برخی کارگران جوان می پرسند: چرا انقلاب کردید؟ وضع که بدتر از زمان آن دیکتاتور شده، اگر آن زمان حزب فقط رستاخیز بود، امروز هم حزب فقط حزب اله است. تازه دیکتاتوری به استبدادی بدون قانون برای کارگران و حقوق بگیران بدل شده است. کارگران این تولید کنندگان نعمات مادی برای دریافت حقوق توافق شده اشان ازهیچ قانونی نمی توانند با وجود تعدیل ساختاری و خصوصی سازی بهره گیری کنند. ولی در عوض زندان وشلاق را پیش روی هر اعتراض آرام خود دارند. ولی دلال ها که هیچ نقشی در تولید ندارند جز یک مدیریت به کلی رشوه ده و رشوه گیرِ فاسد ویا به نام مدیریت “جهادی” کیفیت را فدای کمیت وسرعت می کنند وفاجعه به وجود می آورند. مانند پروژه سد گتوند و انفجارهایی که در برخی پالایشگاه ها پس از به خط تولید رسیدن به وجود آمده و منابع ملی و کارگران را قربانی نموده اند. مدیریتی که معیارهای آن بر اساس ترفند های متعددی است تا از زیر بار یک کیفیت پذیرفته شده و استاندارد شانه خالی کنند. از سوی دیگرحقوق کارگران را به موقع پرداخت نمی کنند، بیمه آنها را پرداخت نمی نمایند و حداکثر ساعات کارِ بیش از 8 ساعت کار قانونی را از گرده ی کارگران می کشند( در مناطق آزاد تجاری – صنعتی با قراردادهای موقتی. ) با وجود این شیوه های غیر قانونی که در ایران به نام ” قانون” کاربردی می گردد!!! واختلاس های نجومی که به وسیله این جماعت سوداگر عملی شده است، ایران از بحران بیرون نخواهد آمد. در شرایط کاربردی کردن مناسبات تعدیل ساختاری و خصوصی سازی امکان توسعه صنعتی و بهبود شرایط زندگی برای مولدان اجتماعی امری غیر ممکن است. همه ی این روند ارتجاعی و ویران گر اقتصادی، در حمایت بدون چون و چرا حاکمیت قرار دارد. به این دلایل کارگران از روی ناچاری وبه دلیل قانون زدایی دولت های پس از جنگ از بازار کار، به نفع واسطه های کار، مجبورند زیر حداقل حقوق بدون بیمه و بازنشستگی و خدمات درمانی کار کنند. به خصوص در مناطق آزاد تجاری و صنعتی و در کارگاه های زیر ده نفر که در همه جای ایران از شمول قانون کار به همت رهبر اصلاح طلبان خاتمی، مدعی گفتگوی به اصطلاح ” تمدن ها ” در واقع گدایی رابطه با امپریالیسم ، خارج شده است. چرا با این انقلابی که کردید، همه قوانینی را که کارگران طی چند نسل با چنگ ودندان از حلقوم سرمایه داری سلطنتی بیرون کشیده بودند، وارونه نموده اند؟ چرا روحانیونی که مدعی انقلابیگری بودند، و می باید سرشان در میان کتاب و باور به معنویت الهی باشند، کارخانه دار و شرکت های بین المللی تجاری را هدایت می کنند؟! رابطه دین سیاسی با بازار، تجارت، سرمایه داری، اختلاس های نجومی و فقر در حال توسعه و بیکاری در حال گسترش در کجاست.
پاسخ غیر طبقاتی برای این پرسش ها و ده ها پرسش دیگر، نمی تواند همه واقعیت ها را روشن کند. و درواقع وجود ندارد. از سوی دیگر، برای یک پاسخ علمی، زمینه یک شناخت طبقاتی در میان جامعه استبداد زده نمی تواند وجود داشته باشد. به خصوص با این تبلیغات وسیع ضد چپ در ایران که هر نه نه قمری برای خود نمایی و مطرح کردن خود، سرفحاشی را به قدیمی ترین نیروهای چپ ایران که هزاران اعدامی و هزاران زندانی را از مشروطه تا به امروز به ملت بزرگ ایران تقدیم نموده اند، می کشند. و حتی برخی چپ های آن سوی آب هم، که تظاهر به دموکراسی و تریبون آزاد ” چپ ” می کنند، هم چون گروه ” اخبار روز”، به نام آزادی، این تحریف ها را منتشر می کنند ولی مطالب این چپ ها را که بزعم آنها، ارتدوکس هستند، منتشر نمی کنند و کار سانسورچیان شاهی وفعلی را راحت تر کرده اند وبه کلی مطلب را دور می اندازند. در هر صورت، من تلاش کردم پاسخی در حد بضاعت م، به علت عمده و ریشه ای این وضعیت و برخی ازاین پرسش ها بدهم. امیدواریم شما هم در این مورد به کارگران یاری بنمایید.
یکی ازدستآوردهای انقلاب بزرگ مردمی 22 بهمن 1357 در ایران، یک کتابچه نوشته ای، به نام ” قانون اساسی جمهوری اسلامی ” است، که در آن تاکید شده بود، این انقلاب نه سوسیالیستی است ونه سرمایه داری؛ بلکه عدالت اجتماعی الهی. یا به اصطلاح حکومت مستضعفین است. که می باید بر خلاف نظام سلطنتی دارای چند هدف بزرگ و انسانی باشد. ( استقلال، آزادی و عدالت اجتماعی تحت نام جمهوری اسلامی، برای همه). زیرا مردم ایران با همه وجودشان نقش جنایت کارانه سرمایه داری جهانی از انقلاب مشروطه تا به امروز را، در وابسته کردن اقتصادی، نظامی و سیاسی ایران به کمک عوامل فراماسیونرش در میان طبقه ی مالکان زمین، تجار و سرمایه داران به استعمار و امپریالیسم جهانی را به قیمت کشتار جوانانِ مبارز ایرانی، دریافته بودند. از این رو اولین شعارشان ” استقلال” از این ساختار متجاوزو استثمارگر بود. آنها باور داشتند ایران با توجه به منابع بی شمارش می تواند بر پای خود بایستد و توسعه علمی – صنعتی بیابد، مشروط بر این که قدرت در دستان فرزندان راستین انقلاب، کارگران ایران و روشن اندیشان آنها قرار گیرد، نه با کمک ترفند های جهانی سرمایه، در دستان طبقه متوسط فرصت طلبِ سوداگر قرار گیرد. از سوی دیگر به دفعات بهار آزادی از مشروطه به این سو را تجربه کرده بودند و شاهد تاریخی اتحاد نظامیان ایران برای سرکوب ملت بوده اند. ابتدا قزاقان وطنی وقزاقان استعمار روسیه تزاری به رهبری لیاخوفِ مزدور، که با به توپ بستن اولین مجلس مشروطه، آزادی و مشروطه در ایران را در هم شکستند و پس از پیروزی استبداد، بهترین فرزندان آزادیخواه ایران زمین را قتل عام نمودند.( به کتاب انقلاب مشروطه ایران اثر کسروی مراجعه گردد). پس از این جنایت، مبارزه سوسیال دموکرات های آزادی خواه ایرانی و مقاومت در برابر اتحاد نظامیان قزاق و نیروهای استعمار روسیه تزاری انقلاب مشروطه را به پیروزی رساند. ( مشروطه دوم) اراده ی راسخ مردم مبارز ایران، برای آزادی، مشروطه کردن سلطنت و قانون مندی نظام، بر روی مبارزات مردم آسیا وروسیه تزاری تاثیرات مثبتی به جا گذاشت و آنها را به عنوان مردمی خواهان قانون و آزادی به همه مردم دنیا معرفی نمود. ولی باز اتحاد نظامیان به رهبری رضا خان قزاق و امپریالیسم واستعمارگر بزرگِ تاریخ بشری، انگلیس، شکل گرفت. که دستآورد بزرگ انقلاب مشروطه آزادی سیاسی در ایران را که با قیام مسلحانه سوسیال دموکراسی ایران به دست آورده بودند، که پس از دموکراسی سرمایه داری غربی در دنیا اولین جنبش مردمی برای آزادی وقانومداری جامعه بود؛ با ماده 10 رضاخانی به دیکتاتوری بدل کردند وآزادیخواهان را روانه زندانهای قرون وسطایی سلطنت طلبان نمودند، تا در آنجا با آمپول هوا به قتل برسند. ( به کتاب ایران بین دوانقلاب اثر آبراهامیان استاد فعلی دانشگاه های آمریکا مراجعه گردد.) دور بعدی این اتحاد شوم، پس از کودتای مشترک آمریکا، انگلیس و فرانسه در 28 مرداد 1332عملی شد (به کتاب کودتا، و ایران بین دوانقلاب آبراهامیان مراجعه گردد وهم چنین اسناد مستند حزب توده ایران) پسر ارشد رضا خان راه پدر را رفت و در کتابی که به نام او، برایش نوشتند. اعلام نمود” مردم ایران آمادگی دموکراسی را ندارند” در حالی که مادران و پدران همین مردم و در سال های 1903 اوایل سده بیستم میلادی و پیش از انقلاب بزرگ اکتبر به این سو، در آسیا اولین کشوری بودند که به دموکراسی با مشت مسلح و پولادین ملت پیوستند واختناق و استبداد سلطنتی قاجار را به گورسپردند. ولی این دیکتاتور خون ریز حزب فقط حزب رستاخیز را، در اواسط قرن بیستم با تکیه به یک ارتش نیرومند آمریکایی به مناسبات ایران تحمیل کردند. و همه دیدند این دیکتاتور خون آشام چگونه و برغم کمک امپریالیسم آمریکا، انگلیس، آلمان و فرانسه با چشمان سراسر اشک از ایران به ذباله دان تاریخ پیوست. با توجه به این واقعیت های تاریخی شعار دوم مردم ایران ” آزادی” بود. و باتوجه به ادعا های رهبری روحانیون که اعلام کرده بودند: قصد به دست گرفتن قدرت سیاسی را ندارند، و اهرم های حاکمیت را به نهضت آزادی سپرده بودند. مردم به جمهوری اسلامی رای دادند. آن هم مشروط به چند اصل قانون اساسی که به منافع مردم ایران پرداخته و دولت منتخب را متعهد به کاربردی کردن آن ها کرده بود. اصولی که نوع مناسبات اقتصادی ایران را راه رشد غیر سرمایه داری اعلام نموده است. اصل های 30،31، 43 و 44 قانون اساسی.
اصل 30
” دولت موظف است وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسایل تحصیلات عالی تا سر حد خودکفایی کشور به طور رایگان گسترش می دهد. ”
اصل 31
” داشتن مسکن متناسب با نیاز، حق هر فرد و خانواده ایرانی است. دولت موظف است با رعایت اولویت برای آنها که نیازمند ترند به خصوص روستانشینان و کارگران زمینه اجرای این اصل را فراهم کند.”
اصل 43:
” برای تامین استقلال اقتصادی جامعه و ریشه کن کردن فقر و محرومیت و بر آوردن نیازهای انسان در جریان رشد، با حفظ آزادی او، اقتصاد جمهوری اسلامی ایران بر اساس ظوابط زیر استوار می شود: 1 – تامین نیازهای اساسی: مسکن، خوراک، پوشاک، بهداشت، درمان ، آموزش و پرورش وامکانات لازم برای تشکیل خانواده برای همه. 2 – تامین شرایط و امکانات کار برای همه به منظور رسیدن به اشتغال کامل و قرار دادن وسایل کار در اختیار همه کسانی که قادر به کارند ولی وسایل کار ندارند، در شکل تعاونی، از راه وام بدون بهره یا هرراه مشروع دیگر که نه به تمرکز وتداول ثروت در دست افراد و گروه های خاص منتهی شود ونه دولت را به صورت یک کارفرمای بزرگ مطلق در آورد.این اقدام باید با رعایت ضرورت های حاکم بر برنامه ریزی عمومی اقتصاد کشوردر هر یک از مراحل رشد صورت گیرد. 3 – تنظیم برنامه اقتصادی کشور به صورتی که شکل و محتوا و چنان باشد که هر فرد علاوه بر تلاش شغلی، فرصت و توان کافی برای خود سازی معنوی، سیاسی و اجتماعی و شرکت فعال در رهبری کشور و افزایش مهارت و ابتکار داشته باشد.4 – رعایت آزادی انتخاب شغل، و عدم اجبار افراد به کاری معین و جلوگیری از بهره کشی از کار دیگری 5 – منع اضرار به غیر و انحصار و احتکار و ربا و دیگر معاملات باطل و حرام.6 – منع اسراف و تبذیر در همه شیون مربوط به اقتصاد، اعم از مصرف، سرمایه گذاری، تولید، توزیع و خدمات. 7 – استفاده از علوم و فنون و تربیت افراد ماهر به نسبت احتیاج برای توسعه و پیشرفت اقتصاد کشور. 8 – جلوگیری از سلطه اقتصادی بیگانه بر اقتصاد کشور. 9 – تاکید بر افزایش تولیدات کشاورزی، دامی و صنعتی که نیاز های عمومی را تامین کند و کشور را به مرحله خود کفایی برساند و از وابستگی برهاند. ”
اصل 44 :
” نظام اقتصادی جمهوری اسلامی ایران بر پایه سه بخش دولتی، تعاونی و خصوصی با برنامه ریزی منظم و صحیح استوار است. بخش دولتی شامل کلیه صنایع بزرگ، صنایع مادر، بازرگانی خارجی، معادن بزرگ، بانکداری، بیمه، تامین نیرو، سدها و شبکه های بزرگ آبرسانی، رادیو تلویزیون، پست و تلفن، هواپیمایی، کشتیرانی، راه و راه آهن و مانند اینها است که به صورت مالکیت عمومی و در اختیار دولت است.بخش خصوصی شامل آن قسمت از کشاورزی، دامداری، صنعت، وتجارت و خدمات می شود که مکمل فعالیت های اقتصادی دولتی و تعاونی است. مالکیت در این سه بخش تا جایی که با اصول دیگراین فصل مطابق باشد و از محدوده قوانین اسلامی خارج نشود و موجب رشد و توسعه اقتصادی کشور گردد و مایه زیان جامعه نشود مورد حمایت قانون جمهوری اسلامی است.تفصیل ضوابط و قلمرو و شرایط هر سه بخش را قانون معین می کند.”
انقلابی که مردم ایران پس از 20 سال دیکتاتوری رضا میر پنجِ ضد مشروطه، از قزاقان سرکوب کننده انقلابیون مشروطه خواه و 37 سال دیکتاتوری فرزند کودنِ و سر سپرده به امپریالیست ش پس از مبارزه ای خونین به پیروزی رساندند، دارای این درون مایه مردمی بود که در این چند اصل قانون اساسی تبیین یافته اند و در معرض نگاه مردم جهان قرار گرفتند. ساختار استبدادی سلطنت که با یاری آمپول هوای رضا خانی و کمیته های مشترک ساواکِ محمد رضا شاهی، با دارو درفش و شکنجه و کشتارهای مردم مبارز در ایران، بیش از نیم سده عملی شده بود، ولی با همه توان نظامی ش نتوانست در قبال اراده ی مردم دوام بیاورد و برای همیشه به ذباله دان تاریخ پیوست. زیرا، اراده ی مردم فراتر از هر نیروی نظامی و کشتارجمعی است. این واقعیت را تاریخ به دفعات اثبات نموده است.انقلاب مردم دارای چنین درون مایه و سرشتی بود، که در چند اصل قانون اساسی اعلام شده است. و بدین گونه با این اصول های خدشه ناپذیر، راه رشد اقتصادی ایران را، راه رشد غیر سرمایه داری تعین کرد و مالکیت عمومی بر منابع و ثروت های ایران را دراختیار دولتی منتخب نه انتصابی یک فرد یا یک گروه قرار داد. نه واگذاری به مشتی دلال. استقلال و آزادی های سیاسی در ایران را، مردم این گونه پذیرفته بودند و مهر تایید زدند.
ولی امروزه بر خلاف این اصل های قانون اساسی که هنوز در متن نوشته ی، این قانون موجود است واز کتاب قانون اساسی ظاهرا حذف نشده است، ولی درعمل کرد های دولت ها، به کلی حذف شده اند. زمان جنگ به بهانه وضعیت جنگی وامروزه به نام تعدیل ساختاری و خصوصی سازی. سرمایه داری برای تغیر اصول قانون اساسی و دور زدن آن، در واقع تغیر راه انقلابی مردم ایران، نیاز مند ترفندی عامه پسند بود، تا بتوانند مردم مبارز را که فاقد یک شناخت طبقاتی از مبارزه هستند، دیگر بار مسخ کنند، تا مجددا به دام سرمایه داری بیندازند. از این رو سرمایه داری جهانی، همه امکانات جهانی ش را برای این هدف به کار گرفت و عوامل ش در ایران را بسیج کرد، این ساختار بیمار وضد انسانی با سوء استفاده از شعار های تند مشتی افراد بی خبر از محتوای و ماهیت سیاست های جهانی در حاکمیت ایران ، که در عین حال، اهرم های قدرت را با کمک و تایید چهار کشور بزرگ امپریالیستیِ آمریکا ،انگلیس، آلمان و فرانسه به دست گرفته بودند، و جاه طلبی مستبد دیگر منطقه صدام، جنگ ایران وعراق را به راه انداختند و 8 سال دو کشور نیرومند منطقه را به خون کشیدند و شرایط مناسب را، برای حرکت بعدی عوامل خود در ایران فراهم نمودند. از سوی دیگر چماق داران متعصب ضد دگر اندیش، به سبک شعبان بی مخ محمد رضا شاهی در خیابان های ایران میدان داری می کردند وگروه های سیاسی را که طبق همین قانون اساسی فعالیت داشتند، به زیر ضربه می گرفتند، تا خشم آنها راتحریک کنند و وادار به واکنشی تند بنمایند. که متاسفانه گروه های جوان به دام افتادند. و آنهایی را که در این دام گرفتار نشدند، با یک برچسب جاسوسی سرکوب کردند. در نهایت کشتار چپ ایران آغاز شد. ایران باز شاهد کشتار و به بند کشیدن فرزندان راستین ش گردید. مرحله سوم راهی شدن اقتصاد دانان های نولیبرالیسم تحت عنوان مشاوران ارشد اقتصادی به درون حاکمیت بود. البته با تظاهر به نگرش دینی. بدین گونه جاده را برای سرمایه داری نولیبرالی آماده نمودند. ولی کار چندان ساده نبود اصول قانون اساسی با همه ضعف هایش مانعی بزرگ برای نوکران سرمایه داری جهانی بود. باید راهی را می یافتند که صدای خیل مردم با نگرش دینی را با خود همراه کنند. آن هم با سرمایه داری از نوع دلالی (مالی) که می باید از آستین و عبای یک روحنی بیرون می آمد تا شکی ایجاد نکند. کاندید امپریالیسم جهانی با کمک نهاد بزرگ مالی ش صندوق بین المللی پول، از آستین اولین ریاست جمهور پس از جنگ بیرون آمد. ولی باز امکان عملی شدن آن ساده نبود. برای تغیرات یا دور زدن قانون اساسی بر امکانی می باید تکیه نمود تا مردم با اعتقادات دینی، بویی از این باز گشت به سرمایه داری را نبرند. سال 68 با شعارهای بی خبران خیابانی و طرح استبداد دینی، که قانون اساسی با اصل سوم بند 6 آن را نفی نموده بود؛ آغاز شد.
اصل سوم قانون اساسی
بند ششم: ” محو هر گونه استبداد و خود کامگی و انحصار طلبی”
شعار ولایت مطلقه فقیه در سطح جامعه شرایط را برای خیز بلند سرمایه داری و به دست گرفتن قدرت، و تغیر مناسبات اقتصادی قانون اساسی کشور آماده نمود. در شکل و فرم هیچ تغیری روی نداد. هم چنان روحانیون در قدرت بودند ولی این دستان صندوق بین المللی پول و مشاوران اقتصادی معرو فِ شان چون نیلی ها و غنی نژا د ها و دادخواه ها از آن سوی آب و. . . بودند که نظام را هدایت می کردند. تغیر واژه ها برای فریب مردم به کار گرفته شد. به جای سرمایه داری مالی یا نولیبرالیسم ” تعدیل ساختاری وخصوصی سازی ” را جای گزین کردند. دلال و سرمایه دار را کار آفرین خواندند و . . . سرمایه داری جهانی توانست با این ترفند ایران را به نظام استثمارگرسرمایه داری برگرداند. زیرا اعتقادات دینی در ایران از مردم می خواهد که بر اساس برخی اصول مذهبی، هرگز خود نیندیشند، زیرا در این باور، مردم عوامند و صلاحیت اندیشیدن ندارند، حتی دانش آموختگان آنها. لذا نمی توانند خود قدرت را به دست بگیرند و جامعه را با دموکراسی اداره نمایند. مردم بر این اساس می باید اندیشیدن را به مراجع واگذار کرده واطاعت کور را پیشه بنمایند، از این رو و به دلیل این اعتماد کورهرگز نه از خود، ویا از دیگری نپرسیدند، که تعدیل ساختاری چه معنایی دارد. قانون زدایی که اصل مهم این مناسبات است، چه سرشتی دارد؟ این مردم نمی دانستند واکثریت آنها هنوز هم نمی دانند که چه اصول اقتصادی را پذیرفته اند. ( امام جمعه تهران در روز جمعه 13 اردیبهشت اعلام کرد: چرا دولت با وجود ” قانون” جلویِ گرانی را نمی گیرد؟ نقل به مضمون) این پرسش از دولت تعدیل ساختاری و خصوصی سازی در حالی است که همه بدون چون و چرا این نظام اقتصادی را تایید کرده اند، تعجب آور است!! زیرا این مناسبات اقتصادی دولت را از هر گونه مسیولیت اجتماعی برای کاربردی کردن اصل های مردمی قانون اساسی خارج کرده است، و تنها مسیولیت دولت در قبال جامعه را، پاسداریِ از نظام اقتصادی تحمیلی صندوق بین المللی پول می داند، نه نظارت بر اجرای قانون. آن هم به هر قیمت وبدون تردیدی. پاسداری از نهاد آمریکایی که هر هفته در روزهای جمعه درنمازهای جماعتِ، به ظاهر، بر دهانش مشت می کوبند ولی در واقع دولت های پس از جنگ نوکر منشانه راه اقتصادی ش را در ایران عملی می کنند. دنیایی سراسر وارونه و حاکمیتی که پس از جنگ 8 ساله ، کاملا وابسته به اقتصاد آمریکایی صندوق بین المللی پول شده است. در هر صورت، سرمایه داران تخته پرش برای باز گشت سرمایه داری به ایران را یافتند و اینک مدت سی سال است که آن را در ایران به صورت خزنده و این اوخر با شک درمانی، کاربردی می کنند. و طبق این اصول مالی غیر قانونی، صدای مخالفان را، از راه های مختلف خفه می کنند. حتی تظاهرات آرام کارگران، فرهنگیان، بازنشستگان وجوانان دانشجو در اول ماه مه 98 را، وحشیانه سرکوب نمودند.
این بار فراماسیونرهای قرن نوزدهم با مهری بر پیشانی و در پوشش مذهب راه را برای سرمایه داری جهانی هموارکرده اند، البته با یاری اندیشه ی نولیبرالیِ استادان آمریکایی دانشگاه های ایران و نشریات رنگارنگی که وجه مشترک آنها توهین و تحریف مبارزات کارگران ایران از مشروطه تا به امروز است. در واقع مافیای رسانه ای ضد چپ، پا به پای خفقان پیش می رود. می توان مدعی شد، روند آمریکایی کردن مدعیان اسلام ناب محمدی با موفقیت هم چنان در حال کاربردی شدن است.آنها در تدارک تبدیل این مدعیان به عوامل حقیر صندوق بین المللی پول و بانک جهانی ند و تا به امروز هم موفق هم بوده اند و بسیاری از روحانیون و نیروهای نظامی را به سرمایه داران میلیارد ها دلاری بدل کرده اند. در حقیقت، پنجاه شصت سال مطالعه مذهبی این آقایان با سی سال روند خزنده نولیبرالی، به باد فنا رفته است. همین طور منابع ایران و محیط زیست آن را نابود کرده اند. رودخانه ها را خشک و دریاچه ها را به نمک زار بدل نموده اند، جنگل ها را به فروش رسانده اند، تا یک بارندگی به سیلی بدل گردد که هستی مردم را به تاراج ببرد. بیکاری به بیماری لاعلاج جامعه بدل شده و جوانان دانش آموخته یا باید تا دوران پیری سر بار خانواده باشند ویا آنهایی که توانایی مالی یا توان فوق العاده علمی دارند راهی غرب شوند. ولی آن عاملی که این امکان را برای سرمایه داری وطنی و جهانی فراهم کرده سوء استفاده عوامل امپریالیسم از اعتقادات مردم ایران و طرح نظریه ولایت مطلقه فقیه است. درست مانند کودتای دوم رضا خان بر علیه قانون اساسی مشروطه ایران (ماده 10) و ازمیان بردن آزادی سیاسی احزاب و اعتقادات در ایران ( کودتای اول برعلیه دولت قاجاریه و به سلطنت رسیدن این سرباز بیسواد بود) طرح نظریه ولایت مطلقه فقیه برخلاف اصل سوم قانون اساسی همین عمل کرد را از سال 68 در ایران کاربردی نموده است.
خصوصی سازی و تعدیل ساختاری و ایجاد مناطق آزاد تجاری – صنعتی که زمینه رشد دلالی را توسعه داده است، ما را به امروز رسانده و شرایط اقتصادی را برای ایران و ایرانیان آن چنان بحرانی کرده که سر دمدارمناسبات اقتصادی نولیبرالی در ایران آقای نیلی به نام برجام دوم شرایط را بحرانی اعلام کرد، و چون اخطار دوم ایشان هم ندیده گرفته شد، از مشاور ارشد رییس جمهوربودن، استعفا دادند، تا با این ترفند ایدیولوژی و مناسبات اقتصادی نولیبرالی را از زیر ضربه آینده مردم خارج کنند. و خیانت این اقتصاددانان به انقلاب مردمی ایران را از نگاه مردم جان به لب رسیده، بزدایند. ایدیولوژی و مناسباتی که انقلاب و زندگی را نه فقط در ایران بلکه در همه جهان برای کارگران وحقوق بگیران به نابودی کشانده است. ولی هنوز برخی از مردم ساده اندیش تحت تاثیر تبلیغات مافیای رسانه ای ضد چپ علمی، و مدعی ” مدرن” ، مسایل جهانی را به درستی درک نمی کنند، از این رو علت شکست انقلاب مردمی در ایران را در اتحاد مشروط این و آن حزب و گروه سیاسی با روحانیون می پندارند. و با همه وجود، این توهم را تبلیغ می کنند. زیرا باور ندارند، در کشور ما با این همه منابع بزرگ ثروت، تا زمانی که مردم ش و پیش گامانِ روشن اندیش شان، در تفرقه می رزمند و از یک شناختِ علمی – طبقاتی برخوردار نیستند و برای کسب آن، تلاشی نمی کنند، امپریالیسم علاوه بر اینکه دست از سر ما بر نخوهد داشت، همه ترفند هایش، برای مسخ دستآوردهای مبارزات مردم، به نتیجه ای مطلوب برای سرمایه داری منتهی خواهد شد.
ما می توانیم ایران را به پیش ببریم وآزادی و استقلال آن را کاربردی بنماییم، مشروط بر این که در عمل به اتحاد بیندیشیم و با شناخت علمی به مبارزه دست بزنیم و اندیشه های رنگارنگ و ضد ونقیص طبقه متوسط متزلزل مانند شبه نظریه های دیروزی و امروزی روشنفکران واپس گرایی هم چون نگرش های شریعتی، جلال آل احمد و چپ های مدرنِ سترون امروزین را، به مانند سلطنت، به ذباله دان تاریخ بیندازیم.
اتحادیه نیروی کار پروژه ای ایران
سخنگو ناصر آقاجری
15 اردیبهشت 98
Naser Aghajari