ازدواج یعنی زندگی مشترک قانونمند. واقعیت این است که قوانین سختگیرانه و تبعیضآمیز حاکم بر زندگی مشترک مناسب امروز نیست و باید تغییر کند. ورود به زندگی مشترک باید برای طرفین جذاب و دلپذیر باشد،
ازدواج سفید، به پدیده ای رایج و رو به افزایش در جامعهی ما تبدیل شده است. پیش از هر سخنی در این رابطه باید دانست ازدواج سفید چیست.
ازدواج سفید به هر نوع رابطهی آزاد میان زن و مرد اطلاق نمیشود، بلکه منظور از آن زندگی مشترک بدون ازدواج سنتی است. هنگامی که دو نفر با یکدیگر وارد زندگی مشترک میشوند، میتوان دریافت که لوازم ابتدایی زندگی مشترک مانند داشتن یک سرپناه و آب و نان برای آنان فراهم بوده است. در اینجا این پرسش مطرح میشود که در این صورت چرا طرفین ازدواج سفید مایل نیستند طبق آداب، فرهنگ و قوانین معمول ازدواج کنند؟ میتوان گفت که مشکلات جدی اقتصادی اعم از گرانی، مشکل مسکن، بیکاری، عدم تناسب درآمد و هزینه از مهمترین دلایل کاهش ازدواج و حتی افزایش طلاق است؛ اما در ازدواج سفید باید علت دیگری را برای گریز از ازدواج سنتی جستجو کرد.
در ازدواج سفید زوجین زیر یک سقف زندگی می کنند، اما تابع تشریفات مقدماتی ازدواج و قوانین موضوعهی حاکم بر زندگی مشترک و پیامدهای آن مانند طلاق و محدودیتها، تبعیضات و مسئولیتهای سنگین مترتب بر آن نیستند. به عبارت دیگر، طرفین در این سبک جدید زندگی مشترک، تابع قوانین ساده و مورد رضایت خویشاند. این بدان معناست که بسیاری از جوانان به فرهنگ و قوانین سخت و دست و پاگیر سنتی دربارهی زندگی مشترک، «نه» میگویند.
اگر واقعبینانه به موضوع بنگریم و باورهای شرعی و سنتی را در نگاه خود دخالت ندهیم، از یک منظر ازدواج سفید، سادهسازی قوانین و فرهنگ زندگی مشترک می توان محسوب شود. نگاهی گذرا به دادگاههای خانواده کافی است تا ما را متقاعد سازد که قوانین خانواده اعم از قوانین ازدواج و طلاق و قوانین مرتبط با آن بسیار دست و پاگیر و برای نسل امروز غیر قابل قبول است. وقتی یک دختر جوان ازدواج میکند، طبق قوانین موجود، گویا همهی مقدرات و آزادیهای خود را به شوهر واگذار میکند. او برای تحقق آرزوهای خود و گاه حتی برای خواستههای کوچک خود باید رضایت شوهر را جلب کند و قانون نیز چنین موقعیتی را برای شوهر تایید میکند. هنوز هستند مردان بسیاری که طبق فرهنگ کهن که متاسفانه توجیه دینی و حتی تبلیغ میشود، زنان خود را از دیدار آزادانهی والدین، اقوام و یا دوستان خود منع میکنند و اعمال اینگونه محدودیتها را نسبت به همسر از حقوق مشروع خویش میدانند. بسیاری از مردان درک نمیکنند که وقتی زن برای گرفتن گذرنامه مجبور است شوهر خود را به دفترخانه برده، از او رضایت بگیرد، چقدر به زن و منزلت و استقلال او توهین میشود. نسل جدید که نه تنها از سنت، بلکه به دلیل عملکرد نا خوشایند متولیان دین از دین نیز عبور کرده، با چه توجیهی باید تابع چنین فرهنگ و قوانینی در ازدواج باشد؟
مردان جوان نیز با خود میاندیشند که اگر ازدواج کنند، طبق قوانین و فرهنگ رایج سنتی همهی مسئولیتهای مالی، اعم از تشریفات مقدماتی و پرهزینهی ازدواج، مهریه و نفقهی زن و فرزند را باید بپذیرند و ممکن است به همین دلیل در آینده پشت میلههای زندان باشند. پس چرا باید به ازدواج سنتی تن بدهند و از زندگی مشترک ساده و کم مسئولیت سر باز زنند؟
ازدواج یعنی زندگی مشترک قانونمند. واقعیت این است که قوانین سختگیرانه و تبعیضآمیز حاکم بر زندگی مشترک مناسب امروز نیست و باید تغییر کند. ورود به زندگی مشترک باید برای طرفین جذاب و دلپذیر باشد، نه دست و پاگیر و مساوی اسارت و گذشتن از آرزوها و خواستهها و آزادیهای مشروع. قوانین زندگی مشترک باید ضمن حفاظت از منافع و حقوق مشترک باید حقوق و استقلال فردی طرفین را نیز بطور برابر به رسمیت بشناسد. برای سادهسازی ازدواج و دلپذیر کردن آن، فرهنگ و قوانین ازدواج نیازمند تغییرات بنیادین است. تحول در فرهنگ ازدواج فقط با اصلاح قوانین امکانپذیر نیست. ازدواج هنگامی ساده، دلپذیر و بیدغدغه میشود که ما دارای یک دولت و حکومت مسئولیتپذیر باشیم. چرا؟ زیرا در حال حاضر همهی ثروتهای عمومی در اختیار حکومت است، اما حکومت این ثروت را برای صاحبان آن یعنی ملت هزینه نمیکند. و اما ارتباط این موضوع با ازدواج و زندگی مشترک چیست؟
در قوانین مطلوب ازدواج، باید حقوق زن و شوهر برابر باشد. حقوق بنیادین و آزادیهای مشروع زن باید به رسمیت شناخته شود. وظایف و مسئولیتها نیز باید به گونهای تقسیم شود که همهی فشارها بر دوش مردان نباشد. برای تحقق این هدف دولت باید با استفاده از ثروتهای عمومی، زنان بیکار و فاقد درآمد، کودکان، مردان کم درآمد و یا بیکار را مورد حمایت مالی قرار دهد، به گونهای که نیازهای اولیه برای یک زندگی شرافتمند برای آنان مهیا شود. بدیهی است تا رسیدن به نقطهای که دارای دولت مسئولیتپذیر و قوانین مطلوب شویم راه، کوتاه نیست؛ لذا اکنون که برخی جوانان خود به سادهسازی فرهنگ ازدواج پرداخته و بر اساس قوانین نانوشتهی مورد رضایت خویش تشکیل زندگی مشترک دادهاند، بهتر آن است که ازدواج سفید مورد حمایت قانون قرار گیرد.
زندگی همواره تابع قوانین موجود نیست. اگر قوانینی کارآیی خود را از دست بدهد و حقوق و منافع مورد انتظار شهروندان را تامین نکند، قوانینی جدید به تبع شرایط جدید باید وضع گردد. با بحثهای کارشناسی و وضع قانون میتوان آسیبهای احتمالی ناشی از این سبک از زندگی مشترک را پیشبینی و حتیالامکان مرتفع نمود.
زیتون