اگر حاکمیت ملی مستقر بود و صاحبان قدرت خود را مستظهر به حمایت لایههای اجتماعی میدانستند و البته مکلف به پیگیری خواستههای سیاسی ـ اجتماعی اکثریت بودند، هیچ هراسی از مذاکره با هیچ دولتی وجود نداشت. اما حکومت غیرملی و فاقد پشتوانهی دموکراتیک مستقر ـ به راهبری آیتالله خامنهای ـ چنان احساس ناایمنی میکند که از یکسو از رییس جمهور ایالات متحده تعهد میخواهد که گامی برای تغییر نظام برندارد و به او تضمین امنیتی بدهد؛ از سوی دیگر رهبران مهمترین جنبش اجتماعی ایران امروز (موسوی و کروبی و رهنورد) را حتی بدون محاکمهای نمایشی به حبس خانگی میبرد؛ و از سویی با ابزارهای گوناگون در مقام تهدید و تحدید جامعه مدنی برمیآید.
نامهی رهبر جمهوری اسلامی به رییسجمهور در مورد برجام، واجد ابراز مجدد یک نکتهی مهم است: ترس محسوس آیتالله خامنهای از پیامدهای افزایش مناسبات ایران با ایالات متحده.
نفر نخست نظام که پیش از این نیز به تکرار و تاکید نسبت به تعمیق روابط تهران ـ واشنگتن هشدار داده بود، در مکتوب اخیر خود به حسن روحانی و در چند جا، بار دیگر این ملاحظه را بروز داده است؛ بهعنوان نمونه:
ـ آیتالله خامنهای به نامههای اوباما به خود اشاره میکند و مینویسد: “اظهارات رییسجمهور آمریکا در دو نامه به اینجانب مبنی بر اینکه قصد براندازی جمهوری اسلامی را ندارد، خیلی زود با طرفداریاش از فتنههای داخلی و کمک مالی به معارضان جمهوری اسلامی، خلاف واقع از آب درآمد و تهدیدهای صریح وی به حمله نظامی پرده از نیت واقعی سران آمریکا برداشت.”
ـ رهبر جمهوری اسلامی در چند جای دیگر، از “نیات خصمانه” و “هدفهای خصمانه”ی دولت آمریکا درباره جمهوری اسلامی میگوید.
ـ آیتالله خامنهای همچنین در پایان مکتوب خود خطاب به رییس جمهور مینویسد: “مراقبت فرمایید که وضعیت پس از برداشته شدن تحریمها، به واردات بیرویه نینجامد، و بخصوص از وارد کردن هرگونه مواد مصرفی از آمریکا جداً پرهیز شود.”
و اینها، صرفنظر از ابراز بیاعتمادیهای متعدد و محسوس رهبری نظام نسبت به دولت ایالات متحده در نامهی مهم وی به رییس شورای عالی امنیت ملی یا در مقاطع گوناگون و پیشین است.
رابطه با آمریکا و دو هشدار معنادار دیگر
مواردی که در بالا مورد اشاره قرار گرفت، پیشتر نیز ـ و بهویژه در چند ماه اخیر (هنگامهی نیل به توافق اولیه و تدوین برجام) ـ به تکرار توسط آیتالله خامنهای ابراز شده است. به عنوان دو نمونهی مهم:
نخست؛ رأس هرم نظام سیاسی در دیدار با اعضای مجلس خبرگان رهبری (شهریور ۱۳۹۴4) به پیامدهای برجام و مسائل پس از اجرای آن اشاره کرد، و با ابراز حساسیت بسیار نسبت به تعمیق روابط ایران و آمریکا گفت: “از جملهحرفهایی که میزنند و ما را حساس میکند، این است که میگویند برجام فرصتهایی را ـ هم در داخل ایران و هم در بیرون از ایران و در منطقه ـ در اختیار آمریکا قرار داده؛ این را آمریکاییها میگویند و جزو حرفهای آنها است. عرض من به دوستانمان در دولت و در مسئولیتهای گوناگون این است که اجازهی این فرصتطلبی را در داخل مطلقاً به آمریکا ندهید؛ در خارج هم تلاش کنید که این فرصتها در اختیار آمریکا قرار نگیرد… مطلقاً نباید اجازه داده بشود که اینها در داخل کشور از فرصتهایی استفاده کنند. ما این را گفتهایم و اعلان کردهایم که در هیچ مسئلهای جز مسئلهی هستهای با آمریکاییها طرف صحبت نمیشویم؛ هم به مسئولین سیاست خارجیمان گفتهایم، هم به بقیهی مسئولین گفتهایم که داخل نمیشویم. علّت هم همین است که جهتگیری آنها درست نقطهی مقابل جهتگیری ما است، ۱۸۰ درجه ما با هم تفاوت داریم.”
و دیگر؛ آیتالله خامنهای ضمن یک سخنرانی (نیمهی مهرماه ۱۳۹۴) در اظهارنظری مهم چند روز پس از انتشار خبر دست دادن ظریف با اوباما در سازمان ملل اعلام کرد:
“یک عدّهای در قضیّهی مذاکره و مسئلهی مذاکره سهلانگاری میکنند، سهلاندیشی میکنند، مطلب را درست نمیفهمند… میگویند آقا شما چرا با مذاکرهی با آمریکا مخالفت میکنید؟ خب امیرالمؤمنین هم مذاکره کرد با فلانکس، امام حسین هم مذاکره کرد. خب اینها نشاندهندهی سهلاندیشی است، نشاندهندهی نرسیدن به عمق مسئله است… مذاکرهی آمریکا با جمهوری اسلامی ایران، یعنی نفوذ؛ تعریفی که آنها برای مذاکره کردند این است و آنها میخواهند راه را برای تحمیل باز کنند. امروز غول عظیم تبلیغاتی دنیا در مشت آمریکا است… مذاکرهی با اینها یعنی راه را باز کردن برای اینکه بتوانند، هم در زمینهی اقتصادی، هم در زمینهی فرهنگی، هم در زمینههای سیاسی و امنیتیِ کشور نفوذ کنند.”
رهبری نظام از چه میترسد؟
مبتنی بر شواهدی که در بالا فهرست شد ـ و البته تنها بخش مختصری از مستندات این بحث محسوب میشوند ـ آیتالله خامنهای به شکل محسوسی از پیامدهای سیاسی ـ امنیتی مترتب بر تعمیق مناسبات تهران ـ واشنگتن در هراس است. فقدان پشتوانههای دموکراتیک برای رژیم سیاسی مبنای این ترس و انگیزهی ابرازناشدهی شخص اول نظام است.
رهبر جمهوری اسلامی آگاه از شکاف میان مطلوبهای اکثریت جامعه با واقعیتهای حکومت و پروژههای سیاسی ـ ایدئولوژیک هسته اصلی قدرت، میکوشد با سوءاستفاده از اهرمهای سختافزاری قدرت، مانع جان گرفتن جامعه مدنی، و از زاویهی روابط خارجی، مانع تعمیق روابط و بهبود مناسبات ایران و آمریکا، و پیامدهای فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی آن شود. او در هراس است که بحران هژمونی و اقتدار، بهگونهای فزاینده دامن رژیم را بگیرد و تبعات غیرقابل مهاری در پی داشته باشد.
صرفنظر از پیوند خوردن ایدئولوژی رهبری و اقتدارگرایان با شعار “مرگ بر آمریکا”، و شکستن کاسه و کوزهی کاستیها و مشکلات و بحرانها بر سر “دشمن” (عامل خارجی/ امپریالیسم آمریکا)، شخص اول نظام میکوشد با دور ساختن فضای جامعه ـ و بهطور مشخص جامعه مدنی ـ از آنچه آنها را معیارهای غربی میداند (و به تعبیر دقیقتر با تلاش برای جلوگیری از گشایش در جامعه)، مانع تکوین و جان گرفتن و تعمیق مطالبات دموکراتیک شود. بیهوده نیست که رهبری نظام از “غول عظیم تبلیغاتی دنیا در مشت آمریکا” میگوید و حتی نسبت به “نفوذ” ایالات متحده در زمینهی فرهنگی نیز زنهار میدهد.
اگر حاکمیت ملی مستقر بود و صاحبان قدرت خود را مستظهر به حمایت لایههای اجتماعی میدانستند و البته مکلف به پیگیری خواستههای سیاسی ـ اجتماعی اکثریت بودند، هیچ هراسی از مذاکره با هیچ دولتی وجود نداشت. اما حکومت غیرملی و فاقد پشتوانهی دموکراتیک مستقر ـ به راهبری آیتالله خامنهای ـ چنان احساس ناایمنی میکند که از یکسو از رییس جمهور ایالات متحده تعهد میخواهد که گامی برای تغییر نظام برندارد و به او تضمین امنیتی بدهد؛ از سوی دیگر رهبران مهمترین جنبش اجتماعی ایران امروز (موسوی و کروبی و رهنورد) را حتی بدون محاکمهای نمایشی به حبس خانگی میبرد؛ و از سویی با ابزارهای گوناگون در مقام تهدید و تحدید جامعه مدنی برمیآید.
افزون بر این همه، و در وجهی دیگر، رهبر جمهوری اسلامی به شکل آشکاری نسبت به افزایش رگهی ایجابی و رویکرد اثباتی رابطه با غرب (و بهطور مشخص ایالات متحده) در ساختار سیاسی قدرت حساس و نگران شده است. استقرار روحانی در قوه مجریه و پیشبرد و کامیابی سیاست تعاملی و تنشگریز او، موجب تقویت نگاه مزبور و البته تشدید نگرانی رهبری شده است. نگاهی که بازیگر سیاسی مهمی چون هاشمی رفسنجانی را نیز در کنار خود دارد.
از همین زاویه، هشدارها و زنهارهای شخص اول نظام نسبت به رابطه با آمریکا بهگونهای معنادار و روزافزون شدت یافته است. آیتالله خامنهای حتی در همین نامهی اخیر به روحانی، بهشکل تأملبرانگیزی به وی یادآوری میکند که “جنابعالی با سابقه چند دهه حضور در متن مسائل جمهوری اسلامی طبعاً دانستهاید که دولت ایالات متحده آمریکا نه در قضیه هستهای و نه در هیچ مسأله دیگری، در برابر ایران رویکردی جز خصومت و اخلال در پیش نگرفته است و در آینده هم بعید است جز این روش عمل کند.” رهبری حتی از رییس جمهور میخواهد به فکر واردات از آمریکا نباشد.
از منظر رأس هرم نظام سیاسی، فرجام تعمیق مناسبات با غرب (و بهخصوص واشنگتن) بهمعنای “استحاله نظام سیاسی” و تغییر تدریجی و گریزناپذیر است. اینچنین، او در خوفی متبلور میکوشد حتی نسبت به روند اجرای برجام، ملاحظات رنگارنگ را ـ بهخصوص در رابطه با ایالات متحده ـ فهرست کند.
حکومتی که برای تداوم خود، اعتماد بهنفس مبتنی بر روندهای دموکراتیک داشته باشد، از زاویهی منافع ملی پای هر میز مذاکرهای مینشیند. مشکل آیتالله خامنهای و همراهان نظامی ـ امنیتی دموکراسیستیز وی تنها پروژههای غیرملی و غیرواقعبینانهی سیاسی ـ ایدئولوژیک نیست؛ بخش مهمی از مشکل به فقدان اقتدار دموکراتیک و نیز به عدماعتماد بهنفس مترتب بر آن مربوط است.