بحـران هـای دامنگیر جـامـعه مـا مـسالـه دیروز وامـروز نیست، قـدمـت سی سـالـه دارد . دراین مـدت بـه رغـم تـعویض پی درپی دولـت هـا وبکار گیری مـتناوب راه حـل هـا وتمهیدات اصـلاح طـلبانـه ویا اصـولـگرایانـه هـنوز نـشانـه هـایی حـاکی از فـروکش کردن بحـران رکود تـورمی، نـاکارآمـدی ویا فـسادسیستماتیک بـه چـشم نمی خـوررد . بـه نـظر می رسـد که وجـود دسـت کم دو کمبود اسـاسی؛ بـرنـامـه ای و راهـبردی، اصـلاح طـلبان را تـاکنون از دسـتیابی بـه هـدف هـای تعیین شـده بـاز داشــته اســت؛ یکی، محــدود کردن هــدف بــه تــحقق دمــوکراسی سیاسی( شکل نــمایندگی) وغــفلت از تــلازم آن بــا دمـوکراسی اجـتماعی، یعنی بـرابـری و عـدالـت اجـتماعی . دوم، مـتمرکز کردن محـدوده فـعالیت وتـعامـل سیاسی بـه رفـع مـوانعی که رقـابـت آزاد وسـالـم در انـتخابـات و تشکیل دولـت بـرای هـمه گـرو هـای رقیب را دشـوار وبـعضا نـاممکن کرده انـد، و درمـقابـل غـفلت از راهـبرد هـای جـامـعه گـرایانـه و اهمیت تـلاش بـرای ایجاد تشکل هـای مـردمی دمـوکراتیک درمیان نیروهـای اجـتماعی فـعال درجـامـعه مـدنی، بـه عـنوان شـالـوده هـای اصلی دمـوکراسی و پـایگاه فـعالیت وایجادآمـادگی ذهنی وعملی برای پیشبرد امر توسعه پایدار وبرقراری عدالت اجتماعی .
افـزون بـراین مـلاحـظات، دراین نکته کمتر تـردید اسـت که بـا سـازوکارهـای بـازار و ابتکارعـمل بـخش خـصوصی( خـصولتی) دلال ویا دولتی رانتیر وآلـوده بـه فـساد نمی تـوان جـامـعه را در مسیر تـوسـعه پـایدارودرون زا هـدایت کرد ومـردم را از نـعمت آزادی، دمـوکراسی، عـدالـت و بـرابـری بهـره مـند نـمود .بـه همین خـاطـر بـه نـظر می رسـد که بـرای ایجادتغییر در سـاخـتارهـای مـتصلب کنونی راهی سـوای اسـتفاده خـلاق و مـرحـله بـه مـرحـله از سـازوکارهـای تـوأمـان دمـوکراسی سیاسی و اجتماعی انسانی و اخلاقگرا ، دربرابرمردم تشنه آزادی، عدالت ، اخلاق ومعنویت گشوده نیست.
در این بـاره افـسانـههـایی وجـود دارنـد که هـرگـز واقعیت نـداشـتهانـد امـا کسانی سعی کرده و میکنند که بـا تکرار، آنـها را بـه مـثابـه بـدیهیات اولیه بـه خـورد مـردم دهـند و آنـان را از تفکر و جسـتوجـو بـرای فـهم حقیقت بـاز دارنـد؛ افـسانـه هـایی ازاین دشـتکه مـثلا : بـدون قـوانین کور بـازار چـرخ هـای اقـتصاد کشورحـرکت نمی کند و معیشت مـردم فـراهـم نمی گـردد، تـوسـعه و رشـد اقـتصادی مـقدم بـر دمـوکراسی اسـت، آزادی رقـابـت در بـازار سـرمـایهداری مـلازم بـا آزادی سیاسی و دمـوکراسی اسـت، اقـتصاد بـرنـامـه یزی شـده بـا آزادی و دمـوکراسی در تـضاد اسـت وبـه تـمامیت خـواهی می انـجامـد، و یا سـوسیالیسم، نـظامی اسـت که درآن آزادی انـدیشه و هـر نـوع مـالکیت شخصی و فـعالیت سیاسی و اقـتصادی مسـتقل،
مــمنوع میشــود و بــهجــای آن هــمه اشکال قــدرت و مــالکیت، اعــم از سیاسی، اقــتصادی، اجــتماعی و فــرهنگی در دسـتهـای دولـت مـتمرکز میگـردد. آنـان بـرای اثـبات مـدعـای خـود بـدون وقـفھ بـه سـوسیالیسم دولتی تجـربـه شـده در شـوروی سـابـق ارجـاع میدهـند، وحـال آن که درآن تجـربـه الـگویی که ابـطال گـردید نـوعی سـوسیالیسم دولتی غیردمـوکراتیک تـمامیت خـواه بـود نـھ سـوسیالیسم اصیل. و آنـچه بـه اثـبات رسید مـلازمـت و تفکیک نـاپـذیری آزادی و بـرابـری بـا سـوسیالیسم و دموکراسی و این دو با توسعه پایدار است.
اگـر قـرار نیست تـمامی قـدرت سیاسی و اقـتصادی در دسـتهای کارگـزاران و نـهادهـای بـوروکراتیک دولتی مـتمرکز گـردنـد، و یا بـهعکس «دسـت نـامـریی» بـازار و صـاحـبان و کارگـردانـان بـنگاههـای بـزرگ مـالی و تـجاری، بـانکداران و مـالکان( بـخوانید غـاصـبان) بـزرگ اراضی و مسـتغلات، سـرنـوشـت مـردم و کشور و شـاهـرگهـای اقـتصاد کشور و معیشت مـردم و بـه تـبع آن بـرنـامـهریزیهـای سیاسی و اجـتماعی را بـهدسـت گیرنـد، پـس لازم میآید که عـمده این مـسؤلیتهـا ـ اعـم از تصمیمگیری و تعیین سیاسـتهـا ومـدیریت و اجـرا ـ بین شـوراهـا و تشکلهـای دمـوکراتیک مـدنی و صنفی در سـراسـر کشور تـوزیع گـردد، و دولـت مـنتخب مـلت در کنار مـسؤلیت حـفظ امنیت ملی و حـراسـت از اسـتقلال و تـمامیت سـرزمینی، و نـظارت بـراجـرای درسـت قـوانین و شـناسـایی و تعقیب خـلافکاران و مـتجاوزان بـه حـقوق عـمومی و آزادی وحـریم زنـدگی شخصی افـراد جـامـعه، عهـدهدار مـدیریت آن دسـته ازمـؤسـسات تـولیدی و خـدمـاتی شـود که ـ بـه تشخیص نـمایندگـان مـلت ـ فـعالیتهـای آنـها بـه لـحاظ مـصالـح ملی و نیازهـای اسـاسی مـردم اهمیت اسـتراتـژیک دارنـد. بـدیهی اسـت که مـردم زمـانی از عهـده انـجام این مـسؤلیت هـا بـرمی آیند که حکومـت حـقوق و آزادیهـای فـردی و اجـتماعی آنـان را رعـایت و تـوسـط یک قـوه قـضاییه نیرومـند ومسـتقل، قـوانینی عـادلانـه و قـضاتی دادگـر، بـاتـقوا و پـاکدسـت، مـورد صیانـت قـرار دهـد و از فـعالیت
تشکلهای سیاسی و اجتماعی و صنفی که عموما در قانون اساسی بدان تصریح شده است حمایت به عمل آورد .
مبانی نظری وپیشینه تجربی گذار به سوی جامعه آزاد، دموکراتیک، عادلانه و در مسیر توسعه تفصیل بـحث پیرامـون مـبانی نـظری ( هسـتی شـناختی)، تـاریخی وعملی (پـایه اخـلاقی) راهـبرد جـامـعه گـرایانـه درامـر تـحقق دمـوکراسی، عـدالـت اجـتماعی و تـوسـعه پـایدار دراین مـختصر نمیگنجـد. پیش از این مـطالبی دراین زمینه بـه طـور پراکنده به قلم آورده ام. با این حال به مناسبت به توضیح کوتاه زیر بسنده میکنم؛ درغـالـب راهـبردهـای مـعمول در جـنبشهـای انـقلابی نـوین، حـرکت بـا «نفی» وضعیت «واقعی» و متعین پیشین آغـاز میشـود، و چـون بـدیلی که قـرار اسـت جـایگزین نـظم واقعی که در صـدد تخـریب کامـل آن هسـتند، گـردد، درعـالـم خـارج از ذهـن، وجـود واقعی و انـضمامی نـدارد، بـطور منطقی گسسـتی (تعلیق) پـدید میآید که بـلافـاصـله نفی میگـردد(نفی نفی)، بـه این امید که الـگوی آرمـانی (ایدئـولـوژیک) که بیش از یک «امکان» آن هـم، در ذهنیت رهـبران (و بی شـباهـت بـا
طـرح ذهنی سـاخـتمانی تـرسیم شـده بـر روی کاعـذ) نیست، بـه عـنوان بـدیل وضعیت پیشین، در دسـتورکار قـرار گیرد، و تـوسـط رهـبر و یا رهـبرانی که قـدرت را ـ قهـرآمیز یا مـسالـمتآمیز و از طـریق صـندوق رأی ـ تسخیر و تـمامی ابـزار اعـمال آنـرا دردسـت دارنـد، از بـالا مـهندسی و بـرسـاخـته شـود. از آنـجاکه دراین الـگو، رویکردهـا سـلبی انـد، نـه ایجابی و بـدیلی از قـبل در زهـدان وضعیت پیشین نـطفه نبسـته و از عـناصـرمفید و مـانـدگـار آن تـغذیه و رشـد نکرده و بـرای تـداوم زنـدگی آدمیان بسـتر نـگشوده اسـت، جـریان عـادی زنـدگی و تـعامـل تـودههـا بـا یگدیگر، نـاگـزیر درون هـمان مـناسـبات کهن ادامـه پیدا میکند، هـر چـند بخشی از ذهنیت آنـان، تـحت تأثیر شـعارهـا و نـمادهـای آرمـان جـدید از واقعیت و ذهنیت پیشین فـاصـله میگیرد و بدین ترتیب اصطلاحا دچار شکاف و دوپارگی وجودی میشوند.
امـا در یک تـحول اصیل تکاملی، عـمل ایجابی قـبل از نفی صـورت می پـذیرد و نـمونـه هـایی واقعی از مـناسـبات نـو هـمراه بـا کنشگرانی مبتکر و خـلاق، ظـهور می کنند. امـا این بـار، نـه صـرفـا درذهـن و بـا نفی بـازهـم ذهنی«واقعیت»ی که وجـود خـارجی دارد، بلکه در شـاکله مـناسـبات وارزشـهای نـو و واقعی، انـضمامی مـناسـبات اجـتماعی رو بـه اضـمحلال .در واقـع، آفـرینش و ظـهور یک پـدیده واقعی جـدید، نـاگـهانی وبی مـقدمـه نیست، بلکه مبتنی بـر نـوعی فـرایند تـفاوتگـذاری و ابتکار و خـلاقیت درون بنیاد اسـت که بـه مـوجـب آن، ظـرفیت هـای بـالـقوه ای که از قـبل و بـه صـورت انـضمامی در وضعیت پیشین تعین یافـته انـد، بـه تـدریج و از طـریق تأثیرگـذاری و تأثیرپـذیری مـتقابـل، ظـهور، رشـد و گسـترش مییابـند . ضرورتی که نیازی بـه محـرک هـای بیرونی نـدارد و فـارغ از رونـد نفی و حـذف مـتناوب، بـه صـورت مـثبت و ایجابی و بـه اتکاء نیروی زاینده و آفــرینشگر درون ذاتی، اســتمرار مییابــد. نکته قــابــل تــوجــه این اســت که فــرایند فعلیت (وعینیت) یافــتن یا«آشکارگی» مـوجـود بـالـقوه، بـه تـدریج ومـرحـله بـه مـرحـله، درون وضعیت واقعی که از قـبل وجـود دارد، پیش می رود .
بـا مـفروض گـرفـتن این قـاعـده، می تـوان فهمید چـرا نـطفه بـندی ایده هـا وطـرح هـای بـالـقوه ولی واقعی و نـو درون بسـتر یا (زهـدان) نـظام هـای اجـتماعی واقـعا مـوجـود، و طی یک رشـته مـبادلات مـادی ومـعنوی و تـعاملی خـلاق بـا عـناصـر فـعال درونی وپیرامـونی،شکل می گیرنـد. این فـرایند فعلیت یابی (وجـایگزینی) اگـر بـا مـوانـع واخـتلالات جـدی ـ عـمدتـا از داخـل ـ روبـه رو نـشونـد،. تـا فـراگیر شـدن واسـتقرارکامـل ادامـه می یابـند . بـه عـبارت دیگر، الـگوهـای مـناسـبات نـوظـهور بـا تـغذیه از مـنابـع ( تـولیدآگـاهی و تجـربـه)، وفـرصـت هـا وبسـترهـای (مـبادلـه وگـفت وگـو وتـمرین وعـمل هـدفـمند) مـوجـود در وضعیت واقعی، رشـد می کنند، وبـرطـبق فـرایند تـفاوت گـذاری تکثر وگسـترش می یابـند . بـنابـراین وضعیت واقعی مـوجـود منهـدم
ونـابـود نمی شـود بلکه زیر تـاثیر کنشهای خـلاق ومبتکرانـه وتـعامـل ومـبادلات حیاتی دچـار انفکاک می شـود، عـناصـر (حـقوقی، نـهادی، انـدیشگی، ) ومـنابـع و زیر مجـموعـه هـای تـولید کننده ارزش هـای مـادی و غیرمـادی آن بـا تحـمل تغییراتی مسـتعد جـذب نـهادهـای جـدید می گـردنـد . در بـه بـار فـرایند تـفوت گـذاری، دونـوع کنش در مـداومـت، گسـتردگی و بـاردهی این صیرورت اسـتعلایی اهمیت بیشتری از بقیه دارنـد؛ یکی کنش هـای مـفطوف بـه مـبادلـه وتأثیر کذاری مـتقابـل ودیگری کنش های خلاق و بدیع، ویژگی های خاص الگوهای رفتاری کنشگران در عرصه های متفاوت حکومت، بازار وجامعه مدنی ازمـنظر تـاریخی، زیر تـاثیر تجـربیات وتـعامـل هـای درازمـدت مـردم ایران در سـه عـرصـه مـتفاوت حکومـت، بـازار مـبادلـه ورقـابـت اقـتصادی و سـپهر کار وتـولید و زیست اجـتماعی، سـبب نـهادی شـدن سـه الـگوی مـتفاوت وبـعضا مـتناقـض رفـتاری شـده اسـت : در عـرصـه حکمرانی وکشور داری، بـرقـراری نـظم همبسـتگی وهمکاری مبتنی بـر ارتـباطـات عـمودی( هـرمی) و سـلسله مـراتـب اداری و مـنزلـت اجـتماعی واقـتصادی افـراد وصـنوف اسـت . مـقام بـالاتـر فـرمـان می دهـد وپـایین تـر اطـاعـت می کند . وجـود رقـابـت ونـزاع پـنهان و آشکار بـرای دسـتیابی بـه مـراتـب بـالاتـر قـدرت ومـدیریت، مـعمولا بـاعـث تهی شـدن مناسبات میان افراد وگروه ها از شفافیت، صمیمیت، صداقت وهمدردی وهمیاری می گردد .
در حـوزه بـازار اقـتصادی، افـراد بـراسـاس ضـرورت و کسب «مـنفعت» بـا هـم مـرتـبط وهمبسـته می شـونـد. روابـط و تـعامـل بین افـراد بـرمـحور رقـابـت بـرسـر کسب سـود بیشتر دور می زنـد و قـرار دادهـای عـمدتـا عـرفی وقـواعـد نـانـوشـته نـاظـر بـرنـحوه انـجام مـعامـلات و مـبادلـه ارزش هـا، صـلح آمیز مـانـدن رقـابـت بین افـراد را ـ اگـر نـه بـرای همیشه ـ تضمین و حتی الـمقدور ـ مـانـع بـروز خـشونـت بین طـرف هـای رقیب می گـردد . دراین جـا نیز مـانـند سـپهر سیاسـت وحـگمرانی، روابـط بین طـرف هـای رقیب نمی تـوانـد دوسـتانـه ، انـسانی، دمـوکراتیک وعـادلانـه بـاشـد . عـلاوه بـرآن که اصـول شـور وگـفت وگـو، اشـتراکِ و برابری وضوابط دموکراتیک نیز فاقد موضوعیت واعتبار است و بی معنا جلوه می کنند .
درجـامـعه مـدنی بـرخـلاف دوعـرصـه قـدرت سیاسی واقـتصادی، کنش هـا چـه در قـلمرو کار و تـولید اقـتصادی و چـه در سـپهرزیست اجـتماعی، آزاد و داوطـلبانـه بـوده اسـت و افـراد در مـوقعیتی بـرابـر و ازطـریق ارتـباطـات افقی، همکاری داشـته، در سـامـان دادن بـه امـورعـمومی مـرتـبط بـا تـولید وفـعالیت شغلی و یا مـسایل ونیازهـای مشـترک زیستی، مـشارکت می کنند و از طـریق شـور و گـفت وگـو ی جـمعی بـه تـوافـق وتصمیم می رسـند وبـا همکاری و همیاری تصمیمات را بـه اجـرا میگـذارنـد . پـایه هـای اصلی همکاری وهـمزیستی آزادی وبـرابـری و تعهـدات مـتقابـل انـسانی اخـلاقی اسـت. همکاری بین نیروهـای فـعال اجـتماعی در شهـر وروسـتا ـ کشاورزان،کارگـران، مـعلمان وکسبه وپیشه وران،ـ مـعمولا در چـارچـوب نـهادهـای شـبه دمـوکراتیک مـدنی ازقبیل شـوراهـا، بـنه هـا، اتـحادیه هـای صنفی وانجـمن هـای محـلی ومـذهـبی خـود گـردان، صـورت می پـذیرد . و فـرایندهـای گـفت وگـو، تصمیم سـازی، تقسیم مـسؤلیت در شـرایطی آزاد وفـارغ از مـداخـله قـدرت هـای ذی نـفوذ سیاسی واقـتصادی، درهمین نـهادهـا و مـنطبق بـا اصـول وقـواعـد زیست دمـوکراتیک و معیارهـای عـدالـت اجتماعی شکل می گیرند .
خاستگاه تاریخی سرمشق های رفتاری نهادی شده خـاسـتگاه تـاریخی وهسـتی شـناختی روابـطه وهمکاری هـای تـوأم بـا رقـابـت وسـتیز در میدان هـای نـزاع ورقـابـت بـرسـر کسب قـدرت وانـباشـت مـنفعت را بـاید در عـصر صید و شکار ردیابی کرد. بـا وقـوع انـقلاب کشاورزی وتغییر شیوه غـالـب
درمعیشت از صید بـه زراعـت، رابـطه مـزبـور جـای خـودرا بـه هـمزیستی مـسالـمت آمیز وزنـدگی وکار مبتنی بـراشـتراک درمـنابـع ومـشارکت و مـدیریت شـورایی فـرایند هـای تـولید در چـارچـوب واحـدهـای مسـتقل وخـودمـختار داد. بـاشـروع هـجوم هـای مـتوالی صحـراگـرد، صـلح وآرامـش از جـوامـع خـودمـختار کشاورزی رخـت بـربسـت و خـشونـت وجـنگ، نـاامنی وبی ثـباتی فـلج کننده جـایگزین آن شـد. تشـدید و تـداوم این وضعیت سـرانـجام بـه شکل گیری دولـتهای مـتمرکز ومـطلقه فـردی انـجامید .
مردم به ضرورت بهره مندی از امنیت برای ادامه زندگی وکشت وزرع، به اجبار از آزادی وخودمختاری خود دست شستند و تسـلیم سـلطه ووفـرامین شـاه شـدنـد .بـااین تـحول، اراضی کشاورزی ازملکیت مـشاع ومشـترک مـردم خـارج و بـه تملک شـخص شـاه یاحکومـت درآمـدنـد وکشاورزان بـه رعـایای مطیع ودر خـدمـت اربـاب بـزرگ تـبدیل گشـتند .بـااین وجـود کشاورزان در روسـتاهـا وکسبه و پیشه وران در بـازار وکارگـاه هـا، نـهادهـای همبسـتگی وهمیاری خـودرا تـا آنـجا که مـداخـلات مـامـوران حکومـت و وجـنگ وایلغار واشـغال اجـازه می داد حـفظ کردنـد. درنتیجه هـردو الـگوی رفـتاری مـتضاد هـم، درنـاخـودآگـاه جـمعی مـردم ایران ذخیره شـدنـد وهـر زمـان شـرایط محیطی اقـتضاء کند، بـدین تـرتیب که اگـر وضعیت بـه شـدت نـاامـن وسـتیزه جـویانـه می گـردید، بـطوری که امکان دسـت زدن بـه کنش هـای خـلاق وهـمدلانـه بـادیگران ـ آنـگونـه که بـا تـفاوت هـایی دردوحـوزه قـدرت سیاسی وبـازار اقـتصادی شـاهـد هسـتیم ـ ازافـراد بکلی سـلب می شـد، الـگوهـای تـدافعی تـهاجـمی و سـتیزه جـویانـه، گـریز ویا تسـلیم طـلبانـه میدان ظـهور پیدا می کرد . امـا بیرون از میدان هـای رقـابـت بـرسـر کسب قـدرت ویاانـباشـت ثـروت، و در حـالـت وجـود جـامـعه مـدنی نسـبتا امـن و مـناسـب بـرای همکار وهـمزیستی آزاد و داوطـلبانـه و تشکل یابی درنـهادهـای خـودگـردان دمـوگـراتیک، الـگوی کنش هـای خـلاق، دوسـتانـه صـلح آمیز وهـمدلانـه امکان
بروز پیدا می نمود.
راهبردهای گروه های سیاسی فعال درانقلاب در مساله تغییر اجتماعی وبنای نظام جدید در پـرتـو این مـلاحـظات می تـوان نـحوه رویارویی نـظری وراهـبردی گـروه هـا وگـرایش هـای مـختلف فکری و سیاسی را درمـواجـهه بـا رخـدادانـقلابی سـال ۵۷ ، و حـادثـه تغییر و فـروپـاشی دیکتاتـوری شـاه و مـسالـه جـایگزینی نـظام جـدید مـورد نـظرآنـان را بـررسی و در بـوتـه نـقد قـرارداد . ودید مـدل آرمـانی آنـها بـه لـحاظ حـقوق ونقشی که بـرای مـردم قـایلند وآزادی ودمـوکراسی وعـدالتی که وعـده می دادنـد، در عـمل چـه تـفاوت مـاهـوی ونـه صـوری بـا نـظام پیشین داشـت، اغـلب آن گـروه هـا واز جـمله روحـانیت درگیر مـبارزه بـاشـاه، دسـت کم در یک ویژگی مشـترک بـودنـد؛، وآن هـم کلیت مـدل حکومـت آرمـانی مـورد نـظرشـان بـرای بـعداز سـرنـگونی حکومـت شـاه بـود، هـریک می خـواسـتند بـعداز خـلع ید از حـاکمان پیشین، قـدرت سیاسی بـطور کامـل وانـحصاری دردسـت هـای رهـبران شـان مـتمرکز کردد . زیرا هـر گـروه مـعتقد بـود دارنـده بهـترین وکامـلترین بسـته یک ایدئولـوژی نـاب وبی بـدیل اسـت ورهـبرانی ازهـرنـظر شـایسته دارد که چـون در مـبارزه وانـقلابی گـری پیشتاز ونـقش رهـبری خـلق را داشـته انـد، اکنون هـم بـاید درراس حکومـت قـرار گیرنـد و بـا بکارگیری ابـزار قـدرت سیاسی طـرح ونـقشه جـامـعه آرمـانی خـود را بـطورکامـل بـه اجـرا بـگذارنـد وبـه آرزوی مـردم بـرای داشـتن یک جـامـعه آزاد وعـادلانـه ایده آل جـامـه واقعیت بـپوشـانـند . قـابـل پیش بینی بـود که دراین رقـابـت سیاسی که بعضی قـصدداشـتند بـه شیوه ای دمـوکراتیک ومـسالـمت آمیز و بعضی دیگر قهـرآمیز ومسـلحانـه وگـروه سـومی بـا اتکاء بـه تـوده هـوادار و نـمایش قـدرت میلیشیای دسـت بـه اسـلحه ، رقـبارا ازمیدان خـارج کنند، بـرخـلاف تـصورات واهی گـروه هـای بـاسـابـقه مـبارزه چـریکی، بـرآگـاهـان پـوشیده نـبود که پیروز نـهایی هـمان اسـت که قـدرت انـبوه ومیلیونی تـوده مطیع وجـان بـرکف را دراختیار دارد .
هـمه طـرف هـا فکر می کردنـد که بـا دراختیار گـرفـتن ابـزار اعـجاز گـر حکومـت قـادر بـه انـچام هـر کاری در زمینه مـهندسی وتغییر دلـبخواه جـامـعه، اقـتصاد، سیاسـت وفـرهـنگ هسـتند .می تـوانـند «یک شـبه» شـعارهـای انـقلاب وآرزوهـای دیرین تـوده هـا را بـرآورده کرده ، بـرایشان یک زنـدگی آزاد ودمـوکراتیک ورهـا ازقیمومـت اربـاب هـا وقـدرتـهای خـودکامـه، وبـرخـوردار از عـدالـت اجـتماعی فـراهـم آورنـد . درانـجام این مـهم هیچ یک بـرای مـردم وظیفه ای جـز اطـاعـت از فـرامین رهـبران نمی شـناخـت وبـاورنـداشـت . این که در هـرجـامـعه عـده ای انـدک بـاید حکومـت کنند وبقیه یعنی اکثریت بـای
حک.مـت شـونـد، اصلی بـدیهی شـمرده می شـد . فـرق نمی کرد که آن اقلیت از کدام راه وبـااتکاء بـه چـه نـوع قـدرت یا عـامـل مشـروعیت بـخش، سـوار بـرمـرکب قـدرت می شـونـد؛ شـورش وانـقلاب، زور وکودتـا ویا کسب رأی مـوافـق اکثریت در یک انـتخابـات صـوری ونـمایشی، نیم بـند ویا اصیل وآزاد . ازاین مـنظر بـود که جـز مـعدودی انـدیشه وطـرحی بـرای آگـاهـانیدن و آمـاده کردن وسـازمـانـدهی مـردم بـرای مـشارکت مسـتقیم ومـؤثـر در مـدیریت امـور جـامـعه خـویش درسـرنـداشـتند ودراین راه قدمی برنداشتند .
درصـدر آن مـعدود نیروهـا بـاید ازجـنبش مسـلمانـان مـبارز نـام بـرد .این گـروه، حـفظ آزادی هـای بـدسـت آمـده را مـسؤلیتی می دانسـتند که دردرجـه اول بـرعهـده خـود مـردم اسـت و مـعتقد بـودنـد که این مـردم انـد ـ ونـه هیچ کس دیگر ـ که بـاید بـا متشکل شـدن در نـهادهـا واتـحادیه هـای صنفی ومـدنی وشـوراهـاوانجـمن هـای مـردمی خـودگـردان در شهـرهـا وروسـتاهـا، در کارگـاه هـا ومحیط هـای کار وتـولید و زنـدگی، از مـهمترین دسـتآورد انـقلاب که آزادی بـود حـراسـت کنند، چـگونـه ؟ بـا پـرهیز ومـمانـعت از آشـوب وهـرج ومـرج که بـه نـوبـه خـود زمینه سـاز دیکتاوری بـوده وهسـت ودیگری از نـخبه گـرایی وحکومـت یک اقلیت از نـخبگان سیاسی هـرچـند درمـقام نـمایندگی مـلت و وادارکردن مـردم بـه قـبول نـقش حـمایت وتبعیت از آن اقلیتی که بـه حکومـت کردن بـه مـثابـه یک حـرفـه تخصصی می نـگرنـد . وظیفه مـهم دیگر نـهادهـا و انجـمن هـای مـردمی در کنار بـرقـراری روابـط دمـوکراتیک، عـمل بـه معیارهـای عـدالـت وبـرابـری واخـلاق اسـت که از تشکلی که درآن فـعالیت وهمکاری دارنـد آغـاز وبـه محیط کار وزنـدگی شـان تسـری داده بـه تـدریج بـه سـراسـر جـامـعه ازجـمله بـه حـوزه حکومـت ومـدیریت هـای کلان سیاسی، اجـتماعی واقـتصادی وفـرهنگی گسـترش دهـند وامـر نـظارت بـر عملکرد آنـهارا نیز عهـده دار شـونـد . درنـگاه آنـان نـهادهـای دمـوکراتیک مسـتقل وخـودگـردان مـردمی پـایه هـای اصلی نـظام سیاسی اجـتماعی مبتنی بـر آزادی ودمـوکراسی، بـرابـری وعـدالـت اجـتماعی وتـوسـعه مـتوازن، درون زا وپـایدار بـشمار می رونـد . بـطوری که قـوام ، پـایداری، سـلامـت و بـالـندگی آن مـنوط بـه عملکرد صحیح و ابتکار عـمل، نـوآوری وخـلاقیت هـای فکری وعملی شـان از یک سـو و وفـاداری بـه فـرایند حقیقت وتعهـدات اخـلاقی وانـسانی فـرد فـرد آعـضاء می بـاشـد . آنـان فـعالیت در سـپهر عـمومی وجـامـعه مـدنی را بـر حـضور در ارکان قـدرت سیاسی ودولتی تـرجیح دادنـد و بـدون اتـلاف وقـت و بـه مـنظور تـرغیب نیروهـای اجـتماعی فـعال در مـتن جـامـعه؛ یعنی دانـشجویان، کارگـران ، مـعلمان، کشاورزان ، پیشه وران و کارکنان
کارگاه های کوچک خودمالک به تشکل در شوراها وانجمن ها دست به کار شدند.
شرح وتحلیل ونقد این تجربه و ارزیابی عملکرد ودستآوردهای فکری وعملی وراهبردی آن مجال دیگری می طلبد.