیک، که کشت و کشتار متناوب معتادان بدست یکدیگر امریست متداول، تیراندازی در مدارس به مردم شوک وارد میکند.
امروزه آمریکاییها به چیزهایی عادت کردهاند که در کشورهای دیگر غیر قابل تصور است: کولهپشتیهای ضد گلوله برای دانشآموزان دبیرستان، گشتزنیِ پلیس در تالارها و سالنها، دستگاههای فلزیاب، پیشنهاد مسلح کردن معلمان، مشقهای نظامی برای مقابله با موقعیتهای “شرکت در تیراندازی”[2]. برای انسانهایی که در جایی غیر از آمریکا زندگی میکنند (یا برای آمریکاییهایی که در دهۀ شصت به دبیرستان میرفتند) این کار دیوانگیست. اما در “کشور اجتنابناپذیر”[3] یک امر عادیست.
برداشت سالانۀ 700 آدمکشیِ موفقیتآمیز در شیکاگو، 300 مورد در بالتیمور، بعلاوۀ هزاران مجروح، که همگی هماکنون امری عادی شدهاند، برای غریبهها چیزی شبیه به داستان فیلم تخیّلیِ “بلِید رانر”[4] به نظر میرسد. بخش عمدۀ جهانِ متمدن با بهت و حیرت به آمریکایی پر از اسلحه چشم دوخته که مردماش این سلاحها را علیه یکدیگر بکار میبرند. فقط در آمریکاست که این اتفاق میافتد. جالب اینجاست که کشورهایی که مردمانشان در دنیا بیشترین سلاح را در خانههای خود دارند، اسرائیل و سوییس، عملاً مرتکب جنایت مسلحانه نمیشوند.
این وضعیتِ کشوریست که آمریکاییها معتقدند جهان خواهان تقلید از آن است! نه؛ از بیرون بیشتر به کشوری شباهت دارد که دچار سقوط آزاد سیاسی و فرهنگی شده است.
برای دیگران، نظامیگریِ ایالات متحده، هزینههای نظامی نامعقولاش، تعداد عظیم سلاحهای هستهایاش، میلاش به ارتقاء آنها، ساخت سلاحهای هستهای کوچکِ تاکتیکی، آمادگیاش برای جنگ هستهای با مخازن پرندۀ تخصصی[5]، دیوانهوار به نظر میرسد. هیچ کشور دیگری این کار را نمیکند. هیچکدام نمیخواهند این کار را بکنند. در مکزیک مردم از تعجب چشمان خود را در حدقه میچرخانند و میگویند: آخر این گرینگوها[6] چه مرگشان است؟
“بویینگ تعدیل یافتۀ 747، که با احساس ملاطفت نسبت به آن به “هواپیمای روز قیامت” معروف است، برای نقل و انتقال وزیر دفاع بکار میرود و به قصد جنگ زاده و پروش یافته است. تقریباً شش طبقه ارتفاع دارد، به چهار موتور غولپیکر مجهز است، و قادر به تحمل پیامدهای آنیِ انفجارات هستهای است.” زبان بکار رفته در اینجا زبان پسربچۀ دوازده سالهایست که به جنگ ستارهها تماشا میکند. این رویکردِ اکثر آمریکاییهاست.
این معلومات به آسانی بصورت آنلاین در دسترس است: فلاکت نژادی در آمریکا، در دهها شهر با سووِتوهای[7] خانگی در قلب خود، مناطق بزرگ، مفلوک، کاملاً سیاهپوستنشین که سفیدپوستان جرئت پا گذاشتن به آن را ندارند. در این مناطق، مدارسی که دانشآموزاناش تماماً سیاهپوست هستند، میلیونها انسان تحویل جامعه داده میشود که سواد درست و حسابی ندارند و برای پنجاه سال آتیِ خود غیر قابل استخدام باقی میمانند. همۀ اینها بصورت آنلاین با عکس و آمار در دسترس است.
در روزنامهها میخوانیم “مردی، که تازه از زندان آزاد شده بود، بعلت تجاوز به زنی 78 ساله بازداشت شد…” این روی دیگری از نژادپرستی در آمریکاست! این حوادث، به فراوانیِ نقل و نبات – “مرد مشابهی همین چند لحظه قبل بچۀ پنج سالهای را از بالکن طبقۀ سوم ساختمان به بیرون پرت کرد” – تا جایی که ممکن است در رسانههای آمریکایی به بیرون درز نمیکند، اما اغلب در روزنامههای انگلستان پیدا میشوند. چنین وقایعی تقریباً هیچ وقت قبل از آمدن مهاجران آفریقایی و مسلمانان در اروپا رخ نمیدادند. کل دنیا میتواند آن را ببیند.
آزادیها؟ خوانندههای چشم و گوش بازترِ خارجی از سانسور شدتیابندۀ ما خبر دارند؛ از کلمههایی که بکار بردنشان میتواند به اخراج آدم از محل کار منجر گردد، از مطبوعات تحت کنترل، از دوربینهای نظارتی. آمریکاییها میدانند چه چیز را و در بارۀ چه کسی نمیتوان آن را به زبان آورد. میدانیم که پلیسِ ما نظامی شده و غیر قابل کنترل است. تصاوری موبایلیِ ضرب و جرحِ مردم بدست پلیس را میبینیم. دنیا هم میبیند.
سیاست خارجی آمریکا او را در اکثر جاهای دنیا منفور ساخته. جنایتبار، ستیزهجویانه، ظالمانه، و برای همه تهدیدآمیز به نظر میرسد. مثلاً، آمریکا بیش از یک میلیون انسان را در عراق کشت. این موضوع آمریکاییها را ناراحت نمیکند. از سال 2000 عراق، سوریه، و لیبی را به ویرانی کشانده؛ وارد هجدهمین سال سلّاخی افغانها شده، سومالی را بمباران میکند، به آفریقا نیروهای نظامی میفرستد. کرۀ شمالی، ونزوئلا، و ایران را تهدید نظامی میکند؛ خواهان نابودی اقتصاد ایران، ونزوئلا، کوبا، روسیه و چین است. اروپا را تحریم میکند. هیچ کشور دیگری این کارها را نمیکند.
اینها نقزدنهای نویسنده نیست. چیزیست که همۀ دنیا روزانه جزء به جزء شاهد آن است.
تعداد جنگهای به راه افتاده از سال 2000 توسط ایران: صفر. روسیه: صفر. چین: صفر. کرۀ شمالی: صفر. آمریکا: …؟ تعداد کشورهایی که علناً شکنجهگاه داشته، حال آنکه از حقوق بشر دم میزند؟ یک. کشوری با بزرگترین جمعیت زندانیها؟ حل این معماها به عهدۀ خوانندگان گذاشته میشود!
حتی امروزه، بسیاری از آمریکاییها از ارزشهای آمریکای حرف میزنند، از پایبندی کشور به دموکراسی و حقوق بشر و آزادی. بسیاری از آمریکاییها بر این باورند. هیچکسِ دیگر چنین باوری ندارد. ایالات متحده سابقۀ فجیعی در گماشتن و حمایت از دیکتاتوریهای هولناک، حمایت از رژیمهای سرکوبگر، براندازی دولتهای منتخب مردم دارد. حقوق بشر؟ در عربستان سعودی؟ اسرائیل؟ دنیا کور نیست.
آمریکاییها، جماعتی خودخواه، شاید به لحاظ تاریخی ناآگاهترین مردمان جهان اول، به چنین چیزهایی هیچ اهمیتی نمیدهند. در مواجهه با حوادث جهان شانههای خود را بالا انداخته و میگویند “اوه، به تدریج فراموش میشود! هر چه که بوده!” ملتهای درگیر آنها را نادیده نمیگیرند. مطمئن باشید که چینیها از روزهای “مقرّهای هیئت نمایندگی”[8] در کشورشان خبر دارند، از نقش آمریکا در تحمیل تجارت تریاک به چین، از معافیت دیپلماتیک.
از دید خارجیها، آمریکا یک امپراتوری وحشی، بیاعتنا به اصول اخلاقی، بیرحم، رو به زوال از درون، و مایل به انجام هر کار برای حفظ سلطه و برتری خود است. از درونِ خودِ آمریکا، قضیه جور دیگریست. آیا تو، خوانندۀ آمریکایی، علاقمند به قتل عام افغانها هستی؟ مایلی یک تریلیون دلارِ دیگر تسلحات هستهای بخری؟ با ایران بجنگی؟ با روسیه چطور؟ اما آمریکاییها هیچ نفوذ و تأثیری بر آنچه واشنگتن میکند ندارند، و دنیا بر اساس آنچه میبیند قضاوت میک
[1] Matanza سنّت و مکانی به همین نام در اسپانیا برای کشتار حیوانات (معمولاً خوک) برای پوست و پیهشان. م.
[2] Active Shooter
[3] Indispensable Country از تکیهکلامهای باراک اوباما. م.
[4] Blade Runner محصول سال 1982 در کشور آمریکا، در آیندهای ویرانشهری در لسآنجلسِ سال 2019 که در آن انسانهای مصنوعیِ معروف به “نسخههای بدل” (replicants) توسط شرکت قدرتمند تایرل با مهندسی بیولوژیکی طراحی و ساخته میشوند تا در مستعمرههای فرازمینی کار کنند. وقتی شش تن از آنها متواری میشوند و به زمین برمیگردند، ریک دکارد (با بازیگری هریسون فورد) با بیمیلی مأمور شکار آنها میشود. م.
[5] Specialized Flying Bunkers
[6] Gringo در آمریکای لاتین به طور تحقیرآمیز به آمریکاییها و انگلیسیها اطلاق میشود. م.
[7] Soweto (South Western Townships) شهرکهای سیاهپوستنشین در افریقای جنوبی در گذشتهها که امروزه به شهرهایی با دولت محلی در آمریکا و کانادا اطلاق میگردد. م.
[8] Beijing Legation Quarter منطقهای در پکنِ چین که تعدادی از نمایندگیهای خارجی بین سالهای 1959 – 1861 مستقر بودند. م.