قانون اساسی مانند همه دستآوردهای بشری کامل نیست. الآن سی سال از بازنگری گذشته و خیلیها به خلأهای آن پی بردهاند و در همین قانون هم بازنگری در نظر گرفته شده که به چه شکلی باید صورت گیرد. ولی من حرفم این است که آیا به همین قانون عمل میشود؟ کجای این قانون اجازه داده که سه نفر آدم را به هر دلیلی نه سال محصور کنیم بدون اینکه برای آنها دادگاه برگزار کنیم؟ کجای این قانون آمده که از بیتالمال نه سال هزینه کنیم و یک سویه این افراد را بکوبیم.
بنده و امثال بنده که حبس کشیدیم، هیچگاه این تصور را نداشتیم که بناست به قدرت برسیم و برای در قدرت قرار گرفتن نبود که مبارزه میکردیم. اینکه برخی از همان ایام چه خوابهایی میدیدهاند را من نمیدانم ولی این را میفهمم که با سندسازی و امثالهم کسی را نمی توان انقلابی معرفی کرد. چه بسا در کوتاهمدت بتوان روی ذهن افراد کار کرد ولی در بلندمدت اینها اثر ندارد چرا که انقلابی بودن ملاک دارد.
آنچه حاکم را از استبداد دور میکند این است که یا معصوم باشد و یا اگر معصوم نبود باید بر او نظارت کرد چراکه قدرت بینظارت در غیر معصوم منتهی به فساد است. در موضوعاتی مانند همین قضیه کودک همسری بارها گفتهام که چه بسا موضوعاتی در طول تاریخ بوده باشد ولی افراد اهل فن با مراجعه به متون می توانند ببینند که موضوعات این چنینی جنبه عمومی نداشته و فقط در موارد ضرورت بوده است و ضرورتها مبنای حکم شرعی و عادی و متعارف نیستند.
ازدواج با کودکان امر ناعادلانه است و چون ناعادلانه است مشروع نیست. غیر از اینکه حتی برخی مباحات وجود دارد که در بعضی زمانها موجب وهن مذهب است و حتما اشاعه آن مشروع نیست. موضوع سؤال از این موارد نیست ولی ما این را هم در اسلام داریم.
در قرآن کریم هیچ جائی وجود ندارد که مردان نسبت به زنان برتری داشته باشند و هر جایی مرد هست، زن هم در کنار اوست.