محمد فاضلی، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی، در کانال تلگرامی خود نوشت:
«برخی بلاها و مصیبتها قابل مشاهدهاند و با چشم غیرمسلح هم میبینیم که چه بر سرمان میآید. این دسته مصیبتها وقتی مشهودتر میشوند که سرعت وقوعشان هم زیاد باشد. خطر مشهود و سریع آدمی را هشیار میکند و به همین خاطر است که علیالقاعده سم نمیخوریم (الا برای خودکشی) چون به سرعت میمیریم و در میدان جنگ از بیم اصابت گلولهها پناه میگیریم.
مسائل و بلایایی هستند که «کُندرو» خوانده میشوند. مسأله کندرو مدت زمان بسیار زیادی طول میکشد تا پدید آید، ولی در زمان کوتاهی به صورت گاه فاجعهباری بروز میکند، و عواقب آن نیز تا مدت زمان بسیار زیادی باقی میماند. زلزله برای مثال از جنس همین مسائل و بلایای کندرو است. صدها، هزارها و شاید دهها هزار سال زمان لازم است تا لایههای زمین حرکات بسیار کندی انجام دهند که نهایتاً منجر به چند ثانیه زلزله میشوند. دهها سال زمان لازم است تا بر اثر ناکارآمدی، بیتوجهی و ضعف فناوری، شهری ساخته شود که خانههایش ایمن نیست. این دو فرایند طبیعی و انسانی کندرو ترکیب شده و فاجعه میآفرینند؛ چیزی از جنس آنچه خدایناکرده در کمین تهران نشسته است.
سرعت وقوع فرایند کندرو آنقدر اندک است که احساسش نمیکنیم اما آنگاه که نتیجهاش بروز میکند، ظرفیتهای انسانی غالباً برای مقابله با آنها اندک و شاید هیچ است. انقلابهای عربی نمونه انباشت فرایند کندرو ناکارآمدی، استبداد و فساد بود که به یکباره همچون زلزلهای وحشتناک خاورمیانه را درنوردید و قریب یک دهه است این منطقه را در بیثباتی بیسرانجامی فرو برده که چشمانداز روشنی برای آن معلوم نیست. تغییر اقلیم هم گونه طبیعی این فرایندهای کندرو است. آب و هوای جهان به تدریج، آنچنان که محسوس نبود، تغییر کرده و به یکباره با پیآمدهای خطرناک آن مواجه شدهایم.
تخریب و نابودی تدریجی منابع آب زیرزمینی یکی از پدیدههای کندرو و خطرناک برای ایران است. تحولات آب زیرزمینی کندرو و نامشهود است. آب زیرزمینی در لایههای عمیق زمین از چشم ما آدمیان پنهان است و نابودیش را نمیبینیم حال آنکه در آبهای سطحی به سرعت میبینیم که برای مثال آب زایندهرود خشک شد یا مخزن پشت سد لار و لتیان تهران خالی است. تغییرات آبهای سطحی را به چشم میبینیم و خطرات کمبودشان را درک میکنیم، اما خالی شدن سفرههای آب زیرزمینی را نمیبینیم و درست عین لایههای زمین که به آرامی به سمت زلزلهای مهیب حرکت میکنند و صدایشان را تا لحظه وحشتناک و دیرهنگام زلزله نمیشنویم، صدای سفرههای آب در حال نابودی را نیز نمیشنویم.
دشواری دیگر فرایندهای کندرو آن است که به تدریج پدید میآیند و بهبودشان نیز تدریجی است، درست مثل سرطان که چندین سال در بدن آدمی جا خوش میکند، بیسر و صدا، و وقتی هم کشف میشود، فرایند درمانش سخت و طولانی است. وضع بحرانی آب زیرزمینی هم که کشف میشود، درمانش زمانبر است، گاه چند دهه زمان لازم است و ما آدمیان اغلب حال و حوصله، انگیزه و شناختمان در مقیاس ماه و سال است و برای پرداختن به امور چند دههای رغبت نداریم. اغلب انگیزه نداریم کاری انجام دهیم که ثمرهاش را نسلهای بعد صاحب شوند.
امسال خشکسالی ما را کمی هشیار کرد و دیدیم که رودخانهها خشکیدند و مخزن سدها پر نشدند؛ اما نمیبینیم که زیرزمین چه خبر است. آبها را به مدد پمپها سرخوش و مستانه از زمین بیرون میکشیم، زمین میخشکد، صدای نالهاش را نمیشنویم؛ اما مادر زمین پرحوصله و صبور است، اندک اندک میخشکد و کمرش میشکند، تاب نمیآورد و فرومینشیند، و درست زمانی صدایش را میشنویم که زیر پایمان خالی میشود. زمین میخشکد و بیابان میشود، ریزگرد به پا میخیزد و همه سالهای سکوت زمین را به رخمان میکشد، انتقام میگیرد. استخوان آبخوانهای زمین که بشکند، استخوانهای ما را هم خواهد شکست؛ و چشمههای زمین که بخشکد، چشمهای ما را هم خواهد خشکاند.
تصور نکنیم چند بارش بهار امسال برای درمان زخمی که طی چند دهه بر پیکر آبخوانها و منابع آب زیرزمینی این کشور وارد کردهایم مرهمی است. تخریب منابع آب زیرزمینی درست عین سرطان – با همه وحشتی که بر جانمان میریزد – عین زلزلهای خاموش، عین طوفانی اجتماعی و سیاسی که انقلابهای عربی را برانگیخت، و عین هر فاجعه کندرو دیگری، زیر پای ما را خالی میکند. این تخریب کندرو منابع آب زیرزمینی، اگر کاری نکنیم، خیلی تند ما را در خود خواهد بلعید. چشمها را از ابرهای آسمان به لایههای زیرین زمین بدوزیم. فاجعه از جایی میآید که اصلا نمیبینیم.»