وقتی جریان صنفی دانشجویی تازه داشت حرف های ساده و مشخص خود را با صدای پرلکنت بیان می کرد، یعنی در سال 93، پولیسازی آموزش عالی به سطحی رسیده بود که فقط 13 درصد ظرفیت دانشگاه ها رایگان بود.
فعالین صنفی دانشجویی درحالی اعتراضات خود به قوانین تبعیض آمیز دانشگاهها را آغاز کردند که پیشاپیش، آیین نامه شوراهای صنفی به ضرر مشارکت دانشجویان و درجهت کاهش هرچه بیشتر اختیارات شوراها تغییر کرده بود. فعالین صنفی دانشجویی در چندین جبهه مقاومت خود را آغاز کردند، از همه گونه تلاش برای تغییر آیین نامه شوراها تا شکل دهی به اتحادی در سطح کشور برای امکان پیوستگی و هماهنگی بهتر دانشجویان برای دفاع از ساحت صنفی خود تا نوشتن بسیار از خواسته ها و حرف های مشخص خود تا ایستادن و جمع شدن در دانشگاه ها و فریاد صدای حق خواهیشان. به یاد داریم نمایندگان شوراهایمان را که چطور درب سازمان دانشجویان به رویشان بسته شد و باز به یاد داریم جمع شدنشان جلوی وزارت علوم در دفاع از حقوقمان را.
از سال 94 که در سطح دانشگاه تهران فریاد زدند ‘سرویس ما شد غارت/با کارت بانک تجارت’ تا تحصن چندروزه دانشجویان زنجان در اعتراض به کیفیت و قیمت غذای دانشجویی، اعتصاب غذای دانشجویان دانشگاه بین الملل قزوین در اعتراض به سو مدیریت در حوزه های فرهنگی و مشکلات تغذیه تا تحصن دانشجویان دانشگاه نوشیروانی بابل در اعتراض به کیفیت بد غذا، تا تجمعات سراسری دانشگاه ها در اعتراض به قانون سنوات تا اعتراضات دختران دانشگاه چمران اهواز که دچار دانشجو_پزی مسولین شده و در گرمای تابستان خوزستان بدون سیستم سرمایشی در خوابگاه مانده بودند، تا تحصن دانشجویان صنعت نفت، تا اعتراضات دختران خوابگاه چمران تهران به ساعت ورود و خروج و ده ها و صدها مطالبه و اعتراض دانشجویی دیگر، همه خواسته های بیواسطه صنفی و جدا از همی بودند که شوراهای صنفی کشوری پیوند میان آنها را ممکن ساختند و سیاستهای کلانی که پس پشت مسائل آنها بود را هدف قرار دادند.
بیانیه فراگیر دانشجویان به مناسبت 16 آذر 95 که با امضای تشکل های دانشجویی بسیار و بیش از 11 هزار دانشجو منتشر شد، نقطه عطفی در ایجاد بیان مشترک و کلان برای مطالبات دانشجویی بود: حق تحصیل رایگان، رد مطرودسازی ساختاری از تحصیلات عالی به واسطه ی مذهب، جنسیت و طبقه، حق تشکلیابی مستقل برای همه گروه های دانشجویی، حذف رویکرد پلیسی از دانشگاه ها، بازگرداندن رشته های دانشگاهی که به دلیل دید بازاری مسئولین امر حذف شده بودند و حذف نگاه بازارمحور به آموزش خواست های مشخص و کلان دانشجویان بودند.
اما فعالین صنفی دانشگاه ها بسیار زود سیاست گذاری یکپارچه و کلانی را که موجب محروم سازی گسترده طبقات فرودست نه تنها از آموزش عالی، بلکه از حق درمان، مسکن، کار و آموزش ابتدایی نیز می شد، نشانه رفتند؛ آنچه در بیانیه شوراهای کشوری به مناسبت 16 آذر 96 نمود مشخص یافت.
برای دانشجویان به سادگی قابل درک است که مساله ی کاهش سنوات مجاز تحصیلی، اخاذی دانشگاه از آنان بهخاطر کوچکترین مسایل همچون مهمان شدن در دانشکده ای دیگر، افزایش 18 برابری قیمت غذا در سال 94 نسبت به سال 88، خصوصی سازی گسترده خوابگاه¬های دانشجویی، اجاره فضاهای دانشجویی به بیرون از دانشگاه و کاهش مداوم ظرفیت روزانه همه در پیوند باهم به سیاست گذاری کلانی مربوطند که تحت عنوان نئولیبرالیسم میشناسیم و سالهاست همه ابعاد حیات مردم را به نفع اقلیتی قدرتمند تهدید میکند. همان سیاستی که آموزش را شبیه کالا به شما میفروشد و درعین حال میخواهد شما طی این فرایند آموزش، به کالایی هرچه ارزان قیمتتر برای فروش در بازار کار بدل شوید: طرح کارورزی یا بیگارورزی، از شاهکارهای دولت یازدهم که فارغ التحصیل را مجبور می¬کند با یک سوم حداقل دستمزد به نام آموزش مضاعف به بیگاری گماشته شود، یکی دیگر از محصولات این سیاست گذاری است. طی این سیاست گذاری افرادی که توان خرید کالای آموزش را ندارند، از بازار آن حذف می شوند و باز کسانی که آنقدر قوی نیستند تا دوره ای با یک سوم حداقل دستمزد سر کنند از بازار کار حذف می شوند. این سیاست، سیاست حذف مداوم است، برقراری قانون جنگل در انسانی ترین ساحت ها و درحالی که تنها قدرت تعیین کننده قدرت خرید است! درست در این نقطه، پیوند بین دانشگاه و دیگر ساحت های جامعه مشخص و متعین شده است. دانشجویان با معلمان در رد محروم سازی از تحصیل کاملا هم صدا هستند، با کارگران در نیروی کار کالا شده و هرروز ارزانتر از پیش شریکاند، با بیکاران در بحران بیکاری برآمده از منطق سود که گروه های گسترده ای را از داشتن شغل محروم میکند و حذف میسازد، همراهاند. آنها همراه و هم سرنوشت دیگر محذوفان هستند!
فعالین صنفی دانشگاه ها در تمام این سال ها به این سیاست حذف در سطح کلان معترض بودهاند. حرف آنها ساده بوده است: همه باید حق دسترسی برابر به آموزش عالی داشته باشند؛ آموزش، کالا نیست بلکه فرایند تربیت افرادیست که به طرق مختلف به جامعه خدمت کنند و رشد و بالیدن آن را موجب شوند و البته که جامعه، بازار نیست! در یک کلام آنها به غلبه نگاه بازاری «نه» گفته اند و از آن بیشتر به نابرابری مناسبات سرمایه سالارانه نه گفته اند. از طرفی دیگر نیز حذف ایدئولوژیک را نقد کرده اند: جنسیت، مذهب، قومیت و ملیت و عقاید و خط مشی سیاسی نباید موجب محرومیت از تحصیل یا ایجاد تبعیض شود. شوراهای صنفی خواستار بازگشت دانشجویان ستاره دار به تحصیل بوده اند و حق تحصيل همگانی را خواسته اند.
این مطالبات و خط مشی کلان شوراهای صنفی در بروندادهای مختلف فعالیت دانشگاه ها قابل رویتاند.
آنچه موجب شد این صدا با تمام موانع و انسدادها، رسا به گوش برسد این بوده که صدا، صدای دردهای بسیار محسوسی است. در طی این مدت کوتاه که فعالیت صنفی در سطح دانشگاه ها گسترده شده، انواع تهدیدها، احضارها، احکام انضباطی و بازجویی ها در جریان بوده است. اما صدای برابری خواهی راه خود را از میان آنچه نفی اش میکند یعنی حذف و طرد و سرکوب، برکشیده و ادامه داده است.
از دی ماه 96، موج بازداشت ها و احضارهای گسترده فعالین صنفی آغاز شد، حضور گسترده ی لباس شخصی ها در دانشگاه ها و ارعاب دانشجویان با تماس های تلفنی ادامه یافت و برخلاف وعده های وزیر علوم به احکام بسیار بسیار سنگین برای دانشجویان انجامید و حتی بازداشت ها ادامه دارد.
دانشجویان اما درمیان سکوت عمومی اصحاب دانشگاه و اساتید، در بایکوت نسبی خبری و بی هیچ پشتوانه ای در جناح های قدرت و مثل همیشه مستقل از آنها به راه خود ادامه دادند و سکوت نکردند. اعتراضات سراسری دانشگاه ها به قانون سنوات، تجمع دانشجویان امیرکبیر، اعتراض در دانشگاه های علامه طباطبایی، علم و صنعت و تهران به بازداشت دانشجویان در تمام این مدت در جریان بوده است.
هنوز هم حرف ما دانشجویان صریح و مشخص و این بار بدون لکنت است، ما حرف های ساده ای می زنیم، بسیار ساده بیانشان می کنیم: ما خواهان حق برابر و دسترسی دموکراتیک به آموزش عالی هستیم. ما حذف و سرکوب را به هرشکل آن رد می کنیم و پای حرف خود ایستاده ایم.
به خوبی می دانیم که این احکام سنگین قضایی و حجم بازداشت ها و ارعاب دلیل ساده ای دارد: جریان صنفی دانشجویی به نفع حق اکثریتی مردم برای آموزش علیه سود اقلیتی مسلط ایستاده است. در این شرایط گرچه هر روز دادگاه های بسیاری از ما درحال برگزاری است اما همچون عزیزی باید بگوییم در پیشگاه مردم و تمام آنها که از طریق سیاست گذاری های سود محور حقوق انسانی و بدیهی شان نادیده انگاشته می شود، این گروه مسلط و کسانی که حق حقه ی مردم را پایمال می کنند هستند که باید مورد دادرسی و قضاوت قرار گیرند.
اکنون که دانشگاه به شدت زیر ضرب امنیتی است، تازه خبر احکام هشت سال زندان دانشجویان علی مظفری و سینا درویش عمران را شنیده ایم، ابراهیم خالدی، لیلا حسین زاده، سینا ربیعی و محسن حق شناس با احکام سنگین پنج سال، شش سال، یک سال و دوسال حبس تعزیری در انتظار دادگاه تجدیدنظر هستند و بسیاری دیگر از دانشجویان و فعالان صنفی احکام زندان تعزیری و تعلیقی گرفته اند یا منتظر برگزاری دادگاه خود هستند که از بسیاری بی خبریم، دانشجویانی همچون روح اله مردانی در بازداشت هستند و فعالین صنفی دانشجویی همچنان با حس عدم امنیت به دانشگاه رفت و آمد می کنند، اکنون که بسیاری از دانشجویان همچون سپیده مرادی بخاطر مذهب خود از تحصیل محروم شده اند و یا چون ‘محمد شریفی مقدم’ در زندان ها هستند، ما همچنان خود را مدافع ساحت دانشگاه می دانیم و حق تحصیل را برای همگان خواهانیم و مصریم که نه دانشجو و نه هیچ کسی بخاطر نقد و عقاید خود نباید زندانی شود. ما یک بار دیگر از جامعه می خواهیم در دفاع از ساحت دانشگاه یاریمان کند. با توجه به فرارسیدن ایام تعطیلات دانشگاه ها بیم موج سرکوب مجددی می رود، پس بهجد از اساتید، اصحاب دانشگاه، رسانه ها و دیگر کنشگران می خواهیم دانشگاه و دانشجو را در این هجوم امنیتی تنها نگذارند.
در این موقعیت خوب است مجدد حرف های ساده ی خود را برای خود و جامعه مرور کنیم. از وجدان های بیدار جامعه می پرسیم آیا حرف ناحقی زده ایم؟!
صدای ما صدای حق خواهی است و با ایمان بهاینکه صدای حق خواهی خاموش نمی شود، بر شانه ی یکدیگر می زنیم …