مهر ۱۳۸۸ با فرزاد کمانگر در بند ۷ زندان اوین همبند بودم فرزاد که سالهازندان بود فضای بند را خوب میشناخت من علاقمند بودم که از کار تدریس و معلمی را در بند ادامه دهم همان موقع تعدادی از زندانیان بیسواد را شناخته بودم و کارم شروع شده بود فرزاد یک روز از من خواست با #علی_حیدریان ریاضی کار کنم برنامه تدریسم در زندان شکل گرفته بود. هنوز دادگاه نرفته بودم و ماه چهارم بازداشت موقتم بود وکیلم درخواست داده بود تا تشکیل دادگاه با قرار وثیقه آزاد شوم قاضی پرونده مرا احضار کرده بود. وکیلم فکر می کرد لابد برای ابلاغ حکم وثیقه است اما نظر قاضی چیز دیگری بود وقتی با دستبند وارد اتاق قاضی شدم بدون اینکه سرش را بالا کند گفت توی بند چکار می کنی؟ گفتم کار خاصی نمی کنم گفت پس چرا زندانیها را دور خودت جمع کردی؟ گفتم معلمم آموزش سواد می دهم سرش را بالا آورد و گفت بیا امضا کن رفتم برگه را خواندم ابلاغ تمدید حکم بازداشت بود امضا کردم یاد جمله ” زندانها را دانشگاه میکنیم” افتادم. از آن موقع به بعد هر وقت اسم معلم زندانی که می شنوم یاد همین جمله می افتم.
مدارس ما به لحاظ فیزیکی و کالبدی که تفاوتی ندارد با زندان ندارد بیهوده نیست مدرسه در ناخودآگاه جمعی بسیاری با زندان و پادگان تداعی میگردد. در این سالها آمار کودکان زندانی در مراکز اصلاح و تربیت هم که کم نشده است یعنی از سه رکن اصلی آموزش دو رکن در زندانها موجود است کافی است رکن سوم یعنی معلم هم اضافه شود تا بتوان گفت “زندانها مدرسه شدهاند”.
بیهوده نیست که معلمان شعار می دادند
از کردستان تا تهران
معلمان در زندان
به مدد پروندهسازی و اتهامات واهی بر فعالان صنفی فرهنگیان، فرادستان اگر نتوانستند در طول این چهل سال با اصلاح در شکل تنبیهی زندان خروجی مثبت داشته باشند و شعار “زندانها را دانشگاه میکنیم” محقق سازند اما حالا میتوانند ادعا کنند با زندانی کردن معلمان و کودکان آسیب دیده عملا “زندانها را مدرسه کردهاند” امروز وقتی با آقای #محمدعلی_زحمتکش، معلم زندانی، در زندان وکیلآباد شیراز صحبت می کردم مدام هی این جمله توی ذهنم می آمد که واقعا “زندانها مدرسه شدهاند”.
وقتی از او خواستم کمی از شرایطش بگوید گفت همبند زندانیان سیاسی است و کمی از شرایط عمومی بند گفت و اصلا اشاره به سختی زندان و مشکلاتش نکرد و وقتی از او خواستم تا اجازه دهد تشکلها و شورای هماهنگی به وی بخاطر هزینههای زندان کمک مالی کنند محترمانه و بزرگوارانه تشکر کرد و گفت که نیاز ندارد اما حتما معلمها و انسانهایی هستند که گمنام و نیازمند هستند. من از این همه صفا و صداقت لذت بردم و فکر کردم زندان عادلآباد هم دارد مثل اوین و گوهردشت و زندان مرکزی سنندج و زندان بجنورد و مشهد و … دارد مدرسه می شود.
به همان اندازه که آقایان در ساختن مدرسه و آباد کردن آن ناتوان هستند و مدارس کپری و فرسوده یک لکه ننگ بر پیشانی دولتمردان است در ساختن زندان توانمند و پر از ایده هستند.
لابد نشستهاند و با خود فکر کردند ما اگر
نتوانستیم از زندان خروجی خوب داشته باشیم حالا آدم های خوب را وارد زندان می کنیم و …در ثانی مگر غیر از این است که الان مدارس هم دست کمی از زندان ندارند چه اشکالی دارد معلم مدرسه باشد یا زندان.
۱۵ خرداد ۱۳۹۸