دیگر طاقت غرغر صاحبخانه را ندارد. خود و برادرش تصمیم گرفتهاند هر کدام یک کلیه خودرا بفروشند و با کمک پول وام، خانهای کوچک بخرند تا مادرشان را از رنج خانه به دوشی برهانند.
عصر یک جمعه پائیزی، چهار راه ولیعصر را به سمت میدان ولیعصر طی میکنم، مقصد خیابان فرهنگ حسینی تهران است. خیابانی که به خیابان «کلیه» معروف است. بارها از این کوچه و حاشیه هایش، شنیدهام و اکنون راهی آنجا هستم که شنیدهها را با چشم خود ببینم.
ابتدای کوچه خبری نیست، وارد کوچه که میشوم، با کمال ناباوری تمام در و دیوارمملو از آگهی فروش است. پیام همه دیوارنویسیهای ساختمانهای این خیابان یک چیز است، آگهی خرید و فروش کلیه، کبد و حتی قرنیه چشم!! شماره تلفن و گروه خونی فروشندهها هم در آگهیها قید شده است، برخی آگهی ها حتی تاریخ نصب هم دارند. «کلیه فروشی A+ آذر 97…،»، «جوانی 28 ساله ورزشکار گروه خونی O منفی… قیمت به هر قیمتی که بخواهید…». آگهیهای فروش اعضای بدن آنقدر زیاد است که برای لحظاتی سرگیجه میگیرم، اینجا جان انسانها چوب حراج خورده، و این خیابان به بورس خرید و فروش غیرقانونی اعضای بدن تبدیل شده، و وضعیت آن گویای شرایط زندگی انسانهایی است که گویا به آخر خط رسیدهاند.
سر و ته کوچه چند عابر مشکوک رد میشوند، پسر جوانی با اسپری مشکی در حال نوشتن فروش کلیه بر روی دیوار است. چند قدم آن سوتر پسری که به سختی میتوان سن او را بیشتر از 18 سال تخمین زد کاغذی با این عنوان «فروش کلیه به دلیل فقر مالی با قیمت توافقی» به دیوار میچسپاند. برای گپ کوتاهی نزدیکاش میشوم سرش را برمیگرداند و قبل از اینکه خود را معرفی کنم میپرسد: خریدار واقعی هستی یا دلال؟؟!!! کلیه هم مگر می تواند دلال داشته باشد؟! ولی داشت، از آن دلال هایی که چندین گروه خونی را در جیب راست و چپشان داشتند. دلالهای که جان میخرند و با قیمت بالاتر به بیمار مستاصل دیگری میفروشند.
«امیر» دو ماه است که به کلیهاش به خاطر فقر مالی چوب حراج زده است. 50 میلیون بیشتر نمیخواهد. میگوید: دیگر طاقت غرغر صاحبخانه را ندارد. خود و برادرش تصمیم گرفتهاند هر کدام یک کلیه خودرا بفروشند و با کمک پول وام، خانهای کوچک بخرند تا مادرشان را از رنج خانه به دوشی برهانند. امیر از بازار مکاره کلیه برایمان میگوید از این که چندین نوبت در دام این دلالها افتاده و نزدیک بوده است که به کلیهاش چوب حراج بزنند، اما به کمک دوستی که خود سابقه فروش کلیه داشته، دور دلالها را خط کشیده، و اکنون دنبال فروشنده واقعی و بدون واسطه است.
تماس با بسیاری شماره تلفنهایی که به عنوان فروشنده کلیه بر روی دیوار خیابان فرهنگ حسینی جا خوش کردهاند، حاکی از آن است که دلیل اصلی و عمده این افراد برای فروش کلیه مشکلات و نیاز مالی است. گروهی از آنها علت تمایل به فروش کلیه خود را تامین پول برای بیماری عزیزانشان ذکر کردند. برخی ورشکستگی و بدهکاری یا حتی راه اندازی کسب و کار را دلیل چوب حراج بر پارهای از وجود خود عنوان کردند.
آخر کوچه آگهی با این مضمون« فروش کلیه گروههای خونی O، B،O منفی، O مثبت، ABو…. » نظرم را جلب کرد. بدون تردید باید این دلال باشد که تمام گروه خونیها را در آستین دارد. با شماره همراه قید شده بر روی آگهی تماس میگیرم. مردی خسته از پشت گوشی با بیحوصلهگی کامل جواب میدهد. وقتی از خرید کلیه حرف میزنم، سینهاش را صاف میکند و با صدای رساتر میگوید: «قیمتها متفاوت است. سن فروشنده کلیه، سلامت جسمانیاش حتی گروه خونی بر قیمت فروش تاثیر دارد. قیمت کلیه را میپرسم تقریبا دو برابر فروشنده واقعی قیمت میدهد».
تماس با شماره تلفنهایی که کلیه خود را برای فروش آگهی کردهاند حاکی از آن است که در این بازار اعضای بدن اعم از کلیه، کبد و… نرخ مشخصی ندارد، افراد آگهی کننده به تناسب میزان نیاز مالی خود قیمتهای متفاوتی از 15 تا 80 میلیون تومان را عنوان میکنند.
این که چرا خیابان فرهنگ حسینی به پاتوق خرید و فروش اعضای بدن از جمله کلیه تبدیل شده است. داستان دیگری است. ساختمان مرکزی انجمن حمایت از بیماران کلیوی در وسط این خیابان واقع است، از همین رو برخی افراد برای جبران احتیاجات مالی، آگهی فروش پاره ای از وجود خود را به دیوار آن چسبانده اند. و برخی دیگر برای رهایی از درد بیماری رهسپار آن میشوند.. بی تردید به همین دلیل است که در سرتاسر این خیابان و خیابانهای منتهی به آن، دیوار ساختمانها پر است از دیوارنویسیهای حاوی آگهی فروش کلیه.
فروش اعضای بدن در ایران از آن مقولههایی است که همواره مخالفان و موافقان زیادی داشته است و هر کدام از آنان دلایل محکه پسندی را برای موافقت یا مخالفت خود در آستین دارند. قوانین ایران در رابطه با خرید و فروش اعضای بدن افراد زنده هیچ موضعی نگرفته است اما بسیاری از مراجع تقلید موضوع فروش کلیه را خلاف دستورات دینی نمیدانند.
برخی معتقدند اگر اهدای عضو با هدف کاستن رنج بیماری از فردی باشد کاری پسندیده و قابل تقدیری است. اما انگیزههای مادی و فقر که یک نفر را در شرایطی قرار دهد که بر جانش چوب حراج بزند ، استثماری نوین میدانند.
البته خرید و فروش اعضای بدن برای پیوند، مخصوص ایران نیست. طبق آمار سازمان بهداشت جهانی این بازار در سایر کشورهای آسیایی بسیار پر رونق است. در ایران بنا به گفته ناصر سیم فروش، رئیس قطب اورولوژی هر سال ۲هزار و ۵۰۰ پیوند کلیه انجام می شود و ایران در مقایسه با کشورهای دیگر در زمینه پیوند کلیه بسیار جلوتر است.
دکتر عیناللهی نفرولوژیست از موافقان پیوند اعضا است. وی به همدلی گفت :« آن بحث که قشر ضعیف جامعه را در زمینه اهدای کلیه استثمار شونده می دانند اشتباه است فرض کنیم پیوند نصف شودچه کسانی زودتر میتوانند پیوند بزنند. مشخصا قشر متمول جامعه.
ما باید بباییم نواقص خود را برطرف کنیم مثلا این آگهی های فروش کلیه که در و دیوار است منع قانونی دارد نباید بگذارند اینها نواقص هستند، نه اصلموضوع عمل ارزشمند نجات جان یک انسان است. به جای حل مساله صورت مساله را پاک نکنیم.
نباید فروش را اینقدر بزرگ وتیتر کنیم مگر این مبلغی که رد و بدل می شود واقعا قیمت کلیه است بخشی از این کار روحیه ایثارگری است. می شود رابطه دهنده و گیرنده را کم کنند یک صندوق درست کنند و اصلا دهنده و گیرنده همدیگر را نبینند. باید کار بشود. این موضوع از نظر شرعی و اعتقادی و انسان دوستانه اشکال ندارد. درست است بهخاطر نواقص خیلی ضعیفی بیایم این صورت مساله را پاک کنیم.
تخلف در همه بخش صورت می گیرد. در این بخش هم همینطور . تخلف ، تخلف است و باید با آن برخورد شود بهترین قانون را هم تصویب کنی باز هم عده ای هستند سرپیچی کنند و این به معنای این نیست که بهخاطر تخلف عده ای ساختار شکن اصل موضوع را کان لم یکن تلقی کنیم.
من به عنوان نفرولوژیست منافع مادی من در دیالیز است اما طرفدار پیوند کلیه هستم. و اکثر مریض های من نیز پیوندی هستند . در دیالیز برای پزشک منافع مالی بالاتر است در قبال کار کمتر نسبت به پیوند کلیه. زمانی که یک بیمار پیوندی دچار مشکل می شود استرس زحمت و کارش برای یک پزشک خیلی بیشتر است تا دیالیز.دیالیز برای پزشک ساده تر با منافع مالی بالاتری است . اما دیالیز به نفع بیمار کلیوی نیست. مدل ایرانی پیوند کلیه جزو مباهات و افتخارات ماست نباید بهخاطر نواقص جزیی آن را زیر سوال ببریم و یا تعطیل کنیم. ما بهترین جراح ها را در سطح دنیا داریم در یک همایشی در خارج از کشور وقتی من آمار پیوند های کشورمان را به یک پرفسور کانادایی که یکی از نفرولوژیست های قدر دنیا بود گفتم، برگشت گفت اگر من مشکل کلیه پیدا کردم برای جراحی به ایران می آیم. چون توکانادا ما همچین جراحی با این تجربه نداریم. این افتخار ملی است و ما باید این را هایلایت و بزرگ کنیم.
درکنگره کشورهای خارجی خودم شاهد بودم فرد برای اینکه انگیزه اهدای مرگ مغزی را بالا ببرد تامین بخشی از هزینه های صاحب مرگ مغزی مثلا پول بیمارستان یا پول بخشی از مراسم تدفین و حتی پول کلیه متوفی را بدهند که اهدای عضو انجام بگیرد. یعنی انگیزه های مادی ایجاد می کنند. در صورتی کهدر ایران بهخاطر روحیه ایثارگری همه افتخار می کنند که فرزند یا پدر و مادرشان اهدای عضو کرده وبه چند نفر زندگی بخشیده و این یک ارزش است. در فرهنگ ما چقدرروحیه ایثار بالاست در صورتی که آنجا اینطور نیست و انگیزه های مادی ایجاد می کنند
اشخاصی به ما مراجعه می کنند که کوچکترین نیاز مالی ندارند و کلیه اش را اهدا میکنندیکی از بیمارهای خودم پسر متمول از خانواده بسیار متمول بدون هیچ چشمداشت مالی آمد کلیه اش را اهدا کرد از لحاظ عقلی همسالم بود انگیزه اش را کمک به همنوع بیان کرد. باید واقعیت ها را درباره اهدای کلیه و پیوند به مردم بگوییم تا جلوی نشر شایعات گرفته شود. فرهنگسازی برای اهدای کلیه در کنار راه اندازی پوشش های بیمه ای و حمایتی، می تواند جان بسیاری از انسان ها را نجات دهد و از طرفی، دغدغه های اهداکنندگان و بیماران را رفع کند».