۱۷سال پیش در آذر ١٣٧٧ نیروهای امنیتی وزارت اطلاعات پروانه و داریوش فروهر را در منزلشان به قتل رساندند. قتل این شخصیت ملی و سیاسی ایران بخشی از مجموعهای از قتلها بود که به عنوان «قتلهای زنجیرهای» از آن یاد میکنند.
در سالهای گذشته «پرستو فروهر» آذر ماه هر سال از آلمان به ایران میرود که در سالگرد قتل پدر و مادرش یاد و خاطره آنها را با برگزاری مراسم بزرگداشت گرامی بدارد. در سالهای گذشته برگزاری مراسم بزرگداشت فروهرها با محدودیتها و مشکلات امنیتی گوناگونی روبهرو بوده است.
امسال هم پرستو فروهر مانند سالهای گذشته برای برگزاری مراسم بزرگداشت فروهرها به ایران سفر کرده است. آیا این بار قفل ممنوعیتها شکسته میشود؟
پرستو فروهر میگوید:
مثل هر سال برای گرفتن بزرگداشت سالروز قتل پدر و مادرم به ایران آمدهام و مثل هر سال امید دارم که این مراسم را بشود در خور آن دو بزرگوار برگزار کرد. مراسم در یکم آذر در خانه و در قتلگاه آنها برگزار میشود. تاکنون هیچگونه تماسی از سوی مقامات سیاسی و اطلاعاتی برای اینکه ممنوعیتی برای این مراسم باشد با من گرفته نشده است. چون گرفتن مراسم در خانه نیازی به گرفتن هیچ مجوزی ندارد مسلماً من به هیچ نهادی مراجعه نخواهم کرد. اگر قرار باشد با ممنوعیت روبهرو باشم خودشان هستند که تماس میگیرند، تاکنون اما هیچ تماسی گرفته نشده و امیدوارم امسال قفل ممنوعیت شکسته شود.
یک عکس خبری: حیاط قتلگاه فروهرها
یک هفته قبل از بازگشت پرستو فروهر به ایران عکسی در رسانهها و شبکههای اجتماعی به همراه یادداشتی به قلم او منتشر شد. این عکس لحظه بیرون بردن اجساد پروانه و داریوش فروهر را نشان میداد.
عکس حیاط قتلگاه فروهرها را سازمان هنری – رسانهای «اوج» از زیرمجموعههای رسانهای سپاه پاسداران در کتابی با عنوان «سال سی» منتشر کرده است. مقدمه این کتاب را محمد حسین صفار هرندی، وزیر پیشین ارشاد اسلامی در دوران محمود احمدینژاد نوشته.
شخصی به نام محمد علی شیخزاده که بنا به گفته نویسندگان «سال سی» یکی از عکاسان روزنامه کیهان بوده است، از قتلگاه داریوش و پروانه فروهر عکس گرفته است.
یکی از عکاسان خبری رسانههای ایران درباره عکس حیاط قتلگاه فروهرها برای ایرانوایرمینویسد:
عکس خیرهکنندهایست، از واقعهای وحشتناک و تاریک که همه ما تا به حال بر اساس شنیدهها و نوشتهها تصویری از آن را در ذهن خودمان ساخته بودیم. عکسی غیرحرفهای و بدون تکنیک است. عکسی که نگاه عکاس در آن وجود ندارد و فقط ثبت یک لحظه است. عکاس روی بالکن یا از پنجره اتاق، تماشاگر صحنه بوده است. شاید کار یک مأمور امنیتی باشد که تنها از روی وظیفه برای درج پرونده موظف به گرفتن چند عکس بوده است. حتماً عکسهای دیگری هم وجود دارد. ذهن من درگیر آن عکسهاست، عکسهایی که شاید جزییات بیشتری را برای آیندگان روشن کنند. مثل فلاش قوی و تختی که روی این عکس تابانده شده است. اما این عکس تلخ که به عنوان عکاس مایلم آن را یک «تصویر تاریخی» بنامم فوقالعاده با ارزش است. آدم را وامیدارد تا با دقت به تمام جزییات آن توجه کند. خیسی موزاییکها. تاب خالی گوشه حیاط… چهره تک تک افراد. گروهی که بیرون تصویر چشم و گوششان تیز کار دیگریست که مهم از تماشای حمل جسد است. مرد مسنی با عصا… آن دیگری دست در جیب و آن یکی دست به پشت همه تماشاگران یک فاجعه انسانی – چه سکوت هولناکی در این عکس است. گروهی که چشم و گوششان برای دیدن چیزی که بیرون از تصویر است تیز شده، چیزی مهمتر از تماشای حمل جسد!
چیزی حمل میشود: جنازه دو آزادیخواه
پرستو فروهر میگوید:
سعی کردم ردیابی کنم که این عکس چه چیزهایی را میخواهد بگوید و در عین حال چه چیزی را تحریف میکند و چه چیزی را از ما پنهان نگاه میدارد و در واقع به این نگاه کردم که چطور تحریف تاریخ در ظاهر انتشار یک عکس میتواند اتفاق بیفتد.
در «سال سی» عکسهای خبری دویست عکاس و خبرنگار در سه دهه گذشته منتشر شده. این عکسها نمایانگر وقایع مهم تاریخی پس از انقلاب است. آیا عکس قتلگاه فروهرها تنها عکسیست که از این قتل و سایر قتلهای زنجیرهای وجود دارد؟ بعید به نظر میرسد. پرستو فروهر میگوید:
مأمور اداره آگاهی که مسئول رسیدگی به این پرونده بود به من گفت که ۱۱۸قطعه عکس و دو نوار ویدیویی وجود دارد و در پرونده هم برگه تحویل اینها به دستگاه قضایی نیروهای مسلح وجود داشت ولی موقعی که به ما اجازه پروندهخوانی دادند این عکسها و فیلمها در داخل پرونده نبود. هرچه هم اعتراض کردیم، قاضی پرونده گفت: «گفتهاند گم شده». هیچ وقت، هیچ عکسی از آن شب و آن اتفاق منتشر نشده است و تمام عکسهایی که گرفته شده و گفته شده بود فوقالعاده محرمانه اعلام شده است. فقط قاضی اول پرونده چند روز بعد از قتل عکسی نشانم داده بود که پیکر بیجان پدرم و مادرم در آن حالتی که پیدایشان کرده بودند را نشان میداد. عکسی که در کتاب «سال سی» منتشر شده اما عکسی نیست که توسط اداره آگاهی گرفته شده باشد یا حداقل در شناسنامه کتاب چنین چیزی نوشته نشده. واقعیت این است که تاریخ این عکس هم در کتاب اشتباه نوشته شده، تاریخ این عکس یکم آذر ماه سال هفتاد و هفت است در حالی که در فهرست این کتاب تاریخ عکس را یکم آبان نوشتهاند.
پرستو فروهر شرحی هم بر عکس قتلگاه پدر و مادرش نوشته که در رسانههای خارج از ایران منتشر شده و بازتاب گستردهای هم داشت. این یادداشت با این جملات آغاز میشود:
عکس، حیاط خانه داریوش و پروانه فروهر را نشان میدهد در شب یکم آذر سال ۱۳۷۷. سیاه و سفید است و به مکانِ واقعه از بالا نگاه میکند. زاویه دید دوربین را که پی بگیری به ایوان خانه میرسی، کنار پلههای مشرف به حیاط. عکاس اینجا ایستاده بوده است. شب است. بیست و سه نفر در عکس دیده میشوند، یک زن و بیستودو مرد پیر و جوان. حاضران به دو گروه تقسیم شدهاند، آنها که نظاره میکنند و آنها که در حال انجام کاری هستند. نمیدانم این کار را چه میتوان نامید.
چیزی حمل میشود.
پرستو فروهر میگوید:
من حرفهام تصویر است، شاید تواناییام برای خواندن یک تصویر در آن یادداشت به کمکام آمده بود. برای اینکه نگاهی تحلیلی به آن داشته باشم که این تصویر چه چیزیهایی را نشان نمیدهد و به چه چیزهایی بیاعتناعی کرده است و چه واقعیتی را به اسم واقعیت مستند به ما حقنه میکند. قاعدتاً حرفهام به من برای خوانش این تصویر کمک کرده است.