فیلم مستند « По ту сторону Аракса» («آرازین اوتاییندا» – «در آن سوی ارس») به زبان آذربایجانی تا اوایل دهه نود میلادی برای من و نسل پیشین من ناشناخته بود. این فیلم که در سال 1947 یعنی یک سال پس از شکست حکومت ملی – دموکراتیک آذربایجان در سینماهای اتحاد شوروی به زبان روسی و آذربایجانی نمایش داده شد، انتحاب و تنظیم هنرمندانه ای است از میان انبوه فیلمهای مستندی که فیلمبرداران آذربایجان شوروی از صحنه های گوناگون حیات اجتماعی- سیاسی و فرهنگی در آذربایجان ایران در سالهای 1324و 1325 برداشته اند.
کارگردان و نویسنده طرح سناریوی فیلم «اسفیر ایلینچنا شوب» (1953-1894)، کارگردان و سناریست نامدار اتحاد شوروی است که با کارگردانی فیلمهای مستند شهرتی بزرگ یافت. در برخی منابع او را نخستین کارگردان زن اتحاد شوروی خوانده اند. تا سال 1947 – یعنی سال کارگردانی «در آن سوی ارس»، شوب فیلمهای مستند متعدد و از جمله «سقوط خاندان رومانف» و «اسپانیا» را کارگردانی کرد. ماتریالهای فیلم «سقوط خاندان رمانف ها» منتخبی از انبوه فیلمهایی بود که در نهادها و آرشیوهای تزاری نگهداری می شد. فیلم «اسپانیا» که به جنگ داخلی اسپانیا و مبارزات قهرمانانه علیه فاشیسم اختصاص دارد، نیز چنین تهیه شده است.
موفقیت شوب در کارگردانی این نوع فیلم های مستند سبب دعوت از او به کارگردانی «در آن سوی ارس» گشت. موسیقی فیلم ساخته «نیازی» (1984-1912) آهنگساز و دیریژور نامدار آذربایجان و اتحاد شوروی است.
به نظر می رسد که فیلم «در آن سوی ارس» از دهه 50 میلادی به این سو به آرشیو سپرده شده و دیگر به نمایش در نیامده است. نگارنده این سطور در یک سند وزارت امور خارجه ایران اعتراض مقامات رسمی دولت وقت ایران به پخش این فیلم در سینماهای اتحاد شوروی را دیده است که در ویرایش بعدی این نوشته سند آن را نیز منتشر خواهم کرد. به نظر می رسد که پس از روی کار آمدن خروشچف و در دوره هایی که مناسبات اتحاد شوروی با دولت ایران نرم تر شده است، از پخش این فیلم اجتناب کرده اند. ولی برخی تصاویر متعلق به نهضت آذربایجان – که بعد ها در مطبوعات مختلف منتشر شده اند، – تا آنجا که من دریافته ام- همه صحنه هایی از این فیلم اند. یگانه سخنرانی پیشه وری در اجتماع دهقانان را در این فیلم می توان دید. همانی که خطاب به دهقانان می گوید:ما زمین ها را میان دهقان آذربایجان تقسیم کردیم و به دستش تفنگ دادیم تا از زمین و آزادی خود دفاع کنند… دهقان آذربایجان سرمشقی برای دهقانان سراسر ایران خواهد شد.
من هنگام جستجو در آرشیو پراودا – ارگان کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی- درباره حوادث آذربایجان ایران، در شماره مورخه 25 نوامبر 1947 آن روزنامه به نوشته ای درباره «در آن سوی ارس» برخوردم. فاکسیمیله روزنامه پراودا ضمیمه این نوشته است. کیهان چاپ لندن در شماره مورخه 20 آذر 1382 در نوشته ای به نام «ناکامی پلنگ تیز دندان» به این نوشته پراودا پرداخته و ترجمه ای سر و دم بریده و تحریف شده از آن به دست داده است.
مقایسه نوشته پراودا با ترجمه «کیهان چاپ لندن» بار دیگر تلاش محافل سلطنت طلب و … در تحریف اسناد تاریخی را به نمایش می گذارد. در ترجمه سر و دم بریده کیهان لندن، هر جا که به مبارزه مردم آذربایجان ایران در راه «خودگردانی» و یا «خودمحتاری» اشاره شده، همه را عامدانه به استقلال ترجمه کرده اند تا خواننده کم اطلاع را گمراه کنند و سند دیگری به دست پژوهشگران غیرجدی و یا مغرض دهند که برای کسب حقانیت سرکوب نهضت از سوی ارتجاع ایران و کشورهای حامی آن در آن دوره – یعنی ایالات متحده امریکا و انگلستان – تلاش می کنند.
و اینک با این امید که روزی «در آن سوی ارس» به فارسی دوبله شده و در اختیار علاقمندان و پژوهشگران قرار گیرد، ترجمه نوشته روزنامه پراودا را می آوریم. هنگام ترجمه موفق به خواندن چند کلمه و فهم یک ضرب المثل روسی نگشتم که جای آنها را با علامت […] مشخص کرده ام. جایی برای کمک به خواننده چهار کلمه را درون در معترضه قرار داده ام که با علامت [… م. ] مشخص شده است.
در آنسوی ارس
استودیوی فیلم باکو فیلم مستندی عرضه کرده است که روایتگر سرنوشت یکسره تراژیک آذربایجان خودمختار ایران است. صحنه های کوتاه با تسلسل تاریخی، که در سالهای 1945- 1946 فیلم برداری شده و به مثابه ماتریالهای این فیلم مورد استفاده قرار گرفته اند، اینک اسناد آکتوئل افشاگر سیاسی و مدارک جرم علیه حاکمیت ارتجاعی ایران اند.
فیلم با دورنمایی زیبا از رودخانه ارس – که جدا کننده آذربایجان شوروی از شمال ایران است – شروع می شود. تماشاگر با دیدن نخستین صحنه های فیلم متقاعد می شود که ارس نه مرز ساده بین دو دولت ا. ج. ش. س. [اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی] و ایران، بلکه مرز میان دو جهان نو و کهن است. زمانی که همگام با اپراتورهای [ فیلم] از سواحل شوروی رودخانه ارس به ایران می گذریم، گویی به دهه های بسیار پیش باز گشته ایم. دهقانان تهیدست آذربایجانی را می بینیم که که در حال برداشتن محصول از کشتزارها هستند، ولی اینها همه، هم زمین و هم محصول از آن زمینداران ایران است. اختلاف خیره کننده است: زمین حاصلخیز، محصول بسیار- برنج، چای، تنباکو، میوه – و دهقانان ژنده پوشی که در حال خرمنکوبی اند. کار برده وار کارگران در فابریک های کشمش، در موسسات نمک. حرکت تشنج آسای دستان کودکانی که 14 ساعت در شبانه روز پارچه ها را نقش می زنند [….] کشوری فقیر و عقب مانده.
استیلاگران بسیاری از این خاک گذشته اند، ولی آذربایجانیان توانسته اند سنن و زبان خویش را حفظ کنند و فرهنگ ملی خود، هنر خود را از قرنها گذر دهند.
فیلم سنن دیرینه مبارزاتی برای ناوابستگی را خاطرنشان می سازد و از قهرمانان خلق [بابک، ستلرخان، باقر خان، خیابانی و… م.] نام می برد. پیروزی خلقهای آزادیخواه جهان به رهبری اتحاد شوروی بر فاشیسم – که تکانی به جنبش های رهایی بخش خلقهای ستمدیده در سرتاسر جهان داد- الهام بخش آذربایجانیان شمال ایران برای مبارزه در راه خودمختاری و حقوق دموکراتیک نیز گشت. اعتلای جنبش توده ای را حزب دموکراتیک آذربایجان ایران و رهبر آن پیشه وری – که 12 سال در زندان رضا شاه بود- رهبری کرد. بر روی پرده دسته های پارتیزان – یعنی فدائیان – که ارتش حاکمیت ارتجاعی تهران را در دسامبر 1945 به تسلیم واداشت، جان می گیرند.
مردم پیروزمند حکومت ملی خود را تشکیل می دهند، نخستین شماره روزنامه آذربایجان به زبان آذربایجانی منتشر می شود، زنان – دختران – آذربایجانی در ردیف اول نیمکت های مدرسه می نشینند. خانم معلمی روی تخته سیاه حرف «آ» را می نویسد. نخستین حرف سه کلمه بسیار عزیز: «آزادلیق، آنا، آذربایجان» – «آزادی، مادر، آذربایجان» – . ارتش ملی تشکیل می شود. داوطلبان جوانان روستایی… تفنگ بر می دارند. آنها برای دفاع از زمین محبوبشان آماده می شوند.
بهار سال 1946. [دو کلمه ناخوانا]. دهقانان در کشتزارها کار می کنند….این دیگر آن دهقان غمگینی نیست که شما در آغاز فیلم دیده اید. دوربین فیلمبرداری لبخند پرمهر دهقانی را ثبت می کند که زمین ملاکان را تقسیم می کند. حکومت خودمختار آرزوی صدها ساله خلق زحمتکش را برآورده ساخته است.
«بایرام»، عید سالانه بهاری به یک جشن باشکوه حقیقی تبدیل شده است. شاعران شعر می خوانند. عاشیق خلقی نغمه سر داده است. هنرمندان جوان فیلارمونی تازه تاسیس شده، ساز می نوازند و می خوانند. ازدحام حمعیت غرق سرور در خیابانهای تبریز. توده آزاد شده عرق شادی است.
خلق آذربایجان ایران با استقرار نظم دموکراتیک به سرعت به سر و سامان دادن به اقتصاد پرداخت. اهالی تبریز خیابانهای شهر را سنگفرش می کنند، خیابانهای بزرگ اسفالته می سازند. ایستگاههای تولید برق بکار می افتند. کارخانه های درهم شکسته ای که صاحبانشان فرار کرده اند، راه اندازی می شوند. برای نخستین بار درهای بیمارستان ها و مدارس بر روی خلق باز می شوند. در تبریز دانشگاه تاسیس می شود.
موفقیت های دموکراسی نوین در آذربایجان ایران توجه خلقهای دیگر ایران را بخود جلب می کند. هیت نمایندگی کردها به ریاست قاضی محمد – محبوب ترین شخصیت دموکرات کردستان – به تبریز می آید. نمونه آذربایجانی ها امید به آزاد شدن را در دلهای همه مردمان ایران می نشاند. و این، بیش از هر چیز دیگر محافل فئودال – ملاک حاکم در تهران را وحشت زده می کند.
حاکمان تهران که امکان سرکوب سریع دموکراتهای آذربایجان را نداشتند، به ناگزیر آذربایجان خودمختار را پذیرفتند. در 12 ژوئن 1946 در تبریز دولت قوام السلطنه اصلاحات انجام شده و حق آذربایجان در خودگردانی محلی را به رسمیت شناخت. ولی نیم سالی نگذشته بود که دولت تهران با خوش رقصی در برابر ارتجاع بین المللی ، خائنانه تفاهم نامه را نقض نمود و به زور سلاح نظم سابق را مجددا در آذربایجان برپا کرد. سرکوب خونین – بازداشت ها، اعدام ها، کشتار و غارت – آغاز شد. بهترین فرزندان خلق آذربایجان- مبارزان تسلیم ناپذیر محمد آگاهی، ژنرال کبیری، فریدون ابراهیمی و بسیاری دیگر- به دار آویخته شدند.
سرنوشت فجیع دموکراسی جوان آذربایجان به همه جهان نشان می دهد که در صورت پیروزی ارتجاع چه در انتظار مردم است. ولی این شادکامی ارتجاع [ دیر نخواهد پایید.] . نظم ضد مردمی و متکی بر سرنیزه و چوبه دار آنها نظمی پوسیده است. تاریخ این نظم را به فنا محکوم کرده است.
مبارزه ادامه دارد. زمانش فرا می رسد و مردم آذربایجان ایران آزادی خود را باز پس می گیرند.
آ. بلکون
*پراودا . ارگان کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی
شماره (10705) 314 تاریخ 25 نوامبر 1947 ص.2