مشاهدات نشان میدهد که دولت در شرایط فعلی کاملاً «سردرگم» است و به نظرم چیدمان نیروهای اقتصادی و حتی چیدمان مجدد این نیروها هم نشان میدهد که دولت هیچ ارادهای برای حمایت از فرودستان و جلوگیری از سقوط مردم به زیر خط فقر ندارد؛ قرار دادن بوروکراتها در پستهای اجتماعی، نشاندهنده همین رویکرد غیرحمایتیِ دولت است. این نشان میدهد که دولت برای حل مشکلات معیشتی مردم و به خصوص طبقات محروم که این روزها دچار معضلات جدی شدهاند، واقعاً «سردرگم» است و یک مقداری هم میشود براساس انتخابهای دولت گفت که مجموعه دولت به این مشکلات «بیاعتنا» هستند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، روحانی در جلسهی معارفهی چهار وزیر اقتصادی به مجلس اذعان داشت که «ابرتورم» نداریم و اوضاع اقتصادی کشور تحت کنترل است این درحالیست که هم نتایج تحقیقات رسمی داخلی (مرکز پژوهشهای مجلس) و هم گزارشهای نهادهای بین المللی ازجمله گزارش اخیر صندوقِ بینالمللی پول، بر تورم حداقل ۳۰ درصدی تاکید دارند. محاسبات گروه کارگری شورای عالی کار نیز نشان میدهد که سبد معیشت خانوارهای کارگری، دچارِ تورمِ ۴۸ درصدیست.
مرتضی افقه (اقتصاددان و استاد دانشگاه) در گفتگوی زیر بر ضرورتِ «مسئولیتپذیری» دولت در این شرایط بحرانی تاکید دارد و بر این باور است که روشی که دولت برای حل مشکلات اقتصادی در پیش گرفته، مخلوطی از سردرگمی و فرافکنیِ غیرواقعبینانه است.
رئیس جمهور در مجلس ابرازِ «خوشحالی» کرد که ابرتورم نداریم؛ ما در حال حاضر براساس آخرین تخمینها و محاسبات کارشناسانه، با تورمِ ۵۰، ۶۰ درصدی مواجه هستیم. تعریف معمول ابرتورم، نرخ تورم بالای ۱۰۰ درصد است. در این فضا آیا دولت میتواند ادعا کند که ابرتورم نداریم؟
وضعیت اقتصادی بر مدارِ فاجعه میچرخد
آقای روحانی این روزها با صحبتهایی که میکند و واکنشهایی که نشان میدهد، در حال از دست دادنِ سرمایهی اجتماعی اولیهی خود است. مشخص نیست هدف از این نوع اظهارات چیست. توضیحاتی که رئیس جمهور در ارتباط با مسائل اقتصادی و معیشتی مردم ارائه میدهد، فاصله بسیار زیادی دارد با آنچه که مردم واقعاً لمس میکنند. حتی اگر آمار و ارقام نهادهای ذیربط، یک مقدار خوشبینانه تنظیم شده باشد بازهم مشخص است که وضعیت اقتصادی بر مدارِ فاجعه میچرخد. در این شرایط، رئیس جمهور باید در صحبتهایش، موضع «حمایتی» بگیرد و بپذیرد آنچه را که مردم در زندگی روزمرهی خود درک میکنند.
اگرچه هنوز «ابرتورم» به آن مفهوم رایجِ اصطلاحی آن را نداریم، اما متاسفانه باید اعتراف کنیم که اگر در بحث متغیرهای اقتصادی و همچنین در بحث سیاست خارجی که فعلاً تاثیرگذارترین عامل بر نوسان قیمتها در داخل است، تدبیری اندیشیده نشود، به زودی دچارِ «ابرتورم» خواهیم شد. گرچه همین الان هم در معرض آن هستیم. بنابراین آقای روحانی باید یک مقدار بیشتری احتیاط کند و نباید فراموش کند که مردم به شخص ایشان اعتماد کردند و آن همه رای را به به نام ایشان به صندوقها ریختند.
بحث ابرتورم، تورم بالای ۱۰۰ درصد است؛ مرکز پژوهشهای مجلس میگوید هر ده درصد افزایش نرخ ارز، معادل دو درصد افزایش نرخ تورم است. با این حساب ۵۰ تا ۶۰ درصد تورم داریم؛ آیا عدد دقیق را میتوان مشخص کرد؟
تورم از ۴۰ یا ۵۰ درصد که بالاتر میرود، میشود «ابرتورم»
عدد دقیق را نمیتوان مشخص کرد؛ در مورد «ابرتورم» هم قطعاً نمیشود گفت تورم بالای ۱۰۰ درصد ابرتورم هست؛ تعریف ابرتورم تقریباً عرفیست. تورم از ۴۰ یا ۵۰ درصد که بالاتر میرود، میشود اسم آن را ابرتورم گذاشت. با این حال همانطور که گفتم تعریفِ «ابرتورم» یک چیز ثابت و جاافتاده نیست؛ ولی برای مردم ما ابرتورم چندان ناشناس و غریب نیست؛ ما از دهه هفتاد میلادی تا امروز چندین تورم بسیار بالا داشتهایم؛ تورم ۳۰، ۴۰ درصدی امروز هم یکی از همان موجهای تورمیست؛ ما سال ۱۳۵۴، تورم ۵۰ درصدی داشتیم؛ سال ۱۳۹۰، ۴۰ درصد تورم داشتیم؛ اینها منهای آن خردهتورمهایی هستند که عمدتاً دورقمی بودهاند و هر سال آن را داشتهایم؛ بنابراین امروزه با توجه به فشار متراکمی که از انباشت تورمهای دو دهه گذشته بر اقتصاد و بر زیست معیشتی مردم تحمیل شده، حتی ۳۰ درصد یا ۴۰ درصد تورم را میتوان «ابرتورم» تلقی کرد.
یعنی معتقدید اگر تورم انباشتهی گذشته را به اضافه وضعیت تورمی که الان هست در نظر بگیریم و با توجه به اینکه اگر این اعداد را با دستمزد کارگران مقایسه کنیم، متوجه عقبماندگی شدید میشویم و اینکه بگوییم یک «ابرتورم» بر اقتصاد تحمیل شده، چندان نادرست نیست.
اطلاقِ «ابرتورم» به شرایط فعلی کاملاً درست است
بله؛ اطلاقِ «ابرتورم» به شرایط فعلی کاملاً درست است؛ وضعیت فعلی را باید یک ابرتورم تلقی بکنیم و پیشبینی بدتر از اینها را هم در صورتی که متغیرهای اقتصادی و روابط خارجی تغییر نکنند، داشته باشیم؛ با توجه به ریزش شدید تعداد زیادی از افراد به خصوص افراد متعلق به طبقهی کارگر به زیر خط فقر، البته اگر قبلاً بالای خط فقر بودهاند و اضافه شدن آنها به انبوه افرادی که قبلاً به زیر خط فقر سوق داده شده بودند؛ این اطلاق کاملاً صحیح است.
الان بخش زیادی از «طبقهی متوسط» هم در حال سقوط به زیر خط فقر هستند؛ غیر از کارگران، مزدبگیرانی که همواره به صورت عرفی وضعیت معاش بهتری داشتهاند مثل معلمان و پرستاران هم دارند سقوط میکنند.
نرخ ارزی که ظرف شش ماه گذشته به صورت «لجامگسیخته» افزایش پیدا کرد، بدون تردید تعداد زیادی از افراد طبقات متوسط را به زیر خط فقر فشار داده و دولت هم علیرغم وعدههایی که داده، تا امروز نتواسته این کاهش شدید قدرت خرید را جبران کند و در این زمینه دست به عمل جدی بزند.
اصلاً دولت در شرایطی که امروز از منظر سیاستگذاریها، جهتگیریها و چیدمان اعضا دارد، آیا قادر به انجام کارِ جدی برای ترمیم قدرت خرید از دست رفتهی مردم هست؟ حتی جلسه شورای عالی کار برای ترمیم دستمزد هنوز برگزار نشده است.
دولت به مشکلات مردم بیاعتناست
مشاهدات نشان میدهد که دولت در شرایط فعلی کاملاً «سردرگم» است و به نظرم چیدمان نیروهای اقتصادی و حتی چیدمان مجدد این نیروها هم نشان میدهد که دولت هیچ ارادهای برای حمایت از فرودستان و جلوگیری از سقوط مردم به زیر خط فقر ندارد؛ قرار دادن بوروکراتها در پستهای اجتماعی، نشاندهنده همین رویکرد غیرحمایتیِ دولت است. این نشان میدهد که دولت برای حل مشکلات معیشتی مردم و به خصوص طبقات محروم که این روزها دچار معضلات جدی شدهاند، واقعاً «سردرگم» است و یک مقداری هم میشود براساس انتخابهای دولت گفت که مجموعه دولت به این مشکلات «بیاعتنا» هستند.
پس در جمعبندی، صحبتهای رئیس جمهور در مجلس را میتوان ترکیبی از بیاعتنایی به سرمایه اجتماعی و میزان زیادی از سردرگمیِ راهبردی به همراه فرافکنی، دانست. رئیس جمهور میگوید خدار ا شکر که ابرتورم نداریم؛ او دارد تلاش میکند با «گفتاردرمانی» تا جایی که میتواند دفعالوقت کند و برای خود و تیماش تا جایی که امکان دارد، زمان بخرد؛ در صورتیکه اگر به جای این حرفها از افراد مناسبتری برای تصمیمگیریهای اقتصادی استفاده میکرد، میتوانست شرایط را تا حدودی بهبود ببخشد.
گفتگو: نسرین هزاره مقدم