هشت سالی که طی آن کشتی سیاست در ایران به گل نشست و سرمایه اجتماعی اصلاحطلبانِ بازسازی و غنیشده به همت جنبش سبز تضعیف شد، هشت سالی که نشان دادن پشیمانی از آرمانهای جنبش سبز، تبدیل تاکتیک انتخاب بین بد و بدتر به استراتژی و اکتفاء صرف به صندوق رای، خلاصه کردن اصلاح طلبی در اصرار به ورود به قدرت به هر میزان و به هر قیمتی، و منش عملگرایی فارغ از اصول، چگونه زمینه ساز فرصتطلبی وفساد و موجب ناامیدی مردم از ما شد.
هشت سال گذشت؛ هشت سال وفای بر عهد و پایمردی خردمندانه بر سیاستورزی اخلاقی در شرایطی بسیار سخت، هشتسال ترجیحِ بدون تردید حرّیت بر «عافیتطلبی» که رندانه جامهی مصلحتاندیشی و واقع بینی پوشید تا آرامبخشِ وجدانهای معذبی باشد که بر سر دوراهی مردم و خود، دومی را انتخاب کنند.
هشت سال همچنان مسئولانه شریک در سرنوشت مردمی اسیر در پنجههای حاکمیتی در حصر، اسیر خودکامگی اقتدارگرایانی خودشیفته و پر مدعا، غرق در فساد و گرفتار در شبکهای از جزمیتهای ویرانگر، جهلآفرین و استبدادزا، مستبدانی که جز فرافکنی و کوبیدن بر طبل فتنههای جدید و صدور بیانیههای تو خالی یا امید بستن به تحولات داخلی امریکا هیچ برنامهای برای مقابله با تحریمهای ظالمانه ترامپ و ابر بحرانهای همافزای کنونی ندارند.
هشت سال تهمت و افترا و نقض حقوق اولیهی سه همراهِ سرافراز جنبش سبز، در کنار بسیار دیگر از زندانیان سیاسی، عقیدتی و فعالان مدنی، بدون حق دفاع. هشت سال افزایش رنج کارگران، بیکاران، معلمان، کشاورزان و زنان و جوانان.
هشت سال تشدید نقض قانون اساسی با تکثر بدعتهای سازمانیافته و ایجاد نهادهای نظارتی و تقنینی به امر غیر قانونی رهبری برای امحاء اخرین آثار جمهوریت، و تداوم سرکوب برای تسلط کامل بر تمام اهرمهای ثروت و قدرت در خدمت منافع گروهی اندک و بر ضد منافع اکثریت قریب به اتفاق ملت. و سرانجام هشت سال ادعای عدالتخواهی و در عمل بیپرده سکان اقتصاد کشور را به دست سرمایهداری دلّال و غیر مولدِ تحتِ حمایتِ بخشِ فاسد نیروهای نظامی و امنیتی سپردن.
اما ما و این هشت سال: هشت سالی که بسیاری از ما از آن سربلند بیرون نیامدیم. هشت سالی که نشان داد بسیاری از ما لایق و سزاوار اعتماد مردم نبودیم. هشت سالی که آینه درون ما شد و ثابت کرد برخی از ما چقدر پر مدعا و چقدر بی عمل هستیم و تا کجا به راحتی میتوانیم لباس عوض کنیم.
هشت سالی که طی آن کشتی سیاست در ایران به گل نشست و سرمایه اجتماعی اصلاحطلبانِ بازسازی و غنیشده به همت جنبش سبز تضعیف شد، هشت سالی که نشان دادن پشیمانی از آرمانهای جنبش سبز، تبدیل تاکتیک انتخاب بین بد و بدتر به استراتژی و اکتفاء صرف به صندوق رای، خلاصه کردن اصلاح طلبی در اصرار به ورود به قدرت به هر میزان و به هر قیمتی، و منش عملگرایی فارغ از اصول، چگونه زمینه ساز فرصتطلبی وفساد و موجب ناامیدی مردم از ما شد.
هشت سالی که کمک میکند بهتر ضعفهای چهل سال گذشته را ببینیم، هشت سالی که به ما اجازه میدهد پسِ پرده غفلت بنشینیم،اصول بی طرفی در داوری را ملاک قرار داده و رعایت کنیم و با قضاوتی منصفانه بتوانیم فارغ از جدلهای نظری و تاریخی بر سر مفهوم و قرائتهای مختلف از ولایت فقیه، در امروز ایران به ارزیابی تفسیر رسمی و نمونه متعیّنی از آن بپردازیم.
در این هشت سال که طی آن به تدریج سیستم قفل شد، همه باید درک کرده باشیم در شرایط خطیر داخلی و بین المللی کنونی راه رهایی از این تله، نه رفتن حسن روحانی است و نه تغییر ترکیب مجلس و یا تغییر رییس قوه قضاییه و نه پیروزی در این یا آن انتخابات، بلکه تنها و تنها اصلاحات ساختاری است.
تجربهی هشت سال گذشته و اصرار حاکمیت بر انعطافناپذیری باید به ما آموخته باشد که برای چنین اصلاحاتی که مستلزم حذف بدعتهای ضد قانون اساسی و جمهوریت از جمله اختیارات فراقانونی مقام رهبری و نهادهای مرتبط با آن و لغو کامل نظارت استصوابی است نمیتوانیم فقط چشم به لطف و عنایت قدرت یا حضور کم فروغ و ناپایدار برخی اصلاحطلبان در مناصب رسمی داشته باشیم؛ چنین اصلاحاتی فقط با تکیه بر اصلاحاتِ جامعهبنیاد و بازگشت به مردم و به پشتوانهی وسیعترین جبهه از آنان ممکن میگردد و در نخستین قدم، آزادی فوری و بدون قید و شرط رهبران سرافراز جنبش سبز است که اصلاحات ساختاری و مسالمتآمیز با کمترین هزینه وهمراه با تحکیم همبستگی و امنیت ملی، استقلال و تمامیت ارضی کشور و نفی هر گونه مداخله خارجی را ممکن میسازد.