نگاهی که به آمارهای بانک مرکزی در سال جاری نشان میدهد وضعیت اشتغال در خانوارهای ایرانی در ١٠سال گذشته، دستخوش تغییراتی جدی شده است. طبق آمار بانک مرکزی، اگرچه سهم خانوارهایی که متکی به درآمد یک نفر شاغل هستند همچنان کمی بیشتر از نصف خانوادههای ایرانی است (٥٦,٤ درصد) و نسبت به آمار مشابه در ١٠سال قبل تغییر چندانی را نشان نمیدهد (٥٧.٥ درصد در سال ٨٦) اما سهم خانوارهای دو شاغل و سه شاغل و بیشتر از جمعیت ایران کاهشی جدی داشته است. در سال ١٣٨٦، در ١٩.٥ درصد خانوارهای ایرانی دو نفر و در ٥.٧ درصد خانوارهای ایرانی سه نفر یا بیشتر شاغل بودهاند درحالیکه با روندی محسوس و البته کند در طول این سالها سهم این خانوارها از کل خانوارهای ایرانی به ١٤.٢ و ٢.٨ درصد کاهش پیدا کرده است. از دیگر سو با اتکا به آمار بانک مرکزی سهم خانوارهای بدون شاغل از ١٧.٣ درصد در سال ١٣٨٦ به ٢٦.٦ درصد در سال ١٣٩٥ رسیده است و این بدان معنی است که درحالحاضر چیزی نزدیک به ٢٧ خانواده از هر صد خانواده ایرانی هیچ فرد شاغلی ندارند. اگرچه ممکن است قسمتی از این خانوارها دارای درآمدهایی بدون شغل باشند، اما یقینا سهم آنان از این حجم عظیم خانوارهای بدون شاغل چندان قابل توجه نخواهد بود. آیا آمارهای بانک مرکزی قابل اعتماد نیستند یا بهراستی این سهم بزرگ از جامعه ایران هیچ نانآوری در خانه ندارند؟
نانآورها منقرض میشوند؟
نگاهی به آمارهای مرکز آمار ایران اما نکته دیگری را نیز هویدا میکند. طبق آمار سال ١٣٩٥ مرکز آمار، بیش از یکمیلیونو ٧٠٠ هزار ایرانی در پنج سال گذشته شغل خود را از دست داده و به جمع بیکاران اضافه شدهاند که سهم زنان از این بین بیش از ٢٠٠ هزار نفر و سهم مردان بیش از یک میلیون و ٥٠٠ هزار نفر بوده است. حجم عمده بیکارشدگان در این پنج سال نیز مزدبگیران و حقوقبگیران بودهاند و به نظر میرسد فشارهای اقتصادی بر بنگاههای اقتصادی و بهتبع آن تعدیل نیروی صورتگرفته مهمترین نقش را در ایجاد وضعیت موجود داشته است. یکمیلیونو ١٥٧هزارو ٧٤٢ نفر از بیکارانی که قبلا شاغل بودهاند در واقع حقوقبگیرانی بودهاند که به هر دلیلی کارشان را از دست دادهاند. در کنار آن سهم کارکنان مستقل نیز در این بین قابل توجه است. ٢٥٠هزارو ٧٦٦ ایرانی خویشفرما در پنج سال گذشته شغل خود را از دست دادهاند که غالب آنان را مردان تشکیل میدهند. نگاهی به گروههای عمده بیکاران قبلا شاغل نشان میدهد بیش از ٤٥٣ هزار کارگر ساده و ٣٥٨ هزار صنعتگر و بیش از ١٩٠ هزار بازاری و فروشنده در پنج سال گذشته شغل خود را از دست داده و به جمع بیکاران اضافه شدهاند. نگاهی به آمارهای مرکز ملی آمار حکایت از آن دارد که ٢٨٥ هزار نفر از این بیکارشدگان در بخش تولید صنعتی و ٥١٤ هزار نفر از آنان در بخش ساختمان مشغول به کار بودهاند. اما این آمارها تا چه حد قابل اعتمادند و چه حقیقتی را روشن میکنند؟
آمارها صادقند یا نه
زهرا کریمی، اقتصاددان و استاد دانشگاه، به دلایل مختلف بیکارشدن شاغلان اشاره میکند و دراینباره به «شرق» میگوید: خانوارهایی که شاغل ندارند به دو گروه عمده تقسیم میشوند. خانوارهایی که شاغلانشان بازنشسته دولتی یا بخش خصوصی هستند و بهمرور با پیرشدن جمعیت به طور طبیعی افزایش مییابند، اما گروه دوم خانوارهای فقیری هستند که نه منبع درآمدی دارند و نه کمکی از جایی دریافت میکنند. اگر به آمارها نگاه کنید، خواهید دید سرمایهگذاری در بخش ساختمان در سال ٩٥ نزدیک به ٢٠ درصد کاهش یافته که به معنی بیکارشدن عمده کارگرانی است که در این بخش فعال بودهاند. در بخش صنعت نیز میبینیم بسیاری از کارفرمایان مجبور به تعدیل نیرو میشوند و این به جمعیت افراد بیکار اضافه میکند. اما توجه کنید که وضعیت اشتغال کارکنان کمسواد و بیسواد در ایران بهمراتب بهتر از نیروی کار باسواد و متخصص است. نرخ بیکاری در بین کارکنان کمسواد و بیسواد بسیار کمتر از نرخ بیکاری افراد باسواد است و از طرفی افراد کمسواد انتخابهای بیشتری نیز برای اشتغال دارند و مرتبا شغل عوض میکنند ولی در مورد نیروی کار تحصیلکرده این حق انتخاب چندان وجود ندارد. اگر به مدت بیکاری این افراد هم نگاه کنید، درخواهید یافت مدت بیکارماندن افراد کمسواد بسیار کمتر از نیروی کار تحصیلکرده است. بهطورکلی وضعیت نیروی کار تحصیلکرده و فرصت اشتغال فارغالتحصیلان دانشگاهی را بهمراتب نگرانکنندهتر از وضعیت اشتغال نیروی کار ساده و کمسواد میبینیم و مهاجرت بالای کارگران ساده خارجی به ایران نیز تأییدکننده همین ادعاست.
آلبرت بغزیان، اقتصاددان و استاد دانشگاه، صحت چنین آماری را متکی به صداقت اظهارکنندگان میداند و دراینباره به «شرق» میگوید: همواره روشهای آمارگیری در بهبودیافتن است اما همچنان ممکن است اشکالاتی داشته باشد. یکی از مهمترین ضعفهای آمارگیری، اتکای آن به اظهارات افراد مورد بررسی است. وقتی دلایل اجتماعی و اقتصادی مختلف باعث شود که افراد در اظهار وضعیت واقعی خود صداقت به خرج ندهند، ممکن است آمارها نتایج واقعی به همراه نداشته باشند. درباره اشتغال نیز این یکی از دغدغههای جدی در زمینه تهیه تصویر درستی از وضعیت موجود است. در ایران بهدلایل مختلف مانند فرار از مالیات یا امید به حمایتهای دولتی یا ترس از قطع یارانههای دولتی باعث میشود که اغلب نتوانیم تصویر درستی از جمعیت فعالان در مشاغل آزاد داشته باشیم. در این زمینه نیز معتقدم تفاوت چندانی نسبت به وضعیت ١٠ سال گذشته صورت نگرفته و نمیتوان گفت ریزشی چنین وسیع در بازار اشتغال ایجاد شده است.