جامعه انسانی امروز بیش از هر زمانی بی رحم و انباشته از قساوت و نفرت است و ارواح خبیث با صفاتی شیطانی انسانها را در کژراهه به سمت انحطاط و سقوط می کشاند،
مظهر و نمادی از قانون جنگل تحمیل شده از سرمایه سالاری لیبرالیسم به نمایش گذاشته شده است. آنانی که تمدن را پیشینه خود می پندارند و دمکراسی را بنیاد تفکر دروغین که گویا با زایش آنان پدید آمده، مردانی با ریش های بلند و مغزهای کوچک با باورهای سخت به راه انداختند، لشکری از لجن و پشم و اعتقادی سخیف آدم می کشند دعا می خوانند، جسدها را زنده می کنند تا دوباره بکشند، باز نماز میت را از نو برایشان بخوانند و اینگونه پسِ پشت تمدن غرب داعش را پدید آوردند تا از زنان تابوتی بسازند که پس از تجاوز به خاک بسپارند.
آنان فاجعه آفریدند که همانا، فاجعه سیاه تاریخ می نامند که برای رضای خدا، خدا را به شهادت طلبیدند. قصابان در مسلخهایشان انسانها را سر بریدند، دربهای بهشت را به روی خود بگشایند!! و کشته ها را راهی جهنم کنند خداوند ناظر بر اعمال آنان بود که از قساوت دژخیمان اشک بر چشمانش حلقه بست و به نجوا گفت، ابلیس را در میان هم اینان شاهد بودم.
ژاک دریدا در همین باره می گوید:
(هرگز خشونت، گرسنگی، طرد از جامعه، نابرابری، ستم اقتصادی در تاریخ بشریت و کره زمین تا این اندازه دامن گیر انسان نبوده است. به جای نغمه سردادن از کامیابی آرمان دموکراسی لیبرال و بازار کاپیتالیستی در شادکامی پایان تاریخ، به جای برگزاری جشن پایان ایدئولوژِی و پایان گفتمان های رهایی بخش، هرگز نباید این نکته بدیهی عالم گیر را که از رنج های منحصر به فرد بی شماری فراهم آمده اند، از نظر دور داریم که هرگز اینقدر زن و مرد و کودک بر روی زمین به بردگی کشیده نشده اند، گرسنه نمانده و نابود نشده اند.)
آنکه آغاز لیبرالیسم را پایان تاریخ اعلام کرد هم اکنون از توهم اندیشه پردازی اش برون آمده و چشمان غنوده اش به بردگی نوین باز گردیده و دانسته اعتراف به ستمگری نولیبرالیسم سر می دهد که پایان تاریخ هم دروغی از سر شوخی با جهان بوده است، دروغی بزرگ با جهانی که به دو اردوی متخاصم اشتی ناپذیر تقسیم شده است. دریک سو، دستان غارتگر آغشته به خون میلیونها انسان و در سوی دیگر میلیاردها انسانهایی که زیر خط فقر دست و پا می زنند.
و آنان که مرگ ایدئولوژی را در کتابهای شان مطرح و به رخ جهان فرو رفته در بحرانی بی سابقه پیش کشیدند، میدانند ایدئولوزی اگر ابزار مناسب توجیه غارت و حمایت از سوداگری نباشد، می تواند در خدمت جامعه انسانی باشد، قادر خواهد بود مانیفستی بر مبنای انسانگرایی واقعی را راهکارعملی برون رفت از وضع دهشتناک امروز قرار دهد. اما می دانیم ایدئولوژی در دست ادم کشی چون ترامپ و ناتانیاهو و سیاستمداران کاخ سفید، تاریخ بیش از هفتاد سال جنایت امریکا را موجه و حقوق طبیعی برای غارتگران جهان می داند، حتی امروز هم با همین تیغ برا و آخته، به جنگ جهان تنها و بی پناه آمده است. از دو سو و یا با دوچهره، تا دیروز و حتی امروز با بنیادگرایی داعشی و از سویی با دمکراسی خواهی دروغین. اما همین ایدئولوژی اگر به قول مارکس از تفسیر جهان دست بشوید و یا تنها به آن اکتفا نکند، در صدد تغییر جهان برآید سرمایه داری مرگش فرا خواهد رسید و باید به تاریخ سپرده شود. حق با دریداست که از بردگی زن و مرد و و کودک سخن می گوید که هرگز فقر و گرسنگی چهره آشکار خود را تاکنون در میان همین انسانها تا این حد نشان نداده است.
اما مگر می توان از کنار این واقعیتهای تلخ گذشت و نگاه خود را بر چهره فقر و گرسنگی و بازار برده فروشی و فحشا فرو بست. تن فروشی در کشور ما بازار کسب و امرار معاش زنانی است که مجوز شرعی را به دست شان داده اند !!.- تو در سلطه بازار و سرمایه، تنت را بفروش تا زنده بمانی و کودکانت زنده بمانند تا زیر بار فقر ذلت را تحمل کنند!! -رژیمی که مدعی مروج و الگوی اخلاق است خود سراپا در گنداب فساد و پولشویی و اختلاس و دزدی های اشکار فرورفته و فجایعی به بار آورده که به عنوان لکه ای سیاه در تاریخ پسا مرگش همواره خواهد ماند. در خاورمیانه جنایت به عرش رسید داعش عصمت زنان را به غنیمت گرفت و دختران نابالغ باکره ، با حکم شرعی بکارت شان را می ستانند تا فرائض دینی مو به مو به اجرا درآید. برشت جمله معروفی دارد؛ آن کس که حقیقت را نمی داند بی شعور است اما آن که می داند و انکار می کند تبهکار است. البر کامو به درستی اشاره می کند که؛ (راست است که دروغ می گویید و تا پایان عمر هم دروغ خواهید گفت، من شیوه کارتان را خوب می دانم، شما مردم را گرسنه نگه داشته اید و آنها را از هم جدا نگه داشته اید تا شورش و عصیان را از بین ببرید. شما آنها را ضعیف و درمانده می کنید و صعبانه نیروی کارشان را می بلعید.)
و این گونه است که جهان امروز منشاء عظیم و نجومی سرمایه است و با آن فقر و نابرابری و تن فروشی و جنایت بنیادگرایان داعشی را برای همیشه از میان می توان برداشت، در صورتی که همین انباشت نجومی سرمایه بربریت سرمایه داری را پدید آورده است. حال باید پرسید راه برون رفت از این فجایع تاریخی کدام است. بیش از این بسیاری به این پرسش پاسخ داده اند. صداهایی از هواداران نظم نوین سرمایه داری شنیده می شود که راهکار را باز در
همین نظام بشارت می دهند. تلاشی بیهوده که نتایج آن قریب به سه سده در مقابل ما قرار دارد. اما صدایی که از فراسوی تاریخ سرمایه می آید می گوید تنها یک راه وجود دارد. نفی نظام ظالمانه سرمایه داری در ابعاد جهانی. راه سومی وجود ندارد. جهانی که تعداد اندکی بر آن حکمرانی می کنند و اکثریت مردم در فقر مادی و معنوی به سر می برند، سوسیالیسم جامعه ای است که ناگزیر انتخاب مردم ستم دیده جهان خواهد بود، راه دیگری وجود ندارد آنانی که تلاش می کنند آدرس غلط را شب و روز تئوریزه کنند، هدف شان حفظ وضع موجود است .
رحمان : ۲۰ / ۷ / ۱۳۹۷