به طور کلی دورنمای اقتصادی کشور ، چندان نوید بخش به نظر نمیرسد. اخبار اختلاس و سوءمدیریت، دستاوردهای ناچیز اقتصادی دولتمردان را تحت تاثير قرار داده است و عنصر اعتماد که اشاره شد، روز به روز بیشتر رنگ می بازد.
قانون-بانک ها و موسسات مالی در اقتصاد کشور ها وظیفه رونق بخشیدن به اقتصاد و ترغیب سرمایه گذاری در بخش های تولیدی و خدماتی را بر عهده دارند.براي مثال در ایالات متحده ، بانک به طور مستقیم بازار مسکن را هدایت میکند و با اعطای وام به خریداران، امکان خرید خانه با اقساط بلند مدت را فراهم می آورد. بخش مسکن در اقتصاد با ده ها بخش تولیدی و خدماتی دیگر در ارتباط است و رکود در آن به رکود فراگیر اقتصادی منجر خواهد شد. همانگونه که در بحران اقتصادی بعد از دوره جورج بوش در آمریکا، به خاطر بخشش مالیاتی گسترده وی و هزینههای جنگ در خاورمیانه، رکود مسکن بلافاصله بانک ها و موسسات مالی این کشور را از پا درآورد و اقتصاد آمریکا را در لبه سقوط قرار داد. در کشور ما اما، بانک نيز مثل بسياري از قسمت های دیگر اقتصاد از فلسفه وجودی خود فاصله گرفته است. مکانیزم بانکی در ایران را بسیار ساده میتوان تشریح کرد:« بانک ها سرمایه های در اختیار خود را با بهره بالا وام میدهند و از ما به تفاوت سود سپرده ها و سود وام، روزگار میگذرانند». در واقع سیستمی که در بخشي از نظام بانکداری ایران به کار بسته ميشود، جز یک شبکه ربا خواری عظیم نیست و همانگونه که شبکه های مالی گسترده در دنیا رفته رفته به سمت سازوکار شبهمافیایی میروند، برخي بانکهای کشور نيز به همین سیاق روی آورده اند. در واقع فرمول ساده بهره و وام، وقتی با اعطای امتیازات بیشتر توسط موسسات مالی و اعتباری خارج از شبکه بانکی توام می شود، مافیای مذکور دست به کار می شود و آنها را با استفاده از امکانات در اختیار خود ریشه کن میکند. وضعیتی که سال ها پیش برای قرضالحسنه ها در استان اصفهان رقم خورد و اینک موسسات پولی و بانکی دیگری در کشور با آن دست به گریبانند. در حقیقت «تراست» موجود بین بانکها، به طور علنی رقبا را به زمین میزند و در این بین، مردم سپرده گذار نيز بهطبع، زمین میخورند.
آثاري ویرانگر بر سرمایه اجتماعی
اما سرمایه اجتماعی در هر جامعه دارای سه وجه اعتماد، آگاهی و مشارکت است. این وجوه به طور پیوسته ای با يكدیگر مرتبط هستند، به نحوی که آسیب هر کدام به تخریب دیگر ابعاد خواهد انجامید. مردمی که در ماه های اخیر با ناامیدی و نگرانی به دنبال پول های گرفتار آمده خود در موسسات مالی مغضوب نظام بانکی هستند، با از دست دادن اعتماد خود به مدیریت سیاسی – اقتصادی، از دولت ها بهتدريج جدا ميشوند. در عین حال مشارکت سیاسی این افراد و وابستگان آنها، به دليل سلب اعتمادشان نسبت به نهادهای مسئول به طور دفعی کاهش پیدا میكنند. واقعیت این است که در شرایط رکود کسب و کار و ناامنی بازار، به طور خودکار سرمایهها سرازیر موسسات سودده شده است، بنابراین انتقام نظام بانکی از این موسسات، نارضایتی جمع کثیری را از کل نظام سیاسی در بر خواهد داشت. برای مردمی که چاله های خیابان را نيز به امر سیاست ربط میدهند، مالباختگی میتواند ریزش جمعی آنها را در پی داشته باشد.
رکود سیاسی، پیامد رکود اقتصادی
به طور کلی دورنمای اقتصادی کشور ، چندان نوید بخش به نظر نمیرسد. اخبار اختلاس و سوءمدیریت، دستاوردهای ناچیز اقتصادی دولتمردان را تحت تاثير قرار داده است و عنصر اعتماد که اشاره شد، روز به روز بیشتر رنگ می بازد. بانک ها اگر چه به کاهش نرخ بهره مجاب شدهاند، اما اقتصاد کشور آلترناتیو خاصی را برای به کار انداختن سرمایههای سود بگیر در اختیار قرار نمی دهد. نقطه بن بست اقتصاد یعنی همین روز ها که خریدن دلار به امید تکرار حوادث دوران دولت دهم به تدبیر اقتصادی خیلی ها بدل شده است. با چنین وضعیتی، سرخوردگی سیاسی در بین اقشار جامعه امری محتمل خواهد بود. با ادامه شرایط موجود آنها را به سختی بتوان برای انتخاباتهای پیش روی به صحنه آورد و این به معناي همان افت دردناک مشارکت سیاسی است. مطالبات طبقات اجتماعی از دولت در امید به رونق اقتصادی به وحدت می رسد. حتی برای آنهایی که مسائلی مثل آزادی بیان و حقوقشهروندي و غیره را در اولویت قرار می دهند، رونق اقتصادی میتواند در ابتدا قانع کننده باشد. اما سیاست گذاران چه زمانی قصد دارند از سردرگمی اقتصادی فعلی رها شوند؟ آیا آنها قادر خواهند بود برای انتخابات آینده، رای دهندگان را با جر و بحث های مناظره ای تهییج کنند و به سود جناحهای خود به پای صندوق بکشانند؟ آیا برای مردم سرخورده از رونق اقتصادی، گاز انبرها همچنان جذاب خواهد بود؟
جيب مردم و سیاست خارجی
گذشته از سیاست گذاری اقتصادی و نظام بانکی کشور، سیاست خارجی نيز نقش تعیین کننده ای در اقتصاد کشور ایفا میکند. در وضعیتی که آمریکا به بهانههاي واهي سیاست های مستقل جمهوری اسلامی ایران در منطقه، سعی بر مجازات آن دارد، تحریم های اقتصادی گسترده راه را بر رونق اقتصادی و جلب سرمایه گذاری خارجی بسته است. دشمنان ایران یک روز برنامه هستهای رابهانه میکنند و فردا برنامه موشکی و شايد به همین نحو تا آخر پيش بروند! برای آنها یک ایران خوب، ایران منفعل است، موضوعي که در هویت ملی ایرانیان نمیگنجد.
فشارهاي معيشتي وخواست دشمن
فشار های اقتصادی به فرسوده شدن جامعه و بسط نارضایتی های سیاسی منجر می شود و این همان موضوعي است که آمریکا و دوستانش انتظار میکشند. به هر روی ما فقط در جایگاه هشدار و انظار هستیم؛ مراد از ما مطبوعات، دانشگاهیان و تحلیلگرانی است که امیدوار به رسیدن صدایشان به گوش دولتمردان هستند. سیاست گذاری و یافتن راه حل کار آنهاست كه این وظیفه خطیر را بر عهده گرفته اند و در کمال اعتماد به نفس و وعده حل مشکلات، وارد عرصه سیاسی شده اند.آنها بايد بدانند كه ما همه در یک کشتی هستیم و کامیابی یا ناکامی دولت و ملت به هم پیوند خورده است.