ایشان همانطوری که برای جان جعفر عظیمزاده کوشنده کارگری کمپین راه میانداخت برای دفاع از حقوق دکتر خزعلی هم وارد میدان شد. همانطوری که ۳ شبانهروز برای بهشتی لنگرودی امضا جمع کرد برای طبرزدی هم سینه سپر کرد.
نزدیک به دو ماه از قتل فجیع فرشید هکی، فعال مدنی و سیاسی میگذرد. با وجود این، هنوز از عاملان این قتل نشانی در دست نیست. پزشکی قانونی هم درباره شیوه قتل او توضیحی منتشر نکرده است. هکی عضو افتخاری سندیکای کارگران فلزکار مکانیک ایران نیز بود. مازیار گیلانینژاد، عضو برجسته سندیکای کارگران فلزکار مکانیک ایران در گفتوگو با زمانه میگوید: هکی از مدافعان فرودستان بود. اگر زنده بود، به خاطر مخالفت جدیاش با مجازات اعدام، هرگز خواهان اعدام قاتلانش نبود. در واقع، مجریان قتل را میبخشید اما آمرانش را نه. گفتوگو با مازیار گیلانینژاد را میخوانید:
▪️سابقه آشنایی شما با دکتر فرشید هکی از چه زمانی بود و این ارتباطِ اولیه بر چه مبنایی شکل گرفت؟
در آذرماه سال ۱۳۹۴ طی تماس تلفنی که دکتر فرشید هکی با من گرفت درخواست کرد که همدیگر را ببینیم و در رابطه با موضوعات کارگری حرف بزنیم. این دیدار به عضویت من در حزب پیشتازان عدالت و حقوق ایرانیان انجامید.
تمایل ایشان در همکاری با سندیکا چگونه بود و آیا ایشان در زمینه فعالیتهای سندیکایی و کارگری، گرایش خاصی داشتند؟
پس از آن دیدار و تبادل افکار و خواندن کتاب های ایشان متوجه شدم که زنده یاد فرشید هکی در مورد مشکلات فرودستان بسیار حساس هستند و پیگیری آن را از وظایف خود می داند که در همان زمان کمپین جمع آوری امضا برای لغو کار کودک و دفاع از حقوق کودکان کار را از اهم وظایف خود تعریف کرده بودند که سندیکای ما هم همراه شد.
در مورد فعالیت های کارگری چون خود ایشان چند سالی را در پروژه های نفتی بسر برده بود و از مشکلات کارگران پروژهای اطلاعات خوبی داشت و در ضمن نسبت به کار سندیکای ما و سندیکای دیگر دلبستگی و همراهی نشان می داد به عنوان عضو افتخاری سندیکای کارگران فلزکار مکانیک ایران پذیرفته شد و در رابطه با نوشتن اطلاعیه ها و مسایل حقوقی ما را راهنمایی میکرد.
البته ایشان در دهه هشتاد زمانی که در عسلویه بودند نامه ای به خانم دکتر ابتکار نوشته و موضوع آلودگی هوا را که کارگران را مورد آسیب های جدی جسمی قرار می داد تذکر داده بود که امضای کارگران بسیاری را در زیر این نامه داشت. خانم ابتکار هم پاسخ داده بود، که این نشان از دغدغه های دکتر هکی نسبت به مسایل کارگری و حقوق انسانی بود. زنده یاد افکار کارگری خاص خودش را داشت و بسیار علاقمند بود که حزب پیشتازان به حزب کارگران و زحمتکشان و در یک کلام فرودستان تبدیل شود. فرشید هکی خودش بسیار اصرار داشت که او را جزو کارگران بدانیم (کارگران فکری)؛ به همین خاطر در لیستی که به وزارت کشور دادیم، با فرشید هکی نیمی از هیات موسس حزب پیشتازان را کارگران تشکیل داده بودند.
دکترفرشید هکی
آیا در انتخابات پنجمین دوره ی شورای شهر تهران، ائتلافی هم از طریقِ سندیکاهای کارگری با لیستِ دکتر هکی وجود داشت؟
بله. ولی نه به این صورتی که شما طرح می کنید. پس از اعلام ائتلاف پیشتازان عدالت و اینکه سندیکای ما هم آغازگر این موضوع بود و در عملیاتی کردنش نقش به سزا داشت بسیاری از دانشجویان و انجمن های مدنی به ما پیوستند و رفیقی از ملیمذهبیها هم در این لیست قرار داده شد. لیستی به نام دکتر هکی مطرح نبود و این پرسش غلط است. من در سال ۹۴ از طرف سندیکای کارگران فلزکارمکانیک ایران به دکتر فرشید هکی پیشنهاد دادم که برای حفظ منافع کارگران ایشان کاندید نمایندگی مجلس شورا شوند و به عنوان نماینده سندیکای ما وارد رقابت شوند که به دلایلی موضوع را به آینده حواله دادند. در سال ۹۵ بازهم سندیکا پیشنهاد داد که برای انتخابات شورای شهر وارد این رقابت شویم و با دکتر هم در میان گذاشتیم. ایشان پذیرفت و من به اتفاق ایشان برای کاندیداهای موافق نظراتمان، گزینش را شروع کردیم که لیست ۱۹ نفره ای را وارد میدان کرده با اهدافی که نوشته شدند. افراد بسیاری خواهان آمدن در ائتلاف پیشتازان بودند که بسیاری حتا صاحب نام بودند. اشتباه نکنید؛ صاحب نام بودن برای ما ارزش نداشت بلکه انسانهای ارزشمند اما بدون نام و نشان برایمان مهم بودند و به همین دلیل هم صاحبنامان زیادی را در عین ناباوریشان خط زدیم. مثلاْ بسیار تلاش کردیم که خانم لیلا ارشد را مجاب کنیم که در انتخابات شرکت کنند چون عملکرد ایشان در حوزه آسیب زنان درخشان بود که آمدند. اما یکی از اعضای شورای شهر را که تلاش میکرد در لیست ما باشد نپذیرفتیم. با آقای راغفر بسیار جلسه گذاشتیم تا به عنوان سرلیست و حامی فرودستان و استاد در حوزه فقر به این لیست بپیوندند که پیوست و از ایشان سپاسگزاریم. در همین راستا هم ۵ کارگری که با سندیکا ارتباط داشتند و به لحاظ تحصیلات میتوانستند در انتخابات شرکت کنند را هم در لیست آوردیم. ببینید همه این مواردی که ذکر میکنم نشان از تفکر مردمی و به سود فرودستانِ دکتر هکی است. جالب است بدانید که منطقه فعالیت ما در پایینتر از میدان انقلاب بود و حتا به سمت مراکز طبقه متوسط هم نرفتیم. برایتان خاطره ای را تعریف می کنم در مورد فعالیت آن روزهایمان. برای آخرین روز تبلیغات انتخابات شورای شهر از قبل برنامهریزی کرده بودیم که همه توانمان را به سطح شهر ببریم و با مردم برای آخرین روز حرف زده و شعارهای تبلیغاتی مان را برای مردم شرح دهیم و به درد دل آنها گوش دهیم. من به همه دوستانی که به هواداری از پیشتازان آمده بودند گفتم بدانید که جایی که می روید پایین تر از میدان انقلاب خواهد بود از میدان انقلاب به پایین مردم رای نمی دهند چرا که از رای خود تاکنون بهره ای نبرده اند. پس اگر به شما گفتند رای نمی دهیم به مردم حق بدهید اما با مردم گفتوگو کرده اهداف پیشتازان را توضیح دهید. شاید ما پیروز نشویم اما مردم با اهداف ما آشنا خواهند شد که پایه ای برای فردا خواهد بود. در آن روز ما بیش از ۱۰۰۰برخورد با مردم داشتیم و برای انها از شعارهایمان و اهدافمان گفتیم. این تجربه خوبی بود هم برای پیشتازان و هم برای جوانانی که به یاری ما آمده بودند. اما دوستان کدامیک از گروههای شرکت کننده در شورای شهر به شوش و یا دروازه غار، جوادیه و امام زاده حسن رفتند؟ کدام گروهها توانستند از حمایت انجمن های کودکان کار برخوردار شوند و یا زنان بد سرپرست؟ وقتی قالیباف از ریاستجمهوری کنار کشید در جوادیه و امامزاده حسن تمامی داربستهای تبلغاتی را هواداران ما به بنرهای پیشتازان اختصاص دادند و حتا کیوسکهای روزنامهفروشی پوسترهای تبلیغاتی ما را در سطح شهر پخش کردند. این جنس کار پیشتازان بود که دکتر فرشید هکی هم همراهی میکرد. ما دو جلسه با کوشندگان راننده تاکسی فرودگاه نشستیم و برنامه ریزی کردیم و حتا دفتری را به این زحمتکشان اختصاص دادیم. در کارخانه خاور کاندیداها با مدیریت گفتوگو کرده و برای پیشتازان تبلیغ کردند. جوانانی آمده و رایگان برایمان پوستر طراحی کردند و یا در فضای مجازی تبلیغ را سازمان دادند. و سندیکای ما با تمام وجود در خدمت پیشتازان قرار گرفت. منطقه فعالیت ما پایینتر از میدان انقلاب بود و حتا به سمت مراکز طبقه متوسط هم نرفتیم.
شائبههایی وجود دارد در ارتباط با نزدیکی ایشان به طیفِ حامی محمود احمدینژاد. نظرتان در این ارتباط چیست؟
ببینید ما بارها در پیشتازان عدالت عنوان کردیم که ما نه طرفدار اصولگرایان هستیم و نه طرفدار اصلاحطلبان بلکه نیروی سومی هستیم برای دفاع از منافع اکثریت جامعه که فرودستان هستند و حفظ و رعایت حقوق انسانی و شهروندی که در فصل سوم قانون اساسی به نام حقوق ملت آمده است. به ویژه اینکه دکتر دید حقوق بشری داشت و عدم رعایت حقوق بشر را حتا در مورد دشمنش هم راضی نبود. ایشان همانطوری که برای جان جعفر عظیمزاده کوشنده کارگری کمپین راه میانداخت برای دفاع از حقوق دکتر خزعلی هم وارد میدان شد. همانطوری که ۳ شبانهروز برای بهشتی لنگرودی امضا جمع کرد برای طبرزدی هم سینه سپر کرد. ایشان معتقد بود که اگر حقوق هر انسانی رعایت نشود پایهای خواهد شد تا فردا حقوق انسانهای دیگری هم پایمال شود پس در همین قدم اول باید وارد میدان شد و جلوگیری کرد. باهم گفتوگویی داشتیم در مورد سخنرانی در مجامع که به این نتیجه رسیدیم که اگر میتوان در جایی سخن خودمان را گفته و نظریاتمان را مطرح کنیم درنگ نباید کرد. اما واقف باشیم که ابزار دست مهیاکنندگان سخنرانی نشویم. شما تمامی فیلمهای سخنرانی ایشان در سرای قلم را ببیند و به من بگویید کدام سخنرانی در طیف نظری آقای خزعلی و دوستانش بوده؟ بی تردید خیلیها میخواستند از اعتبار دکتر فرشید هکی استفاده کنند تا خود را مطرح کرده و بگویند در طیف ما چنین افرادی هم هستند اما نظرات دکتر آن چنان شفاف بود که نتوانستند از دکتر بهره برداری کنند. کتابهای دکتر به عنوان سند گویای تفکر ایشان موجود است به من بگویید کجای نوشته ایشان به دکتر احمدینژاد نزدیک است؟
لطفا نظرتان را پیرامون قتل “دکتر هکی” یا هر رویدادی که به این فاجعه منجر شده است بفرمائید؟
من در یک گفتوگوی تلگرامی که توسط همراهان پیشتاز برگزار شد نظرم را در مورد مرگ ایشان که آن روزها بیشتر روی خودکشی متمرکز بود گفتم و اعلام کردم چنین شواهدی وجود ندارد. در مورد قتل ایشان خب آقای دکتر خزعلی موارد بسیار پزشکی را در چهلمین روز نبودشان عنوان کردند که باید پاسخش داده شود. پرونده هنوز در مرحله تحقیق است و باید منتظر بود و دید که چه اظهار نظری از سوی منابع رسمی اعلام می شود تا ضعف های تحقیقات را تذکر داد. آنچه مسلم است دکتر هکی مبارزی بود علیه هرگونه فساد و رانت خواری و تضییع حقوق انسانی به ویژه کودکان کار. خود من بیشتر روی این گزینه ها نظر دارم و باید از این زاویه وارد قتل ایشان شد. ایشان زندگی آرامی داشت و تز دکتریشان در حال اتمام بود و در یک شرکت هم کار می کرد و مشکل مالی هم نداشت. فعالیت سیاسی آنچنانی هم مانند سالهای قبل از ۹۷ هم نداشت و مجوز حزب پیشتازان هم از سوی وزارت کشور رد شده بود. اینکه ایشان چرا به این طرز هولناک کشته می شود چندین دلیل می تواند داشته باشد که یکی از آنها ترساندن دیگر طرف های درگیر در ماجرایی بوده که ما خبر نداریم. پراکندن ترس و وحشت و وادار به سکوت کردن افرادی که از ماجرا خبر دارند.
اگر بر این باورید که قتل صورت گرفته، فکر می کنید چرا مجموعه ی بالادستی، چنین انتخابی داشته اند؟
اول باید فهمید که موضوع چه بوده تا بتوان طرف درگیر را شناسایی و پس از آن در مورد اینکه چرا چنین گزینه ای انتخاب کردند را مطرح و اظهار نظر کرد. مثلا اگر باندهای مافیایی کودکان کارعامل این موضوع باشند با عملکرد دیگر مافیاهای رانت خوار و فاسد فرق خواهد کرد و تحلیل خاص خودش را می طلبد.
تصور میکنید چرا پس از گذشتِ بیش از ۴۰ روز از این قتل، واکنشها و حمایتهای درخوری از مجموعه حاکمیت دریافت نشده است؟
به همان دلیلی که از مجموعه قتلهای زنجیرهای دهه هفتاد نشد. ببینید یکی از شعارهای همیشگی دکتر هکی موضوع شفافیت و یا به قول خودش اتاق شیشهای برای مسوولین بود. اگر شفافیت در مورد هر موضوعی در جامعه فراگیر شود بی تردید مافیا از این واکنش ها پرهیز خواهد کرد. شما فیلم مونیکا گورین خبرنگار ایرلندی که علیه مافیای مواد مخدر فعالیت می کرد و به قتلش هم منجر شد را ببینید. کمتر از دوسال مشخص شد که قاتلین و آمرین این قتل شناسایی و افشا شدند. چون اتاق شیشه ای حتا کمی مکدر در جامعه ایرلند وجود داشت و مردمی که خواهان شفافیت قتل بودند. در جامعه ما متاسفانه قتل یک دگراندیش روشنفکر از سوی هیچکس محکوم نشد به جز هزار نفری که در گروه تلگرامی ما به این قتل واکنش نشان داده و آن را محکوم کردند. حتا کسانی که دکتر هکی از آنها حمایت کرده و کمپین راه انداخته بود هم زیر این کمپین اعتراضی را امضا نکردند. سوال این است چرا این قتل مانند قتلهای دهه هفتاد به یک موج در جامعه تبدیل نشد؟ پاسخ یک کلمه است چون جامعه روشنفکری که محبوب مردم است و رسانه های متعلق به آنان به این موضوع ورود نکردند. جنس دکتر هکی با بسیاری از روشنفکران و کوشندگان مدنی و سیاسی فرق می کرد. او با زنده بودنش منافع مافیای لانه کرده در اصول گرایان و اصلاح طلبان را به خطر می انداخت. رانت خوران از او خوششان نمی آمد و به قولی فضولی های او را در امر شفاف سازی عملکرد خویش برنمی تابیدند. دختران صفدرحسینی ها که سهم نا حق خود را از سفره مردم برداشته بودند، با قتل او نفس راحتی کشیدند. حباب ژست های مخالفینی چون طبرزدی ها با این مرگ دلخراش ترکید. از جبهه اصول گرایان و اصلاح طلبان بانگی برنخواست چون این قتل را نمی شود پرچمی کرد و منافعی را در آن تعریف کرد. جالب اینجاست که حتا شما با اینکه جبهه اصول گرایان به این قتل اعتراض نکرد پرسش می کنید که شائبه هایی وجود دارد مبنی بر نزدیکی دکتر به اصول گرایان. دکتر پشت و پناهش سندیکای ما و جمعی از دوستانش و کودکان کاری بود که هیچ تریبونی ندارند. زنان خودسرپرست و آسیبدیدگان اجتماعی چون کارتنخوابها و زنانی که جنین خود را میفروشند حوزههایی بودند که برایشان فعالیت می کرد که اینها در زندگی روزمره اشان مانده اند و چه برسد واکنش نشان دادن به این قتل. از نظر من خیلی شتابزده است اگر بخواهیم در مورد این قتل اظهار نظری دقیق داشته باشیم. باید زمان بگذرد و دیگر زوایای این قتل مشخص شود و بعد در موردش سخن گفت.
فکر میکنید اگر دکتر هکی زنده بود، در مورد این قتل با قاتلیناش چه برخوردی داشت و با آمرینش؟
من به شما با قاطعیت میگویم قاتلینش را میبخشید چون به اعدام معتقد نبود و قاتلیناش را به عنوان قربانیان جامعه سرمایهداری نگاه میکرد و کینهای ازشان به دل نمیگرفت. اما در مورد آمرین این قتل به شدت برخورد میکرد اما حتا برای اینان هم درخواست اعدام نداشت چون به این نتیجه رسیده بود که سیستم اقتصادی موجود چنین افرادی را به جانوران درنده تبدیل کرده است که برای منافع خود انسانی را بدرند و آتش بزنند. تا آنجا که در توان داشت از افشای این سیاستها دریغ نمیورزید.روحی انسانگرایانه و برخوردی محبتآمیز داشت و برای تغییر این سیستم حتا از بذل جان هم دریغ نورزید.
آنکه رفته
آنکه میخواست شبنم بفروشد به سحر
و بپوشد به تن لکلکها خلعت
آنکه میخواست بالشها را
از پر آواز چلچله ها سیر کند
آنکه میخواست از قطره آب
بسراید باران
رفته اینک با لکلکها
خفته اینک در باران
نقش بسته بر آب