با برگزاری انتخابات پارلمان اروپا و اعلان نتایج که تا حدودی قابل پیش بینی بود از هم اکنون گمانه زنی ها در خصوص آینده اروپا و فلسفه وجودی اتحادیه اروپایی و ساز و کارهای تصمیم گیری در این حوزه ژئوپلتیک آغاز شده است. موضوع اما بسیار پیچیده تر از یک برداشت انتزاعی در این خصوص است چرا که هم زمان، این نتایج در سطح ملی و در سطح اروپا پیام های متناقض خود را دارد اما در یک موضوع نباید تردید کرد و آن اینکه پیام اصلی این انتخابات صحه گذاشتن بر شکست سیاست های جاری در سطح اروپای امروز بود. از طرف دیگر چه در حوزه ملی و چه در عرصه اروپایی این انتخابات با افول احزاب راست و چپ میانه نشان داد که بیشتر رای دهندگان تمایل به تغییرات اساسی داشته و روند فعلی را قابل قبول نمی دانند. هم چنین با ارزیابی و رصد روند نتایج انتخابات این نکته حائز اهمیت هم خود را به رخ می کشد که بسیاری از رای دهندگان سنتی احزاب در عرصه ملی برای تنبیه رویکرد حزبی در داخل با رای “سلبی” خود به گزینه هایی که هرگز در انتخابات ملی به آن رای نمی دهند، پیام خود را به این رهبران ارسال کردند. این نتایج نشان می دهد که ائتلاف بین محور “حزب مردم اروپا” و “حزب سوسیالیست های اروپا” که در پارلمان قبلی اکثریت را در دست داشته و سیاست واحد “نئولیبرالی” را دنبال می کرده اند در این دوره اکثریت خود را از دست داده و باید با دیگر احزاب حامی وحدت اروپایی وارد معامله شوند. راست افراطی طبق پیش بینی این بار قدرتمندتر از قبل در پارلمان اروپایی حضور خواهد داشت به همین دلیل صدای بلندتر و تاثیرگذارتری را باید از طرف آنان شنید. از طرف دیگر این انتخابات یک پیام روشن هم برای “چپ رادیکال” داشت که پراکندگی، تشتت و عدم درک معضلات امروز اروپا و هم چنین عدم اتحاد عمل برنامه ریزی شده برای همسویی و همکاری درازمدت در چارچوب یک برنامه مدون هم چنان آنان را در حاشیه قرار داده است.
در این انتخابات و ائتلاف های موجود هیچ سیاست واحدی وجود ندارد و در درون آنان نیز به زودی اختلافات سر باز می زند و بیشتر معطوف به یک روابط مقطعی بوده است. چنانچه در ائتلاف حزب مردم اروپا حزب “فید” مجارستان به رهبری “ویکتور اوربان” هم وجود دارد که در این کشور حزب پیروز این انتخابات بوده است و در واقع در بسیاری زمینه ها همسویی با پوپولیست های راست افراطی دارد. یا اینکه در ائتلاف حزب سوسیالیست های اروپا هم اکنون مثلا حزب بازسازی شده سوسیالیست اسپانیا با رهبری “پدرو سانجز” هم وجود دارد که به شدت منتقد سیاست های اروپایی بوده و به رای دهندگان اسپانیایی وعده داده است که باید با تجدیدنظر در سیاست ها و ساز و کارهای اتحادیه و تصمیم گیری های پارلمان اروپا در جهت تغییر اقدام خواهد کرد که به نوعی نمایندگان این حزب در پارلمان را همسو با چپ رادیکال و ائتلاف سبزها قرار می دهد. به همین دلیل بسیاری از ائتلاف ها به ضرورت حفظ اکثریت و موقعیت آلترناتیوی شکل گرفته ولی در ماهیت خود وضعیت ژلاتینی خواهند داشت. این دوره پارلمان از همان آغاز به دلیل همین وضعیت ژلاتینی ائتلاف ها و پراکندگی نیروها که موقعیت انحصاری احزاب سنتی را شکسته است موجب چالش های فراوانی خواهد شد که حداقل حامل تغییراتی می شود. اما آنچه اهمیت دارد ماهیت این تغییرات می باشد چرا که تصمیمات پارلمان اروپایی و به خصوص ماهیت امروز اتحادیه اروپایی دیگر پاسخگوی نیاز شهروندان اروپایی و به خصوص طبقات کارگری و متوسط جامعه نخواهد بود. رفرم های شکلی و تغییرات سطحی هیچ مشکلی را از گره کار فروبسته امروز اروپا حل نمی کند و تنها دارو برای درمان این درد “تغییرات ساختاری” است.
نتایج این انتخابات تا حدود زیادی موقعیت سلبی و معطوف به نارضایتی ها در عرصه ملی و اروپایی بوده است و به همین دلیل از هم اکنون به خلاف بعضی اظهارات احزاب پیروز، هرگز نمی تواند تصویر واقعی ترکیب بندی سیاسی جوامع اروپایی در رقابت های داخلی باشد. نتایج این انتخابات در بریتانیا تصویر واقعی این موقعیت پارادکسکالی در عرصه داخلی می باشد و در آینده نیز در صورت انتخابات زودرس پارلمانی طبقات رای دهنده عموما به احزاب سنتی خود رای خواهند داد، البته در صورتی که رهبران این احزاب حداقل پیام این انتخابات را گرفته باشند. چنانچه حزب تازه تاسیس “برکسیت” به رهبری نایجل فاراژ که تنها چند هفته از شکل گیری آن می گذرد اکثریت آرای خود را از راهی دهندگان ناراضی حزب “محافظه کار” جذب کرد که به شدت منتقد عملکرد دولت “ترزا می” در ماه های اخیر بوده اند و هم چنین بخشی از آرای حزب کارگر که خواهان خروج از اتحادیه اروپا بوده اند را از آن خود کرده اند که از عدم اعلان موضع روشن این حزب در مورد این موضوع شاکی می باشند. اتفاقا تنها رهبری که بلافاصله این پیام را گرفت “جرمی کوربین” رهبر حزب کارگز بود که یک بخش از حامیانش به طرف حزب برکسیت رفتند و یک بخش هم جذب حزب “لیبرال” به عنوان حامی قاطع ماندن در اتحادیه اروپایی شدند. وی با پذیرش برگزاری یک همه پرسی دیگر در واقع تلاش دارد از همین برزخ تصمیم گیری خلاص شود ولی این هم در صورتی که نتواند یک برنامه متفاوت از دیگر احزاب موافق و مخالف برکسیت ارائه کند این خطر را دارد که آرای بخشی از رای دهندگان خود که در دو سوی این معادله قرار دارند را در آینده از دست بدهد. بدون هیچ تردیدی با توجه به ترکیب آراء در پارلمان آینده اروپا هم چنان حامیان اروپای واحد به راحتی، در صورت توافق و ائتلاف که البته معطوف به بعضی تغییرات و تجدیدنظر در سیاست های جاری می باشد، رهبری پارلمان را در دست خواهند داشت. به همین دلیل این انتخابات تنها در شرایط کنونی صدای بلند “زنگ خطری” بوده است که باید به گوش احزاب سیاسی برسد و گرنه هنوز هم نیروهای مرکزگرا و حامی ساختار اروپایی قادر به ادامه راه غلط و مخرب کنونی خود خواهند بود. به همین دلیل شعار و خواست “اروپای دیگر ممکن است” ماهیت و ذات پیام این انتخابات برای احزاب و رهبران سیاسی اروپایی تلقی می شود که باید دید آیا به این ضرورت که در مرکز آن توجه به حاکمیت ملی کشورهای عضو و خروج از فورماسیون متصلب پدرخواندگی کنونی در حوزه سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و امنیتی قرار دارد، توجه می شود یا هم چنان درب بر همان پاشنه قدیم خواهد چرخید. نادیده گرفتن پیام این انتخابات هر چند که در رهبری پارلمان اروپایی تغییر چندانی ایجاد نمی کند اما اولین تاثیر خود را بر انتخابات داخلی جوامع اروپایی خواهد گذاشت و به همین دلیل لازم است که احزاب سیاسی از هم اکنون خود را بازسازی کرده و دغدغه رای دهندگان اروپایی برای تغییر ساختار شکست خورده کنونی را فهم کنند.
اردشیر زارعی قنواتی
7/3/98