- - https://andisheh-nou.org -

گفتاری در باب «اسلام‌هراسی»

برگفته از سایت کمیتهٔ دفاع از حقوق مردم ایران «کودیر [1]»

ترجمهٔ اندیشهٔ نو

توضیح

در ماه ژوئن [خرداد] امسال، نمایندهٔ کمیتهٔ دفاع از حقوق مردم ایران «کودیر» در کانادا (تورنتو) برای شرکت در نشستی با عنوان «گفتگویی دربارهٔ اسلام‌هراسی» و مشاوره دربارهٔ شناسایی علل و پیامدهای تبعیض بر ضد مسلمان و اسلام‌هراسی دعوت شد. این نشست را کمیتهٔ پاکستانی-کانادایی‌های ترقی‌خواه (CPPC) سازمان‌دهی کرده بود. نمایندگانی از گروه‌های مذهبی، گروه‌های قومی-فرهنگی، مدرسه‌ها، سندیکاهای کارگری، سازمان‌های مردم‌نهاد، دولت، و حزب‌های سیاسی به این نشست دعوت شده بودند.

در اطلاعیهٔ این نشست آمده است: «از زمان حمله‌های ۱۱ سپتامبر در نیویورک و قدرت‌یابی نیروهای راست‌گرا، ضدمهاجر، و ضدمسلمان در اروپا و ایالات متحد آمریکا، به‌ویژه پس از انتخاب دونالد ترامپ،تعصّب بر ضد مسلمانان و اسلام‌هراسی به‌شدّت اوج گرفته است… در چنین زمینه‌ای است که CPPC این نشست را تدارک می‌بیند.»

آنچه در ادامه می‌خوانید، متن کامل نظریات نمایندهٔ کودیر در کانادا است که برای این نشست تهیه شده است. نمایندهٔ کودیر خلاصه‌ای از این متن را در نشست مذکور برای حاضران ارائه کرد.

 

چند نکتهٔ پایه‌ای

فرهنگ لغات آکسفورد اولین کاربرد اصطلاح «اسلام‌هراسی» را به سال ۱۹۷۹ استناد می‌دهد، اگرچه بعد از عملیات تروریستی یازده سپتامبر و عکس‌العمل متقابلی که نسبت به مسلمانان به راه افتاد،این اصطلاح کاربرد متداول‌تری پیدا کرده است. برخی از مشخصه‌های «اسلام‌هراسی» به شرح زیر است:

 

بحثی در موضوع اسلام‌هراسی

در دو دههٔ گذشته، اسلام‌هراسی عامل اندیشگی و برانگیزندهٔکلیدی‌ای در جنگ‌های امپریالیستی در خاورمیانه شده است. در قرن نوزدهم، جنگ و غارتگری امپریالیستی با پوشش «مسئولیت مردان سفیدپوست» برای به ارمغان آوردن مسیحیت و روشنگری به «وحشی‌های» آفریقا و آسیا توجیه می‌شد. امروزه، آرمان«شریف» توجیه کنندهٔ جنگ‌های جنایتکارانه و مرگبار آمریکا و متحدانش در عراق، یمن، افغانستان، و پاکستان، و نیز نسل‌کشی ادامه‌دار اسرائیل علیه فلسطینی‌ها،«وحشت» از بنیادگرایی اسلامی است.

شرم‌آور است که بسیاری از لیبرال‌های غربی و بخشی از چپ‌ها نیز با این جریان همصدا شده‌اند و به بهانهٔ تشویق و ترغیب دموکراسی غیردینی (سکولار) یا مثلاً مخالفت با رفتاری که طالبان با زنان دارند، آشکارا از تجاوزهای غرب در خاورمیانه پشتیبانی می‌کنند یا به اعتبار می‌بخشند؛ انگار که امثال جرج بوش (یا دولت اوباما و حالا هم ترامپ زن‌ستیز) هزاران میلیارد دلار برای اشغال عراق و افغانستان هزینه کرده‌اند فقط برای اینکه زنان را آزاد کنند!جالب است که امپریالیست‌های آمریکایی اصلاً چنین نگرانی‌هایی از رفتار متحد وفادارشان عربستان سعودی با زنان آن کشورنشان نمی‌دهند. آنچه در اینجا مطرح است، کنترل مهم‌ترین مادهٔ خام در دنیای امروز، یعنی نفت، و البته منافع ژئواستراتژیک (جغرافیایی-سیاسی درازمدّت) و حمایت از رژیم‌های «دوست» یا گوش به فرمان و متمایل به آنان است.

جُرم‌های ناشی از نفرت علیه مسلمانان

بد نیست در اینجا به نمونه‌هایی از جنایت‌های حاصل از نفرت علیه مسلمانان اشاره شود.

روز۱۵ سپتامبر ۲۰۰۱، در عملی«انتقامی»در برابر عملیات تروریستی یازده سپتامبر، یک فرد «سیک» (سیک‌ها با ریش شاخصی که دارند و عمامه‌ای که بر سر می‌گذارند، و البته اینکه مسلمان نیستند، شناخته می‌شوند) به خاطر شباهت ظاهری‌اش با مسلمانان در پمپ بنزینی در شهر مِسا در ایالت آریزونا به قتل رسید.

در نوامبر ۲۰۰۶ جری کلین، برگزار کنندهٔ یک برنامهٔ رادیویی در شهر واشنگتن، به تقلید از دیدگاه‌های اسلام‌هراسانه پیشنهاد داد که «بد نیست علامت مشخصه‌ای [برای مسلمانان باشد] مثلاً یک بازوبند، بازوبندی با آرم هلال ماه، یا خال‌کوبی هلال بر تن آنها…حتّی اگر لازم باشد همه‌شان را یک جا گرد بیاوریم و درجا همه را جوری خال‌کوبی کنیم که هر کس بتواند آن را ببیند، باید همین کار را بکنیم.»

در نوامبر ۲۰۱۵، بعد از حمله‌های تروریستی داعش در پاریس، کنگرهٔ آمریکا قانونی را گذراند که بر اساس آن اعطای پناهندگی به پناهندگان جنگ سوریه محدود می‌شود، این در حالی است که این پناهندگان خودشان از دست داعش فرار کرده‌اند. فرمانداران سی ایالت آمریکا اعلام کردند که پناهندگان سوری را به ایالتشان راه نخواهند داد. در دسامبر ۲۰۱۵،جرم‌های ناشی از نفرت علیه مسلمانان مانند به آتش کشیدن عمدی، حمله به مسلمانان و تیراندازی به آنها سه برابر شد.

در سال ۲۰۱۵ و ۲۰۱۶  (از آغاز کارزار انتخاباتی ترامپ) حمله‌های اسلام‌هراسانهبه مسلمانان آمریکا به بالاترین حد خود بعد از یازده سپتامبر رسید. انتخابات ریاست‌جمهوری۲۰۱۶ در آمریکا و پیامدهای آن به شکلی گسترده به افزایش چشمگیری در اسلام‌هراسی و این نوع حمله‌هامنجر شد. خیلی‌ها، از جمله کسانی که خودشان را «ترقی‌خواه» می‌دانند، در محکوم کردن اسلام‌هراسی، همان‌طورکه یهودی‌ستیزی و نژادپرستی ضد سیاه‌پوستانرا محکوم می‌کردند، تردید و عدم تمایل نشان می‌دهند. این عدم تمایل معمولاً بدین صورت بیان و توجیه می‌شود که اسلام دینی مشخصاً عقب‌مانده و ارتجاعی است، به‌ویژه در مورد زنان و همجنس‌گرایان. اسلام‌هراسی شکلی از تبعیض است که آشکارا ناعادلانه و ستم‌پیشه است و در همه‌جا از آن به صورت سلاحی در خدمت ارتجاع استفاده شده است.

اسلام‌هراسی را رسانه‌های غالب در سراسر آمریکا و اروپا مطرح و ترویج می‌کنندو طبیعی جلوه می‌دهند، چون که چنین تصویری از اسلام برای راه‌اندازی جنگ، مداخلهٔ نظامی، و سرکوب‌های داخلی و تفرقه مفید است. اسلام‌هراسی حربهٔ فاشیست‌ها و کسانی است که برنامه‌ها و منافع مشابهی با هم دارند. از دید آنها، اینکه چه کسی هدف دیدگاه و عمل نژادپرستانه و تبعیض‌آمیز آنهاست، اهمیت درجه دوّم دارد. استراتژی این رسانه‌ها این است که هر آنکه را طبقهٔ حاکم برگزیند،به عنوان مقصّر و بلاگردانِ در هر وضعیت معیّن برای جامعه تصویر کنند.

علی‌رغم تبلیغات جهانی در امر اسلام‌هراسی و خطر جدی یا موهوم«تروریسم اسلامی»، استراتژیست‌های قدرت‌های مسلّط دنیا علاقه‌ای به آن ندارند که «اسلام سیاسی» را خطری استراتژیک برای موجودیت و منافع خود تلقی کنند. برعکس، آنچه هدف‌های امپریالیستی قدرت‌های جهانی را با «اسلام سیاسی» به طور تاریخی در هم آمیخته و به هم جوش داده است، پیوندهای حیاتی اقتصادی بوده است. شاید بد نباشد نگاهی بیندازیم به سفر ترامپ به عربستان سعودی در ماه مه ۲۰۱۷.

عربستان سعودی، کشوری که در مرکز اشاعهٔ تروریسم قرار دارد، ۵۰ سال است که افراطی‌ترین و بنیادگرایانه‌ترین برداشت‌ها از اسلام- یعنی وهابیگری- را اشاعه داده است. اُسامه بن لادن شهروند سعودی بود، همان‌طور که ۱۵ نفر از ۱۹ تروریستی که در عملیات یازده سپتامبر شرکت داشتند شهروند عربستان سعودی بودند. بر اساس ایمیل‌های فاش شدهٔ هیلاری کلینتون، عربستان سعودی و قطر از داعش و گروه‌های مشابه آن پشتیبانی مالی و تدارکاتی می‌کرده‌اند. یکی از بزرگ‌ترین گروه‌های جنگجویان«خلافت اسلامی» (داعش) ملیت عربستان را داشته‌اند. تقریباً هر حملهٔ تروریستی در غرب به نحوی با عربستان سعودی پیوند داشته است. و با وجود همهٔ این واقعیت‌ها، آقای ترامپ که قراردادهای صدها میلیارد دلاری با حکومت عربستان سعودی می‌بندد، صحبت از اسلام‌هراسی می‌کند و بر آتش آن می‌دمد!!

در همین ارتباط، جلسهٔ پرسش و پاسخ ریچارد استوارت [2]، یکی از سخنگویان وزارت امور خارجهٔ آمریکا، شنیدنی است که در پاسخ به پرسشی در مورد عربستان سعودی و اینکه چرا چنین حکومت سرکوبگری دوست آمریکاست، به لکنت زبان دچار می شود!

دموکراسی تضمین کنندهٔ حقوق مردم برای پیروی از اعتقاد دینی است که خودشان انتخاب می‌کنند و آنها را در برابر جور و ستم گروه‌های متعصب و نژادپرست حفاظت می‌کند. از لحاظ آماری، شمار خارج از تناسبی از مسلمانان از سطح سواد و آموزش کم برخوردارند و میزان بیکاری در میان آنها بالاست که پیامد آن احساس بیگانگی است. به همین دلیل، این عده طعمهٔ خوبی برای امام‌های «ضدغرب»و نطق‌های آتشین آنها می‌شوند که خودشان هم اغلب کم‌سوادند. در دورهٔ پس از یازده سپتامبر، هیاهوی ضدآمریکایی القاعده و «خلافت اسلامی» خودخوانده، به جا افتادن واکنشی به شکل اسلام‌هراسی کمک کرده است. در جنگ اعلام شده توسط بن‌لادن علیه آمریکا در سال ۱۹۹۶، و دعوت‌های پیاپی القاعده و بعداً دولت خودخواندهٔ داعش به کشتن آمریکایی‌ها که به سرتیتر خبرهای جهان کشیده می‌شد، اسلام‌هراسی نیز به گفتمان مکرر سیاستمداران، اندیشمندان استراتژیست،و «کارشناسان» ضدتروریسم در آمریکا راه یافت.

شهروندان مسلمان در جهان اگر نگوییم مهره‌ای، به بازیچه‌ای در دستان هر دو طرف، یعنی هم اسلام‌هراسان غرب، و هم القاعده و داعش تبدیل شده‌اند که مواضع ظاهراً مخالف آنها اغلب با یکدیگر هماهنگ است، اگر نخواهیم بگوییم کهبا هم همکار هستند. مُبلغان داعشی از کلیپ‌های ویدیویی اسلام‌هراسان که مسلمانان را تحقیر می‌کنند و به اسلام و به‌ویژه پیامبر اسلام توهین می‌کنند، استفاده می‌کنند و آنها را به ابزاری قدرتمند برای عضوگیری و آموزش مسلمانانتبدیل می‌کنند.

تاریخ اخیر مداخله‌های آمریکا در خاورمیانه نشان می‌دهد که این مداخله‌ها به‌هیچ‌وجه به کاهش موج تروریسم اصلاً کمکی نکرده است. بلکه برعکس، دو کشور قربانی این تجاوزهای اخیر آمریکا، یعنی افغانستان و عراق، مرداب‌هایی برای تولید تروریسم، آشوب، و در نتیجه بی ثباتی شده‌اند.

ولی رفتار ما باید خردمندانه باشد و بدانیم که نفرت و بیزاری ما از تروریسم نباید با احساسات و عواطف ما نسبت به مسلمانان به طور کلی یکی باشد.

[3]

اسلام‌هراسی باز هم گروه دیگری از انسان‌ها را قربانی می‌سازد، ولی اغلب متوجه انسان‌های بی‌گناه و شریفی است که در زندگی اجتماعی و در کشور ما مشارکت فعال دارند. مسلمانان به دست همان تروریست‌هایی آسیب دیده و کشته شده‌اند که اتهام همکاری با آنها بهشان زده می‌شود. در واقع باید گفت که مسلمانان خود بزرگ‌ترین قربانیان تروریست‌های اسلام‌گرا بوده و به احتمال قویپیش از هر کس دیگری از وقوع این پدیده صدمه دیده‌اند. همهٔموارد تروریستی که در عراق، افغانستان، یمن، سوریه، و اکنون در ایران خبر آنها شنیده می‌شود، شاهد این واقعیت است.

ما نباید اجازه دهیم احساسات به غلط هدایت شدهٔ ما جلوی این درک را بگیرد که مسلمانان نیز همچون ما مردمی هستند که نباید آنها را براساس رفتارها و کردارهای نادرست دیگران تعریف کرد.

در کانادا،هیاهوی ضد مهاجران و ضد مسلمانان در دورهٔ نخست‌وزیر قبلی استیفن هارپر به امری رایج تبدیل شده بود. اگر کسی دلش برای آن سیاست‌وَرزی پُرآب‌وتاب تنگ شده، باید گفت که همان هراس‌افکنی ها و تهاجم به مسلماناناکنون دوباره مطرح شده است. در ماه فوریهٔ ۲۰۱۷ نماینده پارلمان فدرال،خانم اقرا خالد،عضو مسلمان مجلس نمایندگان کانادا، پیشنهادی را مطرح کرد (که نه لایحه بود و نه طرح قانونی) که در آن از دولت خواسته شد که اسلام‌هراسی را محکوم کند و کمیته‌ای را برای بررسی راه‌های حذف نژادپرستی سیستماتیک در کشور تشکیل دهد. این پیشنهادواکنشی بود به دادخواستی که پس از افزایش میزان جرم و جنایت‌های حاصل از نفرت علیه مسلمانان آغاز شد. این تهاجم‌ها به کشتن وحشیانهٔ شش عبادت‌کنندهٔ مسلمان در مسجدی در ایالت کبک انجامید. آدم فکر می‌کند کهدر محکوم کردن چنین نفرت‌پراکنی‌هایی قاعدتاً نباید مانعی پیش بیاید. ولی همان‌طور که معمولاً در سیاست اتفاق می‌افتد، نفع شخصی بر پایبندی به اصول اولویت پیدا کرد.

اسلام‌هراسی اصطلاحی است که بیانگر نفرت و تبعیض علیه مسلمانان است. خانم اقرا خالد آن را «نفرت غیرعقلانی از مسلماناان که به تبعیض می‌انجامد» تعریف کرد. ولی مخالفت‌هاییجدّی با این پیشنهاد او در پارلمان کاناداابراز شد. آنها که مخالفت کردند می‌گفتند که اسلام‌هراسی تعریف درستی ندارد و مشکل‌آفرین است،زیرا که هر نوع انتقاد از اسلام را خفه می‌کند و حمله علیه آزادی بیان است. در فضای سیاسی کنونی که در آن مسلمانان را مشکلی امنیتی و حامل ایدئولوژی‌ای خشن تلقی می‌کنند، عامهٔ مردم در واقع نسبت به اینکه نتوانند از یک اعتقاد دینی انتقاد کنند نگرانی‌هایی جدّیدارند. هر تلاشی برای محدود کردن این امکانانتقاد، به‌ویژه اگر توسط یک مسلمان کارمند دولت [منظور خانم خالد] مطرح شده باشد، می‌تواند به خشم عمومی تبدیل شود، که نمونهٔ آن را اوایل همین سال در کانادا دیدیم. مسلماً کسی نمی‌تواند باآزادی بیان و انتقاد ازعناصراعتقادیو دیدگاه‌هایی مخالفت کند کهدر دنیای امروزی ممکن است نقض‌کنندهٔ حقوق بشر پذیرفتهٔ بین‌المللی باشند، همانند دیدگاه‌های غیرقابل‌قبول در مورد حقوق مدنی زنان ودگرباشان، برخورد به «بی‌دین»‌ها، قطع عضوبه عنوان مجازات جرم، تروریسم زیر پوشش اسلام، و اعمال قانون «شریعت» اسلامی در حکومت، یا همان «اسلام سیاسی» که نمونه‌اش در ایران و عربستان سعودی دیده می‌شود.

جریان اصیل ترقی‌خواهانه فقط خود دین را نمی‌بیند، بلکه زمینهٔ اقتصادی-اجتماعی آن را در نظر می‌گیرد که خمیرهٔبرداشت افراطی از دینبه مثابه ریشهٔ همهٔ شرها را فراهم می‌کند. برای پاین دادن به این بی‌عدالتی اجتماعی، ما باید بتوانیم مردم را فراتر از خطوط تمایز دینی و نژادی متحد کنیم و با هر تلاشی توسط کسانی کهمی‌خواهند میان مردم تفرقه بیندازند و بر آنها حکومت کنند مقابله و مبارزه کنیم. این امر فقط از راه دفاع همه‌جانبه و جانانه از حقوق بشر، از جمله حقوق نژادی، جنسی، ملی، و اقلیت‌های دینی ممکن و دست‌یافتنی است.

بگذارید این گفتار را با گفته‌ای از مارتین نیمولر، روحانی مسیحی ضد نازی، به پایان ببرم که نوشت [4]:

وقتی نازی‌ها به سراغ کمونیست‌ها رفتند،

من ساکت ماندم،

من کمونیست نبودم.

وقتی سوسیال‌دموکرات‌ها را بازداشت کردند،

من ساکت ماندم،

من سوسیال‌دموکرات نبودم.

وقتی به سراغ فعالان سندیکایی رفتند،

من اعتراضی نکردم،

من فعال سندیکایی نبودم.

وقتی به سراغ یهودی‌ها رفتند،

من ساکت ماندم،

من یهودی نبودم.

وقتی به سراغ من آمدند،

کسی نمانده بود که اعتراض کند.

*****

۱۵ ژوئن ۲۰۱۷