تحولات جهاني از زمان رياستجمهوري «دونالد ترامپ» در آمريکا، قاعده مألوف و نظم معمول خود در حوزه ليبرالدموکراسي را تا حدود زيادي از دست داد و نوعي از ناسيوناليسم اقتصادي البته در چارچوب مرحله امپرياليستي براي جلوگيري از افول هژموني اين کشور کليد خورد. اين وضعيت را ترامپ ايجاد نکرده که به آن دليل او را مبتکر آن دانست، بلکه اين تا حدودي مرتبط با تغيير ديدگاه «دولت پنهان»، اتاقهاي فکر و محافل قدرتمند در ساختار سياسي–اقتصادي آمريکاست که ديگر به دليل نقشآفريني قدرتهاي نوظهور اقتصادي و گستردگي عوامل توليد که در جغرافياي کنوني نيروي کار شرق آسيا را در چرخه «کالايي» اقتصاد جهاني بيبديل کرده است، از اين ناسيوناليسم اقتصادي در جهت بازدارندگي استفاده ميکنند.آنچه در ماههاي اخير به عنوان «جنگ تجاري» مطرح شد و در روزهاي اخير با اجرائيشدن آن تبلور واقعي يافت، در واقع در چارچوب همين تغييرات اساسي انجام گرفته و دونالد ترامپ تنها مهره اجراي اين بازي هدفمند است. اصولا ساختار سياسي آمريکا در تفکيک قواي اجرائيه، مقننه و قضائيه با توجه به قدرت تعيينکنندگي خود برای جلوگيري از برهمخوردن نظم حاکم طوري سازماندهي شده است که هرگز رئيسجمهوري نميتواند قاعده و تصميمات کلان آن را نقض کند.به همين دليل بلبشویي که امروز ترامپ در عرصه جهاني ايجاد کرده، به نوعي به «آنارشي» حاکم بر تحولات جهاني و اراده واشنگتن براي جلوگيري از افول هژموني آمريکا برمیگردد که در دو دهه گذشته رقم خورده است. آنچه از ديوانگي يا اقدامات غيرمألوف ترامپ گفته ميشود، بيشتر در حوزه شيوه اجرائي اين سياست است، در حالي که اصل داستان به اراده و عزم جناح نومحافظهکار در درون حزب جمهوريخواه ارتباط دارد که اگر موافق نبود، بهراحتي با مکانيسم حقوقي در کنگره جلوي آن را ميگرفت.با دستور اجرائيشدن وضع تعرفه 25درصدي روي 818 کالا و تجهيزات چيني از سوی رئيسجمهوري آمريکا که حدود 34 ميليارد دلار را شامل ميشود، اين بازي رسما کليد خورد. چينيها که از قبل هم اقدامات تلافيجويانه خود را اعلان و مشخص کرده بودند، تنها در کمتر از سه ساعت بعد از اين دستور ترامپ اعلان کردند که روي حدود صد قلم کالاي آمريکايي به مبلغ 34 ميليارد دلار تعرفه 25درصدي اعمال ميکنند. اين در حالي بود که چند روز قبل از آن «مايک پمپئو»، وزير خارجه آمريکا، در سفر به چين برای جلوگيري از اقدامات تلافيجويانه پکن و همچنين متقاعدکردن چينيها براي کاهش خريد نفت از ايران بدون هيچ موفقيتي اين کشور را ترک کرده بود.در کنار اظهارات ترامپ مبني بر اينکه بهزودي روي ديگر کالاهاي چيني به ارزش 16 ميليارد دلار نيز تعرفه اعمال ميشود، هم بلافاصله چينيها کارتي از فهرست 16ميلياردي تعرفه بر کالاهاي آمريکايي را روي ميز گذاشتند. تهديدات دو طرف مبني بر تلافيجويي و گسترش برنامه تعرفهاي هماکنون مرزهايي وراي اختلافات تجاري پيدا کرده و کاملا به يک جنگ تجاري تمامعيار تبدیل شده که به نظر ميرسد در ادامه از حوزه اکونومي به حوزه ژئوپلیتيک هم کشيده خواهد شد. در توضیح اينکه دونالد ترامپ ميگويد کسري تجاري چين و آمريکا حدود 375 ميليارد دلار است و بعضي از تحليلگران هم به دليل تراز بالاي حجم صادرات چين در مقابل صادرات آمريکا، نتيجه ميگيرند که دست ترامپ روي اين ميز قمار پرتر از طرف چيني است كه به دلايلي تا حدودي گمراهکننده نيز است، باید گفت اول اينکه 70 درصد اقتصاد چين دولتي و متمرکز بوده و در يک رقابت، اين دولت ملي و بسيار ثروتمند ميتواند بهراحتي زيان را کنترل و مهار کند در حالي که اقتصاد کاملا خصوصي آمريکا براي زيانبران هيچ پوشش جبراني ندارد. دوم اينکه در مقايسه 375 ميليارد حجم تجارت چين با آمريکا در مقابل صدور حدود 130 ميليارد کالاي آمريکايي به چين هم يک مغالطه آماري انجام ميشود چراکه از حجم 375 ميليارددلاري صادرات چين به آمريکا حجم عظيمي از آن مربوط به کالاهاي ابرشرکتهاي آمريکايي و بينالمللي از جمله «اپل» و خودروسازي «جنرالموتورز» است که به دليل کارگر ارزان چيني خط توليد خود را در اين کشور به راه انداخته و کالاي ساختهشده را به آمريکا صادر ميکنند. سوم اينکه در خزانهداري چين هماکنون بيش از 1,8 هزار ميليارد اوراق قرضه دولتي آمريکا وجود دارد که در صورت نياز، با عرضه به بازار ميتواند دلار را به سقوط بکشاند. چهارم اينکه چين در آخرين کنگره حزب کمونيست با پيشبيني چنين وضعيتي سياست تمرکز بر بازار داخلي را در کانون توجه خود قرار داد و اين بازار 1,3 ميلياردنفري پتانسيل بزرگي براي جذب کالاي ملي دارد، اما آمريکا دچار يک اشباع بازار در داخل کشور است. پنجم اينکه محاسبات غلط آمريکاييها براي تشديد جنگ تجاري همهجانبه با ديگر حوزهها و از جمله چين و روسيه به عنوان رقيب و اروپا و آمريکاي شمالي به عنوان متحدان تاريخي خود در اين مبارزه آنان را در انزوا قرار داده است. نکته مهمي که هماکنون همه طرفهاي درگير با واشنگتن با زيرکي آن را دنبال ميکنند، اعمال تعرفه روي کالاهايي است که در ايالتها و پايگاه رأي جمهوريخواهان از جمله آلاباما، ميشیگان، پنسيلوانيا، کاروليناي جنوبي، تگزاس و ويسکانسين در آستانه انتخابات کنگره اعمال کردهاند و اين ميتواند موجب شکست حزب جمهوريخواه در کسب اکثريت کنگره شود. اينکه چينيها اقلامي مثل سويا (توليدي در ايالتهای مياني جمهوريخواه) و ماشينسازي (در ايالتهايي که رأي کارگران آن نقش عمدهاي در پيروزي ترامپ بازي کرد) را در سيبل تنبیهات خود قرار دادهاند، دقيقا حملهای سياسي نيز به حوزه قدرت رئيسجمهوري است.
در چنين شرايطي نشست سران ناتو با توجه به اختلافات و تهديدات ترامپ عليه متحدان براي افزايش بودجه و رعايت سقف دودرصدي و همچنين چهار روز بعد نشست سران اتحاديه اروپايي با چين در 15 جولاي از اهميت تعيينکنندهاي برخوردار است. بدون ترديد ادامه اختلافات رهبران ناتو با آمريکا و همچنين اتحاديه اروپايي مورد تهديد تجاري ترامپ به واسطه اشتراک منافع با چين دراينباره ميتواند نقشی اساسي را ايفا کند. واشنگتن در شرايط کنوني توان جنگ تجاري همهجانبه با همه قدرتهاي جهاني را ندارد.