«حبیب الله پیمان» از افراد موثر در نهضت ملی ایران، اصل ملی کردن صنعت نفت را ریشه کن کردن استعمار و قطع مداخله های دربار دانست و گفت: محمد مصدق به این نتیجه رسیده بود که مشروطه، آزادی، دموکراسی و پیشرفت ایران تحقق پیدا نمی کند مگر اینکه جلوی استعمارگران گرفته شود. از این رو با ملی کردن صنعت نفت، اصل حاکمیت ملی و قانون اساسی را احیا کرد.
به گزارش گروه اطلاع رسانی ایرنا؛ قانون ملی شدن صنعت نفت در واقع پیشنهادی بود که با امضای همه اعضای کمیسیون مخصوص نفت و «به نام سعادت ملت ایران» در 17 اسفند 1329 خورشیدی به مجلس شورای ملی ارایه شد و در 24 اسفند همان سال به تصویب رسید. سپس مجلس سنا نیز در 29 اسفند این پیشنهاد را تصویب کرد. بدین ترتیب، 29 اسفند 1329 خورشیدی در تاریخ این مرز وبوم به عنوان روز «ملیشدن صنعت نفت ایران» ثبت شد.
پژوهشگر گروه اطلاع رسانی ایرنا به مناسبت «روز ملی شدن صنعت نفت» با «حبیب الله پیمان» یکی از همراهان نهضت ملی ایران در جریان ملی شدن صنعت نفت و مؤسس و دبیر کل جنبش مسلمانان مبارز گفت وگوی مفصلی را انجام داده است.
-در ادامه بخشی از این گفت وگو را می خوانیم:
**ایرنا: محمد مصدق به عنوان رهبر نهضت ملی ایران در ملی شدن صنعت نفت چه اهدافی و انگیزه هایی داشت؟
***پیمان: محمد مصدق 2 هدف اساسی داشت که در دولت خود نیز این 2 هدف را دنبال کرد. یکی اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت و دیگری اصلاح قانون انتخابات در راستای احیای قانون اساسی بود. از این رو باید دید ملی شدن صنعت نفت برای چه امری اتفاق افتاد، امروز عده ای از افراد به خصوص آنهایی که طرفدار بازار آزاد و نئولیبرال هستند، می گویند که مصدق نفت را دولتی کرد و به عنوان یک اقدام منفی در چارچوب دولتی کردن، محکوم می کنند. در صورتی که او به این نتیجه رسیده بود که مشروطه، آزادی، دموکراسی، توسعه و پیشرفت ایران تحقق پیدا نمی کند مگر اینکه مداخله استعمارگران از پیش پای مردم برداشته شود زیرا از زمان قرارداد دارسی و پس از آن قرارداد 1312خورشیدی و بعد از جنگ جهانی دوم، شرکت نفت ایران و انگلیس، نه تنها پایگاه اقتصادی و بهره کشی از منابع نفت ایران برای انگلیس محسوب می شد بلکه به پایگاهی برای مداخله سیاسی در کشور نیز تبدیل شده بود. به همین دلیل مصدق می گفت که انگلیسی ها، دولتی درون دولت تشکیل داده اند و در تمام امور ایران مداخله می کنند و باید این مداخله را از میان ببریم، به همین دلیل این کانون فساد و مداخله را که شرکت نفت ایران و انگلیس بود، به مردم نشان داد و اعتقاد داشت، در صورتی که این مقوله برچیده شود، می توان استعمار را بیرون کرد. از این رو اصل ملی کردن صنعت نفت ریشه کن کردن استعمار و قطع مداخله های دربار بود و این هدفی بسیار مهم بود که مصدق دنبال می کرد.
**ایرنا: مصدق با تکیه بر کدام نیرو توانست استعمار انگلیس را از ایران بیرون و نفت را ملی کند؟
***پیمان: بیرون کردن انگلیس امر کوچکی نبود و ایران به عنوان پیشرو و نخستین کشور توانست این کار مهم را انجام دهد اما مهم تر از آن؛ طول دوره استعمار بود که مردم ایران از زمان شکست در جنگ با روسیه در دوره قاجار تا ملی شدن صنعت نفت دچار یک حقارت ملی شدند و اعتماد به نفس ملی آنها از میان رفته بود. بنابراین مصدق آگاهی داشت که نجات و خیزش دوباره ایران با دولت ها قابل دستیابی نیست بلکه باید به مردم تکیه داشت زیرا مساله به این سادگی نبود که بتوان در حوزه حکومت ها آن را حل کرد بلکه یک ملت می بایست دوباره جان بگیرد چرا که یک گروه نخبه به تنهایی نمی تواند کشور را اداره کند و تا مردم در صحنه حضور نداشته باشند، هیچ امیدی به پیشرفت کشور نیست. مصدق به خوبی بر این امر آگاهی داشت و می دانست که باید به مردم امید و اعتماد به نفس بدهد تا آنها او را یاری کنند. این مردم هستند که باید هم مقاومت داشته باشند و هم سازندگی انجام دهند. از این رو همیشه و در سخنرانی های خود اعتقاد داشت که ملی کردن صنعت نفت باید به وسیله مردم اتفاق بیافتد و به آنها اتکا داشت. مصدق از تامین عدالت اجتماعی و سازماندهی مردم برای پایه های دموکراسی غفلت نداشت، بنابراین با سهیم کردن دهقانان و تامین اجتماعی برای کارگران و رویکردی که به مردم داشت در چارچوب سوسیال دموکراسی عمل می کرد و با ملی کردن صنعت نفت، اعتماد به نفس از دست رفته مردم را به آنها بازگرداند.
**ایرنا: یکی از جریان هایی که با مصدق در ملی کردن صنعت نفت مخالفت می ورزید، دربار بود. این مخالفت ها به چه بهانه ای و چگونه انجام می شد؟
***پیمان: هیات حاکمه و دربار بیشتر به انگلیس وابسته و سیاست مداران برجسته ای نیز با آنان همراه بودند که چهره مشهور آنها سیدضیاء الدین طباطبایی محسوب می شود. این افراد اقدام های نهضت ملی و مصدق را برای ملی شدن صنعت نفت تحت تاثیر جریان حزب توده و شوروی می دانستند و می گفتند او راه را برای آنها همواره می کند و ضد قانون و ضد حکومت و کشور را به آشوب کشیده است. آنها به لحاظ شخصیتی سعی می کردند که مصدق را تخریب کنند و می گفتند که او عوام فریب و دیکتاتور است و امروز نیز ادامه دهندگان آنها یعنی سلطنت طلبان فعلی نیز همچنان همانگونه با مصدق و نهضت ملی شدن صنعت نفت مخالفت می کنند که گفته های آنها هیچ پایه علمی و حقیقی ندارد زیرا آنقدر بی اساس بوده که گذشت زمان همه چیز را نشان داده است. دربار و سلطنت طلبان از این جهت با مصدق مخالفت می کردند چون می خواست مداخله های محمدرضا پهلوی و آن چیزی که جزوه وظایف قانونی او نیست، در امور جامعه را قطع و قانون اساسی مشروطه را احیا کند.
**ایرنا: برخی معتقدند، ترور حاجعلی رزم آرا نخست وزیر به وسیله خلیل طهماسبی از اعضای فداییان اسلام مسیر نهضت ملی شدن صنعت نفت را هموار کرد. دیدگاه شما در این باره چیست؟
***پیمان: ترور حاجعلی رزم آرا به وسیله فداییان اسلام را باید از 2 جنبه بررسی کرد. یکی انگیزه ترور کنندگان و دیگری صرف نظر از تروری که انجام شد، باید دید اثر آن در جنبش ملی صنعت نفت چه بود. این 2 مساله الزاماً ارتباط چندانی به هم ندارد زیرا انگیزه ترور امری متفاوت و مستقل از رهبران نهضت ملی به شمار می رفت و این افراد در جریان نبودند و اگر می دانستند با توجه به بینش و مشی سیاسی که نسبت به مسایل داشتند، با آن مخالت می کردند. بنابراین وقتی که رزم آرا ترور شد، خود به خود به تحریک مردم برای مقابله با حاکمیت و ایستادگی در جهت ملی شدن صنعت نفت تاثیر گذاشت، نه اینکه فداییان رزم آرا ترور کردند که نفت ملی شود.
**ایرنا: به عنوان فردی که در زمان ملی شدن صنعت نفت حضور داشته اید، ارزیابی شما از فداییان اسلام چیست؟
***پیمان: فداییان اسلام هدفی متفاوت نسبت به نهضت ملی داشتند. آنها به دنبال آن بودند تا با اجرای احکام شریعت، حکومت اسلامی ایجاد کنند و برداشت آنان از حکومت اسلامی نیز در همین حد اجرای احکام شریعت در همان شکل گذشته و سنتی خودش بود. آنها نسبت به مسایل دینی بسیار قشری و در ارتباط با مسایل داخلی و بین المللی ساده بودند. بعضی از هم حزبی های من وقتی متوجه شدند که افراد دیگری به فداییان اسلام خط می دهند، به آنها هشدار می دادند و سعی کردند که نواب و دیگر اعضا را متوجه کنند، فردی که به آنها خط می دهد، از عوامل سیدضیاء الدین طباطبایی است زیرا تحلیل هایی که به فداییان اسلام می داد، در عمل ضد نهضت ملی شدن صنعت نفت و به نفع انگلیس بود. فداییان اسلام انسان های صادقی بودند و به صورت آگاهانه به هیچ کجا وابستگی نداشتند و به دلیل تعصبی که داشتند، متوجه بسیاری از مسایل سیاسی نمی شدند.
**ایرنا: امروز عده ای با اهداف خاص مصدق را عوام فریب و پوپولیست می دانند و افراد دیگر نقدهایی بر او وارد می کنند که در جریان مذاکره ها از خود سرسختی نشان می داد. ارزیابی شما از این گفته ها چیست؟
***پیمان: این گفته ها جهل و غرض ورزی است زیرا پوپولیست بودن خود نشانه هایی دارد که هیچ کدام از آنها در مصدق نبود. اگر یک تَن بخواهد ملتی را به صحنه بیاورد و بر سرنوشت خودش حاکم کند تا بتواند چرخ های توسعه کشورش را به حرکت در آورد، این دموکراسی به شمار می رود یا پوپولیست بودن است؟، این عوام فریبی بوده یا بیدار کردن یا خودآگاه کردن مردم محسوب می شد؟ از این رو مصدق به صورت شفاف تمام مسایل مربوط به ملی کردن صنعت نفت را با مردم در میان می گذاشت. بنابراین مصدق تاکید داشت که اعتماد به نفس به آنها بازگردد و بر سرنوشت خودشان حاکم شوند. این اتفاق کوچکی نبود اگرچه انقلاب مشروطه کمک زیادی به آن کرد اما هیچ فردی مانند مصدق به صورت آگاهانه این کار را انجام نداد چرا که او می دانست، چه کاری انجام می دهد.
کارنامه مصدق و اقدام هایی که او انجام داد نشان می دهد که این اقدام ها تمایز ویژه ای با مفهم پوپولیسم بودن دارد زیرا او اقدام به نهادسازی کرد، احزاب و مطبوعات را آزاد گذاشت، به اصلاح قانون اساسی و استقلال قوه قضاییه اعتقاد داشت و عملی خارج از چارچوب قانون اساسی برای مردم ایران انجام نمی داد، به تقویت جامعه مدنی و تولیدهای داخلی پرداخت، دربار را محدود کرد و اعتقاد داشت که محمدرضا پهلوی باید در چارچوب قانون اساسی سلطنت کند و نه حکومت. بنابراین این عوامل تمایز اساسی با پوپولیست بودن دارد که عده ای منتقد، آن را به مصدق نسبت می دهند.
افرادی مانند محمدعلی کاتوزیان نویسنده معاصر و افراد مشابه اعتقاد دارند که مصدق در حل مساله نفت و مذاکره با نمایندگان انگلیس و آمریکا سرسختی و سماجت نشان می داد و برخوردهای خشک سیاسی او که حاضر نبود، انعطاف نشان دهد، باعث شد کودتا علیه او انجام شود. این افراد فکر می کنند اختلاف بر سر سهم یک دولت از نفت یا مسایل این چنینی بوده است اما باید دانست که مصدق یک مساله داشت و آن حاکمیت مردم ایران بود. او بارها اعلام کرد که حاضر است تمام کارمندان انگلیسی و دیگران را در شرکت نفت بپذیرد اما باید کارمند شرکت ملی ایران شوند نه اینکه همچنان زیر حاکمیت انگلیس باشند بلکه باید زیر حاکمیت مردم ایران خدمت کنند. مصدق می گفت حاضر است که نفت را همچنان به تمام خریداران پیشین بدهد و غرامت هم کامل بپردازد اما حق حاکمیت ملی ایران باید استوار بماند.
بنابراین کشورهای انگلیس و آمریکا این خواسته های مصدق را قبول نمی کردند. این دولت ها به دنبال این بودند که کنسرسیومی ایجاد کنند که در نفت ایران فعالیت کند و سهم هم بپردازد. بنابراین بی دلیل نبود که مصدق سرسختی نشان می داد زیرا اگر در مذاکره ها کوتاه می آمد و به فرض اینکه در قدرت می ماند، شکست اخلاقی و سیاسی واقعی خورده بود و جامعه اعتماد خود را به او از دست می داد و می گفت بالاخره انگلیسی ها کار خود را انجام دادند و باز نفت را بردند و مصدق هم عامل آنها بود اما او زیربار هیچ کدام از خواسته های آنها نرفت و برمواضع خود و حق حاکمیت ملی ایران ایستادگی کرد. کشورهای انگلیس و آمریکا زیربار حاکمیت ملی ایران که اصل ملی شدن صنعت نفت بود، نمی رفتند و اگر مصدق روی حق حاکمیت ملی ایران سازش می کرد اصل نهضت ملی از میان رفته بود، بنابراین هرگز این کار را انجام نداد.
** گفت وگو از مهدی احمدی