- - https://andisheh-nou.org -

جایگزین سوت‌وکور پلاسکو

این وعده‌ها که فقط برای روزنامه و تلویزیون است. اول اینکه آن 300 میلیون تومانی که اعلام شد و برخی‌ها از بلاعوض بودنش گفتند، وام 18درصد است و ما خودمان در حالت عادی هم می‌توانیم با ضمانت سند ملکی چنین وامی را از بانک‌ها دریافت کنیم.

 

جهان صنعت-بی‌شک می‌توان از فاجعه پلاسکو به عنوان یکی از تلخ‌ترین حوادث چند دهه اخیر کشورمان نام برد. تصور کنید که در چشم بر هم زدنی ساختمانی 17 طبقه روی چندین نفر خراب شود و علاوه بر از دست رفتن جان 22 نفر، دار و ندار صاحبان 600 واحد تجاری نیز در زیر چندهزار تن آوار دفن شود. حالا 47 روز از آن حادثه دردناک گذشته است و ما برای پیگیری وعده‌های مسوولان و اینکه آیا واقعا به همه آنها عمل شده یا خیر، به مجتمع نور تهران واقع در خیابان ولیعصر رفتیم؛ پاساژی که به طور موقت در اختیار مالکان واحدهای پلاسکو گذاشته شده تا به کسب روزی بپردازند.

به محض ورود به مجتمع و در طبقه اول، حدود‌ 10 نفر از مغازه‌داران را دیدیم که در حال تجهیز دکور و حمل اجناس‌شان و مشغول صحبت با یکدیگر بودند. وارد بحث‌شان شدیم و از شرایط‌شان پرسیدیم که این‌طور پاسخ دادند: «به ما گفتند فعلا بیایید اینجا تا ببینیم چه می‌شود. همین فردا هم اگر بخواهند، می‌توانند ما را بیرون کنند‌ چون هیچ برگه یا حتی اجاره‌نامه‌ای برای این مغازه‌ها نداریم. دار و ندارمان که نابود شد و یک ریال بابت نابودی اجناس‌مان به ما ندادند، حالا اینجا را هم می‌گویند که از اردیبهشت‌ماه باید اجاره‌اش را بپردازیم؛ پاساژی که اصلا انگار مشتری ندارد و ما هم از سر استیصال و ناچاری به اینجا آمدیم.» از آنها پرسیدیم که وعده کمک 300 میلیون تومانی به شما به کجا رسید؟ طوری خندیدند که انگار برایشان جوک تعریف کردیم! یکی از بین‌شان گفت: «این وعده‌ها که فقط برای روزنامه و تلویزیون است. اول اینکه آن 300 میلیون تومانی که اعلام شد و برخی‌ها از بلاعوض بودنش گفتند، وام 18درصد است و ما خودمان در حالت عادی هم می‌توانیم با ضمانت سند ملکی چنین وامی را از بانک‌ها دریافت کنیم. ضمن اینکه همین وام هم تا این لحظه که روی هواست و وقتی برای مطالبه‌اش به بانک صادرات و شورای شهر رفتیم، گفتند هنوز منابعش مشخص نیست و فعلا پیگیرش نباشیم!»

به طبقه سوم پاساژ رفتیم که در آنجا هم حدود 20 نفر از مغازه‌داران را در حال تعمیر و آماده‌سازی دیدیم و چند مغازه هم که کار خود را شروع کرده بودند. به میان آنها رفتیم و جویای حال و وضعیت‌شان شدیم. یکی از آنها گفت که در لحظه فرو ریختن پلاسکو در مغازه‌اش حضور داشته و جان سالم به در برده بود. او این‌طور ادامه داد: «شانس من این بود که مغازه‌ام در ضلع شمال غربی پاساژ قرار داشت و آن قسمت فرو نریخت. به هر زحمتی که بود توانستم اجناسم را بیرون بکشم، اگرچه بو گرفته و پس از شست‌وشو هم دیگر کیفیت گذشته‌اش را ندارد و مجبورم حالا آنها را به قیمت بسیار پایین‌تری برای فروش بگذارم.» نفر بعدی به میان صحبت آمد و این‌طور توضیح داد که مغازه‌اش در طبقه منفی یکم پلاسکو قرار داشت و ماموران شهرداری پس از خبردار شدن از اینکه چند نفر در موتورخانه زنده هستند، مغازه او و چند مغازه دیگر‌ را برای رسیدن به موتورخانه به طور کامل خراب کردند و در نهایت هم که به جنازه آن چند نفر رسیدند. او همچنین عنوان کرد که قبل از تخریب، مدیران شهرداری قول دادند تا تمام هزینه تخریب مغازه‌ها را به آنها را بپردازند اما دریغ از ریالی کمک.به داخل یکی از فروشگاه‌های پوشاک که تنها چند روز از افتتاحش می‌گذشت، رفتیم. فرد فروشنده که خود مالک یکی از مغازه‌های پلاسکو بود، گفت: «در این 10 روزی که از شروع کارم در این پاساژ گذشته تنها یک مشتری داشته‌ام آن هم در این شب عیدی که قاعدتا بازارمان باید داغ‌تر از هر زمان دیگری باشد. حالا مجبوریم اجناس‌مان را حتی پایین‌تر از قیمت خریدمان بفروشیم، چون راهی دیگر نداریم.‌ ای کاش مردم بدانند که ما در این مجتمع هستیم و برای حمایت از ما و خرید پوشاکی که به حراج گذاشته‌ایم، به اینجا بیایند. هیچ‌یک از وعده‌های داده‌شده عملی نشد. از اردیبهشت هم قرار است دریافت اجاره مغازه را از ما شروع کنند.» فرد بعدی از زاویه‌ای دیگر و جالب به این انتقال اجباری نگاه می‌کند. او می‌گوید: «وقتی وارد این مجتمع شدیم، مشاهده کردیم که کاغذهایی نو روی بسیاری از مغازه‌های این مجتمع زده شده و رویشان نوشته شده که فروش رفته‌اند! در حالی که همه می‌دانیم در طول این چند سالی که از ساخت این مجتمع گذشته، کاملا بی‌رونق و خالی و سوت و کور بوده و به نظر می‌رسد با ورود ما و حدودا 500 مالک پلاسکو که سال آینده به اینجا خواهند آمد، حسابی رونق خواهد گرفت و برخی‌ها از حالا توانسته‌اند مغازه‌هایشان را به فروش برسانند. برای این واحدهایی که در اختیار ما گذاشتند نیز هیچ برگه و حق اختیاری هم ندادند و نمی‌دانیم هزینه ساخت دکور و تکمیل مغازه را هم باید از چه کسی بگیریم.»

خلاصه ماجرا اینکه شرایط کاسبان پلاسکو پس از این فاجعه و انتقال به پاساژ نور چندان جالب نیست و از این وضعیت ناراحت و ناراضی‌اند. به وعده‌های دولت و شهرداری تهران مثل پرداخت کمک مالی یا اعطای مغازه‌ای دائمی مشابه پلاسکو عمل نشده است. از طرفی برخی اعضای شورای شهر به ساخت مجدد پلاسکو هم ایراد گرفته‌اند و آن را در تضاد با بافت سنتی آن منطقه می‌دانند و این‌طور که مشخص است، فعلا خبری از پلاسکوی جدید نخواهد بود. باید منتظر ماند و دید که آیا در روزها و ماه‌های آینده خبری از کمک‌های مالی به آسیب‌دیدگان پلاسکو را خواهیم شنید یا عادت وعده دادن و عمل نکردن باز هم ادامه‌دار خواهد بود.