خیلی پیچیده و سر به مهر نیست. زلزله از بد آمدهای طبیعی و در موارد نسبتا زیادی کم چاره پذیر است. من متخصص زمین شناسی و زلزله نیستم اما از زمان زلزله ی بوئین زهرا که در ولایتمان اتفاق افتاد این پدیده را بررسی و پیگیری کرده ام . در سال های اخیر درپی وارد شدن به اقدام عملی امدادی گسترده و همکارانه با گروه سیب(ستاد یاری بم) در زلزله ی بم و بد آمد های بعدی فعال شدیم. و تجربه آموختیم و ایفای نقش کردیم که تا حد زیادی موثر و مثبت بود.در کنار همه ی این کنش ها و تجربه ها جریانی اتفاق افتاده است که می تواند چونان تجربه ای بسیار گران بها – ومتاسفانه منفی- در مورد این بد آمد در سرزمین زلزله خیز ما مطرح و آموزنده باشد.
در سال 1386 در مهندسین مشاور شارستان به عضویت تیم کارشناسی و پژوهشی در آمدم تا در طرح موسوم به مروری بر صنعت ساختمان و مسکن محلی در چهار استان شمال غربی( که جزئی از پروژه توانمند سازی ساخت و ساز ومدیریت در مقابل زلزله بود) کار کنم. این چهار استان عبارت بودند از قزوین،زنجان، همدان و کرمانشاه .کار من در حیطه ی اقتصاد ساخت و ساز و تولید مصالح و شرایط اجتماعی اقتصادی آن بود. سعی وافر به کار بردیم و آمار و اطلاعات را به دست آوردیم یا خودمان برداشت و بررسی کردیم. مدل های لازم را نیز ساختم و بررسی را به اتمام رساندم. بحث ما این بود که در دنیای مدرن و در شرایط ایران و این استان ها می توان با تدابیر و اقدام هائی پیشگیرانه جلوی خسارت های زلزله را گرفت و آن را به حد اقل کاهش داد. تدابیر و سیاست ها به طور مشخص در زمینه ساخت و ساز و مدیریت و اقتصاد ساختمان مشخص و پیش نهاد شدند. می ماند عزم سیاسی ، الویت دادن، اعتنا به سرنوشت و جان و مال مردم کم توش و توان در این استان ها و به کار انداختن منابع، که موجود بودند، و نیاز به الویت بخشی در مقابل هزینه ها و سرمایه گذاری های بی ثمر یا حتا زیان بخش و نا الویت دار دیگر داشتند.
کار ما تمام شد. مسئولیت پروژ ه با خانم مهندس آزیتا افسرده بود و طرح در چهار چوب قرار داد مهندسین مشاور شارستان انجام میشد که ما را به استخدام در آورده بودو کار فرمای آن طرح هم وزارت کشور بود. این طرح از سوی بانک جهانی به وزارت کشور پیشنهاد شده بود و بودجه ی آن را نیز به صورت ارزی و به مقدار کافی از سوی این بانک تامین می شد- وتامین کرد. کار ما تمام شد و به توشه ای از راه حل های عملیو مفید و موثر رسیدیم و کار را تحویل دادیم.اما دریغ و درد.
این طرح به فراموشی سپرده شد و رفت تا مثل بقیه ی موارد خاک غریبی بخورد- و خورد. نتیجه آن که ده سال یعد استان کرمانشاه که در زون بسیار خطرناک هم قرار نداشت( ونسبتا خطرناک تشخیص داده شده بود و پس از تاثیر پذیری از زلزله های بوئین زهرا در1341 ئ آوج در1381 در دستور کار بررسی قرار گرفت) زلزله را تجربه کرد و این بد آمد به قیمت هستی و جان هم میهنان ماتمام شد و همه را داغدار ومردم را بر افروخته کرد و همت و عاطفه ی انسانی مردم باز گسیل شد اما در نهایت باز بابی تدبیری و کم اعتنائی و نا مسئولیتی مسئولان رو به رو شد. رئیس جمهور وقت را غنیمت شمرد تا رقیب را در متن طرح مسکن مهر بکوبد و سرمایه گذاری خصوصی را نجات بخش بخواند چرا که وابستگی طبقاتی اش چنین اقتضا می کرد. این دنباله ی همان بی اعتنائی به طرحی بود که دهها کارشناس در مهندسین مشاور شارستان به مسئولیت مهندس فریور صدری ماهها بر روی آن کار کردند(به جز مشاورین دریا خاک پی که کار های عملی مانند گمانه زنی و خاک شناسی را انجام می داد).
قابل توجه است که بدانید در این طرح ارزشمند که با رویگردانی تردید برانگیز مسئولان رو به رو شد حتا حق الزحمه ی ما نیز پرداخت نشد و ما ، از جمله من، در نهایت نیاز مندی با پاسخ های سر بالا و پرت و پلا رو به رو شدیم. و شرافتمندانه به شما قول می دهم نگرانی من – وما- بیشتر به خاطر نادیده گرفتن نتایج تحقیق و مخاطرات احتمالی آن بود. و بالاخره شد آن چه شد و نباید میشد و آن نابودی بخشی از مردم فقیر و نیازمند و در رنج ما بود. من این گلایه بلکه انتقاد را از مهندسین مشاور شارستان و مسئولیت مهندس بهرام فریور صدری پایان نمی دهم زیرا آنها را به نوعی شریک در پی آمدهای این بد آمد می دانم از این رو که بااحساس مسئولیت حرفه ای و انسانی با آن بر خورد نکردند و مانند موارد بسیار زیاد دیگر چشم به دست و نظردولت صاحب قدرت و اشتباه کار دوختند. با این وصف با تاکید می گویم که مسئولیت اصلیاین فاجعه ی بدآمد استان کرمانشاه، تا آنجا که به نادیده گرفتن بررسی و هشدار ها ی ما مربوط می شود، متوجه وزارت کشور است که بازهم باز هیچ باز خواستی نمی شود. غم قدرتیان کم اگر این سان مردمان پر پر می شوند
نکته ی طنز این که وزارت کشور بودجه ی اختصاص یافته از سوی بانک جهانی را دریافت کرد ولی آنرا به کارکنان و کارگران فکری و فرهنگی مشغول در این طرح نداد. بهانه این بود که موضوع به تحریم ها بر خورده است. باران آمد تلکه به هم خورد. اما واقعیت آن است که این وزارت تمام و کمال بودجه ی اعطائی و داده شده از سوی بانک را دریافت کرد و کار مطالعاتی هم کامل شد اما معلوم نشد آن پول کجا رفت و آن تحقیق چه شد. از ما گذشت ، اما رنج مردممان را در ظل بی توجهی ها و بی تدبیری ها و سوء استفاده ها از یاد نمی بریم. شاید بدین شکل بتوانیم با طرح اعتراض ها به یاری مردم و جامعه برویم، و نه فقط پس از فرو ریزی خروار ها آوار بر سر هر خانوادهِ فقیر.
برگرفته از فیس بوک دکتر رییس دانا