شعار ها رنگارنگ و در شکل در جهت بهبود شرایط موجود، هر روزه و هر ساله صادر می شود ومجریان بدون توجه به حتی توجیه آن ها، راهی را می روند که در پشت درهای بسته به توافق رسیده اند. توافقی کلان؛ فراتر از قانون اساسی که اصول آن در اصل، به آنها مشروعیت داده است و آنها به نام آن، اهرم های قدرت را در دست گرفته اند. توافقی دست پخت “سردار سازندگی” که همه بازیگران دانه درشت و دانه ریز به آن باوری کور ولاتغیر یافته اند. باوری که آینده نه ایران وخلق های آن را، که منافع بی پایانِ چند نودلال را پاس می دارد و تضمین می کند. مناسبات اقتصادی که کل جامعه را در باطلاق فقر و نیستی و ورشکستگی فرو برده است. حالا نمایندگان استصوابی که خود از باورمندان این توافق هستند واز آن بهره ها برده اند، می بینند با این کشتی به گل نشسته و در حال فروپاشی همه ی غارت کرده هایشان که قابل انتقال به آن سوی آب نیست در حال نابودی است، آستین ها را بالا زده اند و می خواهند مانع فروپاشی شوند!!! آیا این جماعت که همگی به تعدیل ساختاری و خصوصی سازی هنوز هم باور دارند، اطلاع ندارند این باور یعنی سرمایه داری مالی (نولیبرالی) در چنین ساختار اجتماعی از وزرای ش همین عمل کرد فعلی را انتظار دارد ولاغیر. و در عمل هم، به جز این عمل کردها کار دیگری از آنها ساخته نیست؟! این وزرا طبق قوانین تعدیل ساختاری و خصوصی سازی، درست عمل کرده اند. ولی قوه مقننه ای ها به قلع وقمع وزرا پرداخته اند واین حیرت آور است! اگر از معنای نولیبرالی اطلاع دارند، آیااین عملکردها، یک خیمه شب بازی نیست؟ اگر نمی دانند که اکثرا آنها نمی دانند، یک فاجعه جهل و ناآگاهی است. اگر چنداقتصاد دان بیایند و در دنیا بی نهایت ریز و درشت اقتصاد خُرد و کلان علت ومعلول را به هم بزنند و راهی را جستجو کنند و با کلی باید ها و نباید آن را ترسیم کنند، خواهید دید این درب نو لیبرالی تنها بر یک پاشنه می چرخد و بس. آب از آب تکان نخواهد خورد و هیچ ککی به تنبان هیچ دلالی نخواهد افتاد. ولی برای آرامش وجدان خیل ساده لوحانی که با چند دانه سیب زمینی ویا یک ساندیس و یک کیک فنجانی خود را می فروشند وپشت سر نو سرمایه داران نو کیسه، هورا می کشند،آبی است برآتش باورهای د د منشانه سده های میانه اشان و مستنداتی است برای توجیه پُر کردن انبان صغرا و کبرای روضه خوان های فراماسیونر صندوق بین المللی پول هم چون غنی نژادها، نیلی ها، طیب نیا ها و دادخواه ها و . . . و چپ های رفسنجانیسم و پارلمان تاریسم های آن سوی آب، که این بازی خیمه شب بازی را، به یک ضرورت عینی بدل کرده است. لذا در شکل، نه واقعیت، وزرای سرسپرده سرمایه داری مالی یکی پس از دیگری به نام اصلاح کاستی ها از وزارت خانه ها ترد می شوند تا در “مصلحت نظام” سیاست های کلان ضد ” قانون اساسی” را که به این ساختار معلول مشروعیت داده، عملی نمایند. دیروز یکشنبه 4 شهریور ماه 97 کرباسچیان هم به دنبال وزیر کار وتعاون جا به جا شد. دادگاه های ضد فساد اقتصادی هم پوست از سر چند دانه ریز خواهند کند تا خیمه شب بازی تکمیل گردد.
آنهایی که خود سیاست های علنی حذف برخی از اصول قانون اساسی مانند اصل 44 و 45 که بنیاد های اقتصاد کلان کشور را تعین کرده و راه مردمی اقتصادی را نشان داده و حذف کامل قانون کارِ، برگرفته از آن را رقم زده اند و با پایان گرفتن جنگ به صورت علنی تحت نام تعدیل ساختاری و خصوصی سازی بیش از 30 سال است خزنده پیش رفته و با این روند عوارض رکود تورمی را هر روز بیشتر و ژرف تر در جان کارگران وهمه حقوق بگیران و زحمتکشان شهر و روستا فرو کرده، بیکاری، تورم وفقر پیش رونده را همراه با نابودی اکوسیستم محیط زیست کشور را همه جانبه به چالش گرفته اند، تازه پس از 30 سال تاختن اقایان برای توجیه همه کاستی های که با دستان خود ساخته اند به نمایش اصلاحات پرداخته اند. در این بازی قوه مقننه برخی ازنمایندگان مناسبات اقتصاد دلالی وطنی، تحت نام نمایندگان مردم! علت های رای عدم اعتماد خود را این گونه اعلام داشتند:
1 – ناتوانی در تدوین واعمال سیاست های اقتصادی ومالی !!!! این وزرا و وزیر قبلی ش که قربانی اول بود، ( طیب نیا) صادق ترین افرادی بودند وهستند برای ادامه سیاست های اقتصادی نظام ( نولیبرالیسم) و لگد مال کردن اصل های 44 و 45 قانون اساسی و دیگر اصول آن و قانون کار ایران، که ضرورت کاربردی کردن سیاست های تعدیل ساختاری و خصوصی سازی در دستور کارشان گذاشته بود. البته از یک نظر این عمل کرد قوه مقننه شایسته و صادقانه است، زیرا برای قربانی کردن باید بهترین گوش به فرمانان صندوق بین المللی پول و بانک جهانی و . . . را سر برید تا صداقت خود را به خلق مسخ شده ی کیسه های سیب زمینی، نشان داد.
2 – ناتوانی در اداره اقتصاد کشور!!!! باز یک کلی گویی فریبنده. کدامین اصول اقتصاد؟! شما که همگی نو لیبرالیسم را تایید کرده اید وبرخی اصول مردمی قانون اساسی را مانند یک کاغذ توالت به ذباله دان انداخته اید. این چند وزیر هم همین سرمایه داری مالی( دلالی) را دارند با دقت و موشکافی کاربردی می کنند!! در اصول نولیبرالی هم که دولت مردان مسیولیتی ندارند. با بزعم یکی از همین دولت مردان ” دولت که قیم مردم نیست”
3 – عمل نکردن به تکالیف قانونی !!!! بازم ابهام وکلی گویی کدام قانون ؟!در نولیبرالیسم یک قانون مقدس وجود دارد و آن هم بی قانونی است و واگذاری هر کاستی و روند اقتصادی به بازارخود تنظیم گر، به قانون (عرضه و تقاضا) مثل این که این جماعت “نماینده استصوابی” نمی دانند معنای مناسبات اقتصادی سرمایه داری مالی (نولیبرالی) که شبانه روزی برایش امکانات قانونی ضد قانون اساسی می تراشند، چیست! مگر نه اینکه فرمودید “تعدیل ساختاری” یکی ازمعناهای آن، کوچک شدن دولت است (که علاوه بر اینکه کوچک نشده بزرگتر هم شده است) زیرا مسیولیت های خدماتی آن را در اختیار قانون کور بازار قرار داده اید. جایی که سرمایه داران با سوء استفاده از حذف قانون کار، زندگی کارگران قرارداد موقتی ها و همه کارگران و حقوق بگیران را به نابودی فقر ونیستی سوق داده اند وحتی حقوق توافق شده با انها را نمی دهند وناله و زاری پول نداریم را، سر می دهند. موضوع اقتصاد مقاومتی را به رخ می کشند که . . . فرموده اند: اقتصاد مقاومتی. و بعد به تفسیر آن می پردازند که معنایش را این گونه مطرح می کنند: ” مردم باید ریاضت بکشند تا دلال ها، حساب های آن سوی آب شان را پُر تر کنند”. آقایان نمایندگان استصوابی در این شرایط بحرانی باید به جای جابجایی مهره ای بی مسیولیت، اصل 44 و 45 قانون اساسی و قانون کار و بقیه اصول قانون اساسی را که انگشت روی منافع مردم گذاشته است کاربردی کنید. و به وظیفه اصلی خود که حفاظت از منافع مردم طبق اصل های ذکر شده است عمل نمایید. یا در واقع به سوی مردم برگردید، اگر ذره ای صداقت در وجودتان باقی مانده است. تجارت خارجی را ملی اعلام نمایید( در این صورت قاچاقی در کار نخواهد بود و مناطق آزاد تجاری – صنعتی منحل خواهند شد) و خصوصی سازی یا در واقع واگذاری منابع ملی به چند دلال خودی را متوقف نمایید. آزادی های سیاسی قانون اساسی را مانند روزهای اول انقلاب پاس بدارید. قانون کار را در همه عرصه های تولید وخدمات کاربردی نمایید. و رانت را از معادلات خود خارج کنید. مردم دیگر فریب این بازیهای بسیار ناشیانه را نمی خورند. 40 سال منبر رفتید و ذره ذره حقوق قانونی مردم را ندیده گرفتید. مردم با تظاهرات دیماه سال پیش یک پیام روشن برای شما داشتند . بازی دیگر بس است. یا به راه مردم و انقلاب 22 بهمن برمی گردید یا مردم برخلاف میل شما و برغم تبلیغات رسانه های آن سوی آب امکان ندارد، این بار عکس شاه را در ماه ببینند. و دستور کار انقلاب وارونه شده ی 22 بهمن را، کاربردی می کنند. ایران سرزمین انقلابات مکرر است. این را تاریخ خونین ایران زمین می گوید. اگر روزی زیر پوشش مذهب شیعه با تسنن حاکم، جنگیدند.(سربداران و آل بویه) روز دیگر در اوایل حکومت ناصرالدین شاه تشیع را به چالش گرفتند (بابیه) و با مذهبی جدید و رادیکال ایدیولوژی مذهبی و اصل حکومت را به چالش گرفتند و مساوات مردمی را فریاد زدند. اگر چه در این مقطع به علت اشتباهات خود، شکست خوردند، تنها دهه ای بعد با انقلاب مشروطه این ایدیولوژی واپس گرایانه سلطنت طلب را برای اداره کشور، به کناری زدند و قاجاریه را برای همیشه به ذباله دان تاریخ ریختند. ولی بنام مدرنیته سلسه پهلوی از سویی روشن اندیشان چپ را سرکوب می کرد واز سوی دیگر در مساجد را باز می گذاشت؛ برآیند این سیاست شاهانه، بازگشت مذهب به عرصه مناسبات اقتصادی و سیاسی بود وشما آمدید. تا به ادعای خودتان، حکومت مستضعفان را برپا کنید!!!! که روی شاه وسرمایه داران را سفید کردید. (البته من که سواد درک معنای این واژه متروکه را ندارم ولی اگر معنایش دلال و واسطه باشد حق با شماست) عجیب نیست که سرمایه دارانی که همراه با شما، منابع ملی و جیب کارگران و زحمتکشان شهر و روستا را خالی می کنند زیرکانه رضا شاه سوم را روی زبان عده ای خام انداخته اند، چون تنها این دو نظام امکان بی قانونی و غارت مردم را فراهم می کند. در هر صورت مواردی که مجلس استصوابی برشمارده است بیش از حد معمول است و بی ربط با واقعیت های اقتصادی و اجتماعی ما، لذا به سخنان چند نمایندگان به اصطلاح مردم می پردازیم.
حسینعلی حاجی دلیگانی: ” رکود تورمی کمر تولید کنندگان، کسبه و بازاریان را شکسته است.” در سخنان نماینده جایی برای مردم وجود ندارد فقط سرمایه داران و واسطه ها (کسبه) وبازار(تجار) بزعم این جناب نماینده کارگران و حقوق بگیران وهمه زحمتکشان شهر روستا از نظر کمیت و کیفیت ارزش مطرح شدن را ندارند. یا به زعم فرهنگ کوچه و بازار( لومپنیسم) که تلویزیون نظام ترویج می کند، مردم کیلویی چنده؟!
جلیل رحیمی جهان آبادی: ” کرباسیان مدیری نیست که اقتصاد کلان بلد باشد!!!!!!” حیرت آور است کسانی که تعدیل ساختاری و خصوصی سازی را کاربردی می کنند نمی دانند به عنوان یک قانون گذار نولیبرال، دیگرهمه اقتصاد خُرد وکلان در بازار خلاصه می شود وحق قانونی دخالت در این روند از همه گرفته شده است. پس چگونه اقتصد کلانی را باید اداره کند؟!!!!
پاسخ های وزیر هم در اندازه پرسش های نمایندگان بود نه چیزی فراتر، ایشان فرمودند:
” برخی از مشکلات به وجود امده ناشی ازآسیب های ساختاری نیست بلکه بد عهدی نظام سلطه سبب ایجاد چنین شرایطی است. برخی از مشکلات در حوزه اقتصاد برون زا بوده و تحت کنترل دولت نیست.”
ایشان بر اساس ساختار اقتصاد . نولیبرالیستی قوه اجراییه را تبریه کردند و بدون اشتباهی معرفی نمودند. حق با ایشان است زیرا در چنین ساختاری قرار نیست وزرا جزاهرم سرکوب چیزی دیگری در اختیارداشته باشند. بحران های جهانی هم که از چشمان کسی جز اقتصاد دان های فراماسیونر بانک جهانی پنهان نیست. همه واقعیت در همین دو جمله کوتاه وزیر قرار دارد. آری تا زمانی که این مناسبات امپریالیسم ساخته را، ترد نکنیم، مناسبات اقتصادی – اجتماعی ما بر پایه فقر و بیکاری کارگران و جوانان ایران که دو نسل آن با تحصیلات بالا در این کشور کاری نمی توانند پیدا کنند و زنان ودختران رنج کشیده ایران هم تنها شغل آبرومندی که می توانند به دست بیاورند خانه های “عراقی پذیر” مشهد است، ورشکستگی صنایع خصوصی شده وآنهایی که در صف خصوصی سازی قراردارند، و صنایع خصوصی کارگران ایران ( شرکت ها و صنایع تامین اجتماعی) که دولت های ” بی گناه” ی پس از جنگ آنها را هم به خودی های متعبد پیش فروش کرده بودند، تاییدی بر بی گناهی این وزرا و این دولت های دلال پرور، پس از جنگ است. با وجود این همه دولت مرد” بی گناه” بحران فزاینده در کار وتولید در ایران و روند فروپاشی اقتصادی بدون توقفی هم چنان پیش خواهد رفت. پرسشی که برای طبقه بزرگ ولی پراکنده کارگران و زحمت کشان شهر روستا پیش می آید، طبق معمول دور باطل تاریخی که نظام های دیکتاتوری به جامعه تحمیل کرده اند، چه باید کرد است؟ ویک پاسخ کلی و همیشگی، اتحاد. که هیچ دردی را دوا نمی کند، از بس تکرار شده و به آن عمل نشده، رنگ و رو باخته و دارد متروکه می شود. تا زمانی که شرایط ذهنی فعالان کارگری و خود کارگران آماده نگردد، بدون استثنا می شود همان تکراردور باطل تاریخی و شکست و . . . وباز یک ریاکار امپریالیستم ساخته دیگری رشته قدرت دولتی را به دست می گیرد، و باز کارگران باقی مانده از سرکوب بعدی، سردرگم می مانند وباز، فعالان سیاسی – کارگری با کلی شعار های کلی و تند میدان داری می کنند، ولی در نهایت شروعی دیگر و دور باطل دیگری. وقتی روشن اندیشان طبقه کارگر نمی توانند نقد را برای اتحاد به کار بگیرند و درست وغلط را در جهت دوری از هم سامان می دهند و هرکدام به تنهایی در “خود برتری” کودکانه غرق شده اند، دور باطل را پایانی نیست.( این نظرات تنها شامل شرایط درونی ایران است، از آن سوی آب که هرروزه یک حزب و سازمان جدید به وجود می اید وسپس چند شاخه می شود و هر کدام، با زایمانی زود رس احزاب دیگری را به وجود می اورند، که ما اطلاع درستی نداریم.) واقعیت این است که روشن اندیشان طبقه کارگر برخلاف توانایی های شان به دلیل عدم توانایی در ایجاد یک جبهه برای آزادی، آن قدر ناچیز وحقیر به نظر می رسند که در ظاهر، در معادلات اجتماعی دیگر جایی ندارند و اگر دارند، آن قدر ناچیز است که نسبت با ابعاد اجتماعی – اقتصادی طبقه کارگر قابل اندازه گیری نیست. تا این مرحله از روند اتحاد حل نشود رفتن به مرتبه بعدی، کلی کاستی به همراه خواهد داشت که تاریخ معاصرجنبش کارگری ایران به خوبی به آن پرداخته است. اگر بررسی و مطالعه شود. از سوی دیگر در حالی که کارگران ایران هنوز در مرتبه ایجاد سازمان های صنفی وا مانده و مرددند، عده ای شورا را مطرح می کنند: ” یکی از این معضلات پراکندگی وفقدان سازمان یابی شورایی است.” این جماعت تصور می کنند اگر واژه شورا را به جای سندیکا و یا اتحادیه قرار دهند همه مسایل کارگری حل خواهد شد و انقلاب سوسیالیستی را پایه ریزی کرده اند. سندیکا هم از چند دبیر انتخاب شده به وسیله خود کارگران تشکیل شده، که به صورت شورایی عمل می کنند واختلاف نظر ها را با رای اکثریت کاربردی می کنند. در سطح بالاتری که سندیکاها باید متحد عمل کنند، شورا ها را ایجاد می کنند. ولی از نظر این آقایان باقی مانده از ذهنیت های دهه پنجاه مهم پیاده کردن نظرات گروه یا سازمان خاصی است، نه ایجاد تشکل مستقل کارگری.این شیوه های گروهی ضربات سختی بر پیکر تشکل های کارگری موجود زده است. برخی هم که در کل کار صنفی را تحقیر می کنند وبا یک خیز بلند می خواهند همه مراحل یک روند اجتماعی را پشت سر بگذرانند و از ایدیولوژی مسلط سده های میانه مستقیم وارد سوسیالیسم شوند. در حالی که نا توان از ایجاد یک اتحاد صنفی هستند، هژمونی طبقه کارگر را شعار می دهند. بلند پروازی و آرمان سوسیالیسم بسیار مثبت است ولی گام های امروزی طبقه کارگر ایران، نمی تواند کار پرواز را کاربردی کند. برای رسیدن به هدف و آرمان برداشتن اولین گام نمی تواند پرواز باشد وخیز در سیر تحولات اجتماعی، تا به امروز نتوانسته در ایران ما برآیند مطلوبی داشته باشد. نسل اول کارگری امروز با کارگران دهه 50 بسیار متفاوت هستند چنین نسخه پیچپی هایی دردی را دوا نمی کند. آنهایی هم که با این شعارها تشکل کارگری را سامان می دهند، در عمل و در نهایتِ عمل کردشان را تنها در چهارچوب سندیکا می توان تعریف کرد، نه شورا.
زمانی که اختلاف ها حتی در شکل طرح کار تشکل سازی، حل نشده، و درون مایه و سرشت تشکل، ندیده گرفته می شود؛ از دور باطل گریزی نیست. طبقه متوسط و خرده بورژوازی سنتی یا مدرن هم چنان قدرت سیاسی اقتصادی را در دستانش مرتب جا بجا می کند و کارگران باید در پشت خط فقر در پرسش چه باید کرد، زمین گیر باشند. کارگران نسل امروزی که در بی نهایت اطلاعات پراکنده حیران است و دانش طبقاتی ندارد به روشن اندیشانی نیاز دارد تا با جهان بینی های طبقاتی آشنا شوند. تنها انسان ها و کارگرانی می توانند در این حجم عظیم اطلاعات امروزی، واقعیت را ازدروغ های ساخته شده ی رسانه های امپریالیستی از هم تمیز دهد که ایدیولوژی مبارزه طبقاتی را درک کرده باشند. با توجه به وجود دیکتاتوری های طبقاتی موجود در کشورهای عقب رانده شده و دموکراسی های غربی که با خبر سازی و تحریف تاریخ، سوسیالسم علمی را مترداف با نازیسم وفاشیسم معرفی می کنند دشواریهای روشنگری بسیار بزرگ است . . .
اتحادیه نیروی کار پروژه ای ایران
سخن گو ناصر آقاجری
7 شهریور ماه 97