بر فرض ادعایی آقایان همه جهان به ترامپ خندیده باشند، بر فرض که اروپا و روسیه و چین از مقابله با تحریم آمریکا بگویند چه تاثیر مثبتی بر زندگی روزمره ما مردم دارد؟
داریوش احمدیان
در روزهای اخیر آنچه به تیتر یک محافل رسانهای و سیاسی تبدیل شده بود سفر حسن روحانی به آمریکا و نطق او در سازمان ملل بود. جناحهای مختلف سیاسی هر یک بر اساس دیدگاههای خود بخشی از آن را برجسته کرده و معتقد بودند که حضور روحانی در سازمان ملل حضور مقتدرانه و همراه با حکمتی بود، از اصلاحطلبان تا اصولگرایان به آنچه رییسجمهور در مجمع عمومی سازمان ملل گفت روی خوش نشان دادند و ظاهرا شیوه اعتدالی «شیخ دیپلمات» این بار همه سیاسیون و رسانههایشان را راضی کرده است!
اما این همه واقعیت نیست، آنچه شرح مختصری از آن رفت تنها حال و هوایی بود که در میان سیاستمداران و رسانههای سیاستزده متعلق به آنان قابل رویت است اما در سوی دیگر این میدان، احوال پر تب و تاب مردمی است که مشاهده میکنند چگونه پرواز دلار ادامه دارد و کسی هم در ظاهر توان توقف آن را ندارند. در این سوی میدان مردمی مستاصل قرار دارند که تحت تاثیر تحریمهای خارجی و بی تدبیریهای ادامهدار داخلی روز به روز نسبت به آینده ناامیدتر شده و فضای تنفسشان بیش از قبل تنگ و تنگتر میشود. این سوی میدان دیگر خبری از هورا کشیدن برای روحانی و یا تمسخر ادعاهای دونالد ترامپ نیست و همگی میپرسند که بر فرض که رئيسجمهور مملکت در سازمان ملل مقتدرانه سخن گفته باشد،
بر فرض ادعایی آقایان همه جهان به ترامپ خندیده باشند، بر فرض که اروپا و روسیه و چین از مقابله با تحریم آمریکا بگویند چه تاثیر مثبتی بر زندگی روزمره ما مردم دارد؟ آیا همه این رفت و آمدها توانسته است اندکی، فقط و فقط بهاندازه هزار تومان ارزش پول ملی را به گذشته بازگرداند؟ آیا دیپلماسی آقای رئيسجمهور که این همه تشویقها و تاییدها را به همراه خود داشته است توانسته است امکان آغاز مجدد تحریمهای نفتی و بانکی را اندکی کاهش دهد؟ به واقع در سفر روحانی به آمریکا جای ما مردم کجا بود؟! واقعیت تلخی که با آن مواجه شدهایم آن است که سیاسیون و رسانههای وابسته به آنان راه خود را میروند و جامعه راه خودش را. آنان نگرانیها و دلواپسیهای مخصوص به خود را دارند و جامعه از موضوعات دیگری دلنگران است.
آنان از هو کردن دونالد ترامپ لذت میبرند و مردم از اینکه همینترامپ به قول آقایان دیوانه میتواند با اخم و لبخندش ارزش پول ملی مملکت را بالا و پایین کند ناراحت و عصبی هستند. در یک کلام مردم در سمتی قرار گرفتهاند و مسئولان و سیاستبازان دور قاب چین در سویی دیگر. و این همان نکتهای است که باید همگان نسبت به آن توجه نشان دهند. این شکاف عمیق میان خواستههایی که مردم دارند با آنچه مسئولان به عنوان اهداف مملکت در سر میپرورانند در وقت خطر و ضرورت میتواند امنیت کشور را تحتالشعاع قرار دهد. آنچه در روزهای جنگ تحمیلی که در سالگرد گرامیداشت آن نیز هستیم از خاک ایران محافظت کرد آن بود که به دلایل گوناگون میان مردم و مسئولان چنین شکافی ایجاد نشده بود و این مردم بودند که با دستان خالی برابر متجاوزین ایستادگی کردند. آیا امروز هم این چنین است و راه مردم و مسئولان یکی است؟